سلامت روج و جسم

مطالب پزشکی و روانشناسی

سلامت روج و جسم

مطالب پزشکی و روانشناسی

۱۸ مطلب در تیر ۱۴۰۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

اختلال کم‌توجهی-بیش‌فعالی (ADHD) یکی از شایع‌ترین اختلالات روانی دوران کودکی است. بیش از ۶ میلیون کودک در ایالات متحده به ADHD مبتلا هستند . احتمال ابتلای پسران به این اختلال بیش از دو برابر دختران است.

برخی محققان فکر می‌کنند که مرد بودن ممکن است شما را در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به ADHD قرار دهد. اما بسیاری معتقدند که دختران کمتر احتمال دارد که این بیماری در آنها تشخیص داده شود. آنها معمولاً علائم نامحسوس‌تری دارند که به راحتی نادیده گرفته می‌شوند.

علائم ADHD اغلب برای پسران و دختران متفاوت است. پسران تمایل به بیش فعالی بیشتری دارند، به این معنی که آنها بی قرار، تکانشی و دائماً در حال حرکت هستند. دختران مبتلا به ADHD احتمالاً در تمرکز و توجه مشکل دارند. اما ممکن است ساکت باشند و در کلاس درس اختلال ایجاد نکنند.

پسران مبتلا به ADHD بیشتر احتمال دارد که:

  • در آرام نشستن مشکل دارند
  • قادر به منتظر ماندن برای نوبت خود نیستند
  • زیاد حرف کسی را قطع کردن
  • پاسخ‌های ناگهانی و بی‌هدف

دختران مبتلا به ADHD ممکن است:

  • به راحتی حواستان پرت شود
  • خیال‌پردازی
  • مشکل در تمرکز
  • در دنبال کردن دستورالعمل‌ها مشکل دارند
  • بی‌نظم باشید
  • فراموش کردن و از دست دادن چیزها

اختلال بیش‌فعالی-کم‌توجهی می‌تواند هم در پسران و هم در دختران مورد توجه قرار نگیرد. دلیلش این است که تقریباً همه کودکان، به ویژه کودکان کوچک‌تر، در آرام نشستن، توجه کردن و منتظر نوبت ماندن مشکل دارند.

اما این موارد می‌توانند نشانه‌هایی از ADHD باشند ، زمانی که مانع از عملکرد خوب فرزندتان در مدرسه، کنار آمدن با دیگران، دوست‌یابی و دوری از آسیب می‌شوند.

علائم ADHD همیشه با قالب جنسیتی مطابقت ندارد. برخی از پسران کاملاً بی‌توجه هستند و برخی از دختران بیش‌فعال. والدین و معلمان ممکن است در این موارد به ADHD مشکوک نشوند.

علاوه بر علائم کمتر آشکار، دلایل دیگری نیز می‌تواند وجود داشته باشد که ADHD در دختران کمتر تشخیص داده می‌شود. دختران ممکن است سریع‌تر از پسران بالغ شوند. برخی از متخصصان معتقدند که دختران ممکن است بهتر بتوانند راه‌هایی برای مقابله با علائم ADHD ارائه دهند. همچنین، دختران و زنان بیشتر احتمال دارد که همراه با ADHD دچار اضطراب یا افسردگی شوند . این می‌تواند منجر به تشخیص اشتباه شود.

اختلال بیش فعالی/کمبود توجه (ADHD) که درمان نشود، می‌تواند مشکلات جدی برای کودکان و بزرگسالان ایجاد کند، از جمله مشکلات در مدرسه، محل کار و روابط . این امر به ویژه در مورد مردان صادق است، زیرا آنها کمتر از زنان به پزشک مراجعه می‌کنند و کمک می‌گیرند.

بسیاری از دختران مبتلا به ADHD تا بزرگسالی تشخیص داده نمی‌شوند. برخی تنها زمانی متوجه ابتلای خود به این بیماری می‌شوند که فرزندشان تحت تشخیص ADHD قرار می‌گیرد . بیشتر تحقیقات ADHD روی پسران و مردان انجام شده است. اما تصور می‌شود که زنان مبتلا به ADHD نسبت به مردان مبتلا به این اختلال، پریشانی بیشتر و عزت نفس پایین‌تری دارند.

اگر فکر می‌کنید فرزندتان ممکن است ADHD داشته باشد، با پزشک متخصص اطفال در مورد ارزیابی توسط یک متخصص صحبت کنید. هیچ درمانی برای ADHD وجود ندارد. اما درمان علائم می‌تواند به پسران و دختران کمک کند.

 

رفتاردرمانی اغلب برای کودکان زیر ۶ سال توصیه می‌شود . برای درمان کودکان بزرگتر اغلب ترکیبی از درمان و دارو استفاده می‌شود.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

 

انواع مختلفی از افسردگی وجود دارد، از جمله افسردگی اساسی ، اختلال افسردگی مداوم (که به آن دیستیمیا نیز گفته می‌شود ) و همچنین انواع موقعیتی مانند اختلال عاطفی فصلی و افسردگی پس از زایمان .

پاتریشیا آرین، روانشناس بالینی و استاد روانپزشکی و علوم رفتاری در دانشکده پزشکی دانشگاه واشنگتن، می‌گوید: «درک ما از افسردگی در پزشکی واقعاً در حال تکامل است. ما قبلاً همه را در دسته افسردگی اساسی قرار می‌دادیم، اما طی حدود ۱۰ سال گذشته متوجه شده‌ایم که همه در این دسته قرار نمی‌گیرند.»

هر کسی با هر سن، جنسیت، نژاد، توانایی یا پیشینه فرهنگی می‌تواند به افسردگی مبتلا شود. و این یک مشکل جدی است: طبق داده‌های موسسه ملی سلامت روان، در طول دهه‌های گذشته، خودکشی در ایالات متحده  افزایش یافته است .

علاوه بر این، سازمان بهداشت جهانی افسردگی را به عنوان یکی از علل اصلی ناتوانی در سراسر جهان فهرست می‌کند.

آرین می‌گوید: «افسردگی فقط باعث غیبت نمی‌شود، بلکه باعث حضورگرایی هم می‌شود، یعنی شما در محل کار هستید اما نمی‌توانید خوب کار کنید، تمرکز برایتان سخت است و کیفیت کار خوب نیست، اما همچنان سر کار حاضر می‌شوید چون از مرخصی استعلاجی راحت نیستید.» 

عدم تعادل شیمیایی مغز

عوامل زیادی می‌توانند در ایجاد افسردگی نقش داشته باشند. یکی از فرضیه‌های شناخته‌شده، عدم تعادل مواد شیمیایی مغز، به نام انتقال‌دهنده‌های عصبی، است. 

انتقال‌دهنده‌های عصبی، مانند دوپامین، سروتونین و نوراپی نفرین، همگی عملکردهای تا حدودی متفاوتی دارند، اما همگی پیام‌های شیمیایی را بین نورون‌های مغز منتقل می‌کنند. پیام‌هایی که آنها ارسال می‌کنند، در خلق و خوی فرد در هر لحظه نقش دارند. 

چندین راه برای ایجاد عدم تعادل وجود دارد. سلول‌هایی که پیام‌های شیمیایی را دریافت می‌کنند ممکن است پذیرای آنها نباشند، یا مغز ممکن است مقادیر کمتری از انتقال‌دهنده‌های عصبی خاص را نسبت به حد مطلوب تولید کند. 

انتقال‌دهنده‌های عصبی به‌طور منظم طی فرآیندی به نام بازجذب، جذب نورون‌ها می‌شوند که مانع از انتقال پیام‌های انتقال‌دهنده‌های عصبی می‌شود. عدم تعادل همچنین ممکن است در صورتی رخ دهد که مغز اساساً انتقال‌دهنده‌های عصبی را خیلی سریع "پاکسازی" کند.

آرین می‌گوید این انواع مختلف عدم تعادل می‌تواند تا حدودی توضیح دهد که چرا افسردگی در هر فرد متفاوت است و چرا برخی افراد به انواع خاصی از درمان بهتر پاسخ می‌دهند. 

نواحی مغزی دخیل در افسردگی

به نظر می‌رسد چندین ناحیه از مغز به طور خاص نقش عمده‌ای در ایجاد علائم افسردگی دارند. 

آمیگدال، که در اعماق مرکز مغز قرار دارد، در بسیاری از پاسخ‌های عاطفی از جمله فعال کردن پاسخ ترس مغز و بدن نقش دارد. این ناحیه در افراد مبتلا به افسردگی فعالیت بیشتری دارد. 

تحقیقات همچنین نشان داده است که در افراد مبتلا به افسردگی مزمن، به نظر می‌رسد برخی از نواحی مغز کوچک می‌شوند - و بنابراین عملکرد ضعیف‌تری دارند. این نواحی شامل هیپوکامپ، که در حافظه بلندمدت نقش دارد، و تالاموس، که چرخه‌های خواب و بیداری را تنظیم می‌کند و ورودی‌های حسی و حرکتی را مدیریت می‌کند، می‌شود. 
 
توجه به این نکته مهم است که اگرچه عدم تعادل شیمیایی و سایر مکانیسم‌های مغزی در افسردگی دخیل هستند، اما به تنهایی باعث افسردگی نمی‌شوند. ژنتیک، تجربیات آسیب‌زا، شرایط پزشکی، استرس مزمن و حتی ویژگی‌های شخصی می‌توانند احتمال ابتلا به افسردگی را در فرد افزایش دهند.

آرین می‌گوید: «بعضی افراد از نظر احساسی واکنش‌پذیرتر هستند و احساسات خود را قوی‌تر درک می‌کنند. این به تنهایی لزوماً به این معنی نیست که آنها به بیماری روانی مبتلا می‌شوند، اما ممکن است در موقعیت‌هایی که کنترل زیادی ندارند، در معرض خطر بیشتری باشند.» 

چگونه افسردگی بر بدن تأثیر می‌گذارد

البته علائم روانی افسردگی مانند احساس غم یا افسردگی نیز وجود دارد. فقدان لذت، ناتوانی در احساس لذت از چیزهایی که معمولاً شادی‌آور هستند، نیز رایج است. 

آرین می‌گوید: «بعضی افراد یکی از این دو علامت را دارند، اما بعضی‌ها ندارند.» 

در واقع، بسیاری از علائم افسردگی نه در ذهن، بلکه در بدن احساس می‌شوند.

علائم افسردگی جسمی بسته به فرد می‌تواند کاملاً متضاد باشد. پرخوابی یا خواب‌آلودگی بیش از حد ، همانند بی‌خوابی رایج است . اشتها نیز می‌تواند تحت تأثیر قرار گیرد، چه با نداشتن اشتها و چه با پرخوری یا خوردن بدون فکر. برخی افراد احساس کمبود کامل انرژی یا انگیزه می‌کنند؛ برخی دیگر احساس بی‌قراری یا اضطراب می‌کنند. 

آرین می‌گوید: «یکی از جنبه‌های افسردگی که در معیارهای تشخیصی وجود ندارد این است که می‌تواند باعث شود همیشه احساس بیماری، درد و خستگی داشته باشید. مسئله این نیست که تنبل هستید، بلکه این است که انرژی ندارید و مغز و عضلاتتان احساس خستگی می‌کنند. این موضوع، افسردگی را چالش‌برانگیز می‌کند، زیرا کاری که باید انجام دهید، کاری است که حس و حال انجام آن را ندارید، بنابراین باید خودتان را به چالش بکشید.»

نحوه بروز علائم در افراد می‌تواند به سن آنها نیز بستگی داشته باشد. کودکان و نوجوانان بیشتر احتمال دارد بی‌قرار یا تحریک‌پذیر باشند، در حالی که بزرگسالان مسن‌تر ممکن است مشکلاتی مانند مشکلات معده و بی‌خوابی داشته باشند.  

جدی‌ترین علامت، دغدغه‌ی مرگ یا مردن است، چه با آرزوی مردن و چه با تلاش فعالانه برای فهمیدن چگونگی مردن. افکار خودکشی جدی هستند. خودکشی یکی از علل اصلی مرگ و میر در ایالات متحده است و دومین علت مرگ و میر در بین کودکان، نوجوانان و بزرگسالان جوان از سن ۱۰ تا ۳۴ سال است.

افسردگی قابل درمان است

اگرچه داده‌های مربوط به خودکشی ناخوشایند است، اما افسردگی لزوماً این‌طور نیست. خبر خوب این است که افسردگی قابل درمان است. 

یک تصور غلط رایج که ابتدا باید روشن شود: اگرچه بهبودی و احساس بهتر شدن بیش از حد ممکن است، اما چیزی به عنوان "درمان" برای بیماری روانی وجود ندارد. 

آرین می‌گوید: «ما درمان قطعی نداریم. می‌توانیم از بروز افسردگی در آینده جلوگیری کنیم، اما اگر نیاز به مراجعه مجدد به درمان یا دریافت مراقبت‌های بهداشتی دارید، اشکالی ندارد. این‌طور نیست که بیماری‌ای مانند دیابت یا بیماری قلبی را نادیده بگیرید.»

روش‌های مختلفی برای درمان افسردگی وجود دارد، از جمله داروها، روان‌درمانی و اقدامات تخصصی برای افرادی که افسردگی مقاوم به درمان دارند. 

دارو

رایج‌ترین داروهای تجویز شده برای افسردگی، مهارکننده‌های انتخابی بازجذب سروتونین یا SSRIها هستند. تصور می‌شود که این داروها با جلوگیری از بازجذب بیش از حد سروتونین، انتقال‌دهنده عصبی، عمل می‌کنند. 

درمان

درمان شناختی رفتاری (CBT) یکی از مؤثرترین روش‌های درمانی از نظر علمی برای افسردگی است، همانطور که درمان دیالکتیکی رفتاری (DBT) نیز همینطور است. آرین می‌گوید روان‌درمانی بین فردی، فعال‌سازی رفتاری یا درمان حل مسئله بسته به نیازهای خاص هر فرد، گزینه‌های خوب دیگری هستند. حتی برنامه‌های درمانی نیز می‌توانند برای برخی افراد مفید باشند، یا حداقل نقطه شروعی برای بررسی گزینه‌های درمانی باشند. 

درمان‌های تخصصی

برای افرادی که افسردگی دارند و به این نوع درمان‌ها پاسخ نمی‌دهد، درمان با تشنج الکتریکی (ECT)، که گاهی اوقات شوک درمانی نیز نامیده می‌شود، یک گزینه است. به نظر شدید می‌آید، اما ثابت شده است که برای افرادی که تمام گزینه‌های دیگر را امتحان کرده‌اند، مفید است.  

آرین می‌گوید: «افسردگی تقصیر شما نیست. هیچ‌کس نباید هرگز به خاطر آن احساس گناه کند. احساس نکنید که باید خودتان را با تلاش و کوشش خودتان بالا بکشید، زیرا این کار آسان نیست. افسردگی یک بیماری عصبی است و شما به حمایت نیاز دارید و این اشکالی ندارد.»

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

حتی وقتی همه چیز خوب پیش می‌رود، اختلال وسواس فکری-عملی می‌تواند روز شما را خراب کند. افکار وسواسی و رفتارهای اجباری - و اضطرابی که با آنها همراه است - می‌توانند مقدار زیادی از وقت و انرژی شما را بگیرند.

اگرچه دارو و روان‌درمانی راه‌های اصلی درمان این بیماری مادام‌العمر هستند، اما مراقبت از خود یک سلاح مخفی با فواید جانبی فراوان است.

غذا و خلق و خو. تنها چیزی که از خوردن غذای سالم مهم‌تر است، خوردن منظم آن است. وقتی گرسنه هستید، قند خونتان پایین می‌آید. این می‌تواند شما را بدخلق یا خسته کند . با یک صبحانه روزانه شروع کنید و سعی کنید به جای وعده‌های غذایی بزرگ در ناهار و شام، وعده‌های غذایی کوچک‌تر را بیشتر بخورید.

برو برای:

  • آجیل و دانه‌ها، که سرشار از مواد مغذی سالم هستند
  • پروتئین‌هایی مانند تخم‌مرغ ، لوبیا و گوشت، که به آرامی شما را تغذیه می‌کنند تا تعادل بهتری داشته باشید
  • کربوهیدرات‌های پیچیده مانند میوه‌ها، سبزیجات و غلات کامل که به ثابت نگه داشتن سطح قند خون کمک می‌کنند

از کافئین ، ماده محرک موجود در چای ، قهوه ، نوشابه و نوشیدنی‌های انرژی‌زا دوری کنید . این ماده می‌تواند سطح اضطراب شما را چند درجه افزایش دهد .

به نسخه‌های تجویزی خود پایبند باشید. فرار از وسواس فکری عملی با مواد مخدر یا الکل می‌تواند وسوسه‌انگیز باشد ، اما آنها محرک‌هایی در لباس مبدل هستند. نوشیدن الکل ممکن است به نظر برسد که اضطراب شما را جبران می‌کند، اما قبل از اینکه از سیستم شما خارج شود، اضطراب بیشتری ایجاد می‌کند. همین امر در مورد نیکوتین، محرک موجود در سیگار، نیز صدق می‌کند.

با آرامش بخوابید . اضطراب می‌تواند خوابیدن را دشوار کند . اما خواب برای سلامت روان مهم است. به جای اینکه انتظار داشته باشید دراز بکشید و به سرزمین رویاها بروید، یک برنامه خواب ایجاد کنید که بدن شما را برای موفقیت آماده کند. زمانی را که صرف نگاه کردن به صفحه نمایش می‌کنید با 10 دقیقه موسیقی آرامش‌بخش یا یک حمام گرم عوض کنید. سر و صدا و نور را کم کنید و دمای اتاق خواب خود را تنظیم کنید تا به خواب بروید و تمام شب خواب بمانید.

فعال باشید. وقتی احساس اضطراب می‌کنید، بدن شما هورمونی به نام کورتیزول آزاد می‌کند. این هورمون در دوزهای کم مفید است اما در سطوح بالا مضر است. ورزش منظم سطح کورتیزول شما را کنترل می‌کند و برای همه چیز از استخوان‌ها و اندام‌های شما گرفته تا اعداد روی ترازو مفید است.

داروهایتان را مصرف کنید. شاید منطقی به نظر برسد، اما مصرف دوز مناسب در زمان مناسب بسیار مهم است. اگر فراموش کنید که آن را مصرف کنید یا تصمیم بگیرید که یک دوز را حذف کنید، می‌تواند علائم شما را تشدید کند. در صورت بروز عوارض جانبی یا قبل از مصرف هر چیز جدیدی، از جمله داروهای بدون نسخه و ویتامین‌ها ، با پزشک خود مشورت کنید .

به دنبال پشتیبانی باشید. همه چیز را در خود نگه ندارید. کمک به اندازه تلفن یا رایانه شما نزدیک است. گاهی اوقات عمل ساده بلند گفتن آنچه که فکر می‌کنید می‌تواند اضطراب را کاهش دهد و به شما دیدگاهی بدهد. علاوه بر پزشک، یک درمانگر، مربی OCD یا گروه پشتیبانی پیدا کنید تا شما را با افرادی که درک می‌کنند، مرتبط کند.

 

یاد بگیرید که آرام باشید. بدن شما اگر نداند چگونه آرام شود، نمی‌تواند آرام شود. تکنیک‌های آرامش‌بخش مانند یوگا ، مدیتیشن ، پیاده‌روی در طبیعت یا کشیدن نقاشی به بدن شما یاد می‌دهند که آرامش چه حسی دارد. چند مورد را امتحان کنید تا ببینید کدام یک برای شما بهتر است و روزی 30 دقیقه را به آن اختصاص دهید.

پیروزی‌ها را جشن بگیرید. یادگیری نحوه زندگی با اختلال وسواس فکری-عملی زمان می‌برد. مانند هر هدف دیگری، موفقیت‌ها و شکست‌هایی خواهید داشت. بله، مهم است که روی اختلال وسواس فکری-عملی خود کار کنید، اما به همان اندازه مهم است که یک قدم به عقب بردارید و پیشرفت‌های کوچک و بزرگی را که در طول مسیر به دست می‌آورید، تشویق کنید.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

چه در حال آماده شدن برای ارائه بزرگ فردا در محل کار باشید و چه آماده تسلط بر زمین مسابقه، سلامت مطلوب و عملکرد اوج دست در دست هم دارند. سلامت روان به اندازه سلامت جسم در تمام جنبه‌های زندگی، از جمله ورزش، مهم است. بنابراین اگر می‌خواهید بدانید روانشناسی چگونه بر عملکرد ورزشی تأثیر می‌گذارد، پاسخ ساده است: وقتی ذهن و بدن با هم ادغام می‌شوند، عملکرد بهتری خواهید داشت.برای ارتباط با مرکز روانکاوی خوب در تهران با گروه ویان تماس بگیرید.

ورزشکاری که ذهنش برتر از ماده است

بنابراین، روانشناسی دقیقاً چگونه بر عملکرد ورزشی تأثیر می‌گذارد؟ روانشناسی با کمک به تعیین هدف و از بین بردن موانع ذهنی، به ایجاد یک ورزشکار با ذهنی برتر از ماده کمک می‌کند. همانطور که برای یک ورزشکار مهم است که بدن خود را برای افزایش استقامت، قدرت و سرعت تمرین دهد، ضروری است که ذهن خود را برای چالش‌ها و تعهد ورزش آماده کند. ورزشکاران حرفه‌ای این را می‌دانند و سلامت روانی را به عنوان بخشی از برنامه تمرینی خود در اولویت قرار می‌دهند، همانطور که بر تکنیک‌های بازی و مهارت‌های لمسی تمرکز می‌کنند. هنگامی که عملکرد یک ورزشکار توسط موانع ذهنی، شک به خود، استرس، منفی‌گرایی یا ترس محدود می‌شود، تسلط بر ذهن برتر از ماده ضروری است.برای ارتباط با مرکز روانکاوی خوب در تهران با گروه ویان تماس بگیرید.

چرا روانشناسی ورزشی اینقدر مهم است؟

روانشناسی ورزشی یا مربیگری عملکرد، به آموزش و به کارگیری استراتژی‌های روانشناختی برای مدیریت مشکلات سلامت روان یک ورزشکار کمک می‌کند. این پزشکان رفتار و ذهن انسان به مراجعین کمک می‌کنند تا نقاط قوت را تشخیص داده و موانع ذهنی که بر عملکرد ورزشی و بهبود جسمی تأثیر می‌گذارند را شناسایی و از بین ببرند .

برای ورزشکارانی که می‌خواهند عملکرد ورزشی خود را به سطح بالاتری برسانند، هر مزیت ممکنی مورد نیاز است. موانع می‌توانند مانع موفقیت نهایی و حتی لذت بردن از شرکت در ورزش انتخابی شما شوند. این موانع ممکن است برای ورزشکاری که پس از آسیب‌دیدگی برای بازگشت به میدان مبارزه تلاش می‌کند، حتی فلج‌کننده‌تر باشند. عبور از موانع ذهنی برای بازگشت به "فرم مبارزه" ضروری است. قدرت ذهن به قهرمانان برتری بیشتری می‌دهد که برای پیروزی و رسیدن به آن پاداش‌ها نیاز دارند.

۶ استراتژی روانشناسی ورزشی برای بهبود عملکرد ورزشی

استراتژی‌های افزایش عملکرد روانشناختی ورزشی به بازیکنان کمک می‌کند تا سلامت روان خود را مدیریت کنند. در اینجا شش استراتژی کلیدی روانشناسی ورزشی وجود دارد که به بهبود عملکرد، سلامت روان و سلامت کلی ورزشکاران کمک می‌کند.

  1. تمرکز بهبود یافته

    وقتی ورزشکاران با حواس‌پرتی مواجه می‌شوند، ممکن است «خفه شوند». یادگیری راه‌های افزایش تمرکز و توجه به بازیکن اجازه می‌دهد تا محرک ذهنی مورد نیاز را دریافت کند و در عین حال رویدادها یا محرک‌هایی را که به موقعیت فعلی مربوط نیستند، نادیده بگیرد.

  2. افزایش آرامش تحت فشار

    ورزشکاران قدرت فشار را می‌دانند. چه فشار برای عملکرد بی‌نقص از سوی مربیان، والدین یا خودشان باشد، یادگیری آرامش تحت فشار زیاد، به ورزشکار در بازی و زندگی برتری می‌دهد.

  3. ایجاد اعتماد به نفس

    اعتماد به نفس سنگ بنای روانشناسی ورزشی است زیرا به تمام مهارت‌های ذهنی دیگر مربوط می‌شود. یک بازیکن باید بدون قضاوت، عملکرد گذشته، تمرینات و توانایی‌های خود را بررسی کند. وقتی ورزشکاران جایگاه فعلی خود را با جایگاه قبلی خود مقایسه می‌کنند، می‌توانند درک کنند که قادر به عملکرد خوب با دلسوزی هستند.

  4. تشویق به خودگویی مثبت

    وقتی یک ورزشکار تمرکز کافی ندارد، فشار زیادی را تجربه می‌کند یا اعتماد به نفس کافی ندارد، خودگویی‌های منفی می‌تواند به صدای پس‌زمینه در ذهنش تبدیل شود. تشویق به خودگویی‌های مثبت، جزء حیاتی سلامت روان یک ورزشکار است. گفتگوهای درونی مثبتی که روزانه داریم، اضطراب، ترس و افسردگی را کاهش داده و بر رفتار و مهارت‌های حرکتی ما تأثیر می‌گذارد.

  5. تعیین و دستیابی به اهداف

    افزایش توانایی تمرکز و توجه، خود را به تمرین هدف‌گذاری و تجسم معطوف می‌کند. هدف‌گذاری به معنای ایجاد انتظارات برای خودتان نیست. بلکه تمرین برنامه‌ریزی خواسته‌های ورزشکار با گام‌های کوچک و سنجیده برای رسیدن به آن خواسته است. اهداف باید اغلب مورد ارزیابی مجدد قرار گیرند تا از گفتگوی درونی منفی و فشار اضافی جلوگیری شود. تجسم، به ویژه با تمرکز قوی، با تصویرسازی دستیابی به این اهداف، به بهبود عملکرد کمک می‌کند.

  6. کمک به بهبودی از آسیب‌دیدگی

    در ورزش همیشه آسیب‌هایی وجود دارد و مسیر بهبودی می‌تواند طولانی و دردناک باشد. پزشکی ورزشی اکنون چیزی بیش از درمان آسیب‌های جسمی را شامل می‌شود. یک ورزشکار آسیب‌دیده می‌تواند افسردگی، اضطراب یا حتی اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) را تجربه کند. یک روانشناس ورزشی می‌تواند با درمان شناختی-رفتاری یا تمرینات آرامش‌بخش به بازیکن کمک کند تا این موانع ذهنی را مدیریت کند. مهم است که ورزشکار احساس انگ آسیب‌دیدگی نکند، از آسیب دیدن دوباره به خود نترسد یا نسبت به بهبودی کامل بدبین نشود.

با این راهکارها، پاسخ به چگونگی تأثیر روانشناسی بر عملکرد ورزشی روشن می‌شود: رفتارهای ناخواسته از بین می‌روند، و رفتارهای مؤثر تقویت می‌شوند.

چگونه یک روانشناس ورزشی پیدا کنیم؟

از طریق مربیگری اوج عملکرد، مداخلات ذهنی و رفتاری مثبت می‌تواند به افزایش تمرکز و رشد نقاط قوت در هر ورزشی کمک کند. روانشناسان ورزشی با مراجعین ورزشکار همکاری می‌کنند تا هدف‌گذاری، تصویرسازی ذهنی، تیم‌سازی، افزایش عملکرد و مدیریت استرس و زمان را بهینه کنند.

اگر می‌خواهید یک روانشناس ورزشی پیدا کنید، گزینه‌هایی پیش رو دارید. می‌توانید در اینترنت جستجو کنید تا کلینیک‌ها و روانشناسان و درمانگران متخصص را پیدا کنید یا با سازمان‌های حرفه‌ای مانند انجمن روانشناسی ورزشی کاربردی یا روانشناسی امروز تماس بگیرید . می‌توانید با بیمه خود مشورت کنید و لیستی از ارائه دهندگان خدمات دریافت کنید. راه عالی دیگر برای پیدا کردن یک متخصص روانشناسی ورزشی، صحبت با ورزشکاران و مربیان دیگر و درخواست معرفی‌نامه است. مهم نیست که چگونه یک روانشناس ورزشی پیدا می‌کنید، حتماً اعتبارنامه‌ها و نظرات را بررسی کنید.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

 

اگر در زوج درمانی تازه کار هستید، در اینجا چند سوال وجود دارد که باید قبل از اولین جلسه زوج درمانی از خود بپرسید : 

  1. چرا به دنبال درمان هستیم؟ 
  2. ما از طریق زوج درمانی به چه چیزی امیدواریم دست یابیم؟ 
  3. آیا هر دوی ما با درمانگر زوج انتخابی خود احساس راحتی می‌کنیم؟ 
  4. انتظارات شما چیست؟ 
  5. به نظر شما ما تا چه مدت به زوج درمانی متعهد خواهیم بود؟ 
  6. آیا در مورد رفتن به جلسات زوج درمانی نگرانی دارید؟ 
  7. آیا قبلاً با شریک زندگی قبلی خود به زوج درمانی رفته‌اید؟ 
  8. آیا در مورد رفتن به زوج درمانی خوشبین هستید؟ 
  9. آیا رفتن هر یک از ما به درمان انفرادی نیز مفید خواهد بود؟ 
  10. آیا موضوع مهمی هست که بخواهید قبل از اولین جلسه زوج درمانی‌مان در موردش صحبت کنید؟ 

سوالات زوج درمانی که باید از درمانگر خود بپرسید

  1. در یک جلسه زوج درمانی معمولی چه اتفاقی می‌افتد؟
  2. آیا روش یا رویکرد زوج درمانی خاصی وجود دارد که مرتباً از آن استفاده کنید؟
  3. مزایای زوج درمانی چیست؟
  4. آیا زوج درمانی موثر است؟
  5. چه چیزی یک رابطه را سالم می‌کند؟
  6. نیازهای عاطفی چیست؟
  7. آیا سلامت روان ما می‌تواند بر روابطمان تأثیر بگذارد؟
  8. آیا زوج درمانی آنلاین موثر است؟
  9. اگر یکی از زوجین تمایلی به زوج درمانی نداشته باشد، چه باید کرد؟
  10. برای افزایش بهره وری جلسات زوج درمانی چه کنیم؟

سوالات زوج درمانی در مورد ارتباط

  1. چگونه می‌توانیم ارتباط مثبت‌تری برقرار کنیم؟ 
  2. آیا ما در درک یکدیگر مشکل داریم؟ 
  3. آیا ابراز افکارتان دشوار است؟ 
  4. آیا ابراز احساسات برایتان دشوار است؟ 
  5. آیا مشغله کاری/تعهدات کاری/خشم و غیره من، ارتباط برقرار کردن را برای ما دشوار می‌کند؟ 
  6. آیا احساس تنهایی می‌کنید؟
  7. آیا اختصاص دادن زمانی برای صحبت کردن مفید خواهد بود؟ 
  8. آیا می‌توانیم با هم یاد بگیریم که مشکلات را حل کنیم؟ 
  9. آیا می‌توانیم یاد بگیریم که بیشتر همکاری و سازش کنیم؟ 
  10. به نظر شما موانع ارتباطی ما چیست؟ 

سوالات زوج درمانی در مورد تعیین اهداف رابطه

  1. ما را در آینده کجا می‌بینید؟ 
  2. به نظر شما چه چیزی می‌تواند به پیشرفت رابطه ما کمک کند؟ 
  3. آیا احساس تعهد به این رابطه دارید؟ 
  4. چطور می‌توانیم با هم بیشتر خوش بگذرانیم؟ 
  5. زمان باکیفیت برای شما چه ویژگی‌هایی دارد؟ 
  6. آخرین باری که با هم خندیدیم کی بود و در آن لحظه چه کار می‌کردیم؟
  7. از اشتباهاتمان چه آموخته‌ایم؟ 
  8. چگونه می‌توانیم خانواده‌ای شادتر داشته باشیم؟ 
  9. از چه چیزهایی می‌توانیم در زندگی‌مان بیشتر استفاده کنیم؟ 
  10. از چه چیزهایی در زندگی‌مان می‌توانیم کمتر استفاده کنیم؟

سوالات زوج درمانی در مورد صمیمیت

  1. صمیمیت برای شما چه معنایی دارد؟
  2. صمیمیت از نظر شما چه شکلی است؟ 
  3. صمیمیت در فهرست اولویت‌های رابطه شما کجا قرار می‌گیرد؟ 
  4. آیا در رابطه ما از نظر جنسی احساس رضایت می‌کنی؟ 
  5. به نظر شما چه چیزی مانع صمیمیت می‌شود؟ 
  6. آیا از صمیمی بودن احساس راحتی می‌کنید؟ 
  7. آیا احساس امنیت می‌کنید؟
  8. آیا از صمیمیت می‌ترسید؟
  9. چه راه‌هایی وجود دارد که بتوانیم زمان خصوصی‌تری را با هم بگذرانیم؟
  10. آیا نگران هستید که عشق مرده باشد؟

سوالات زوج درمانی در مورد ارزش ها 

  1. آیا من و تو ارزش‌های مشترکی داریم؟
  2. آیا دین برای شما مهم است؟
  3. آیا سیاست برای شما مهم است؟
  4. فکر می‌کنی ما در مورد تصمیمات اخلاقی توافق داریم؟
  5. فکر می‌کنی ما در مورد تصمیمات اخلاقی اتفاق نظر داریم؟
  6. ارزش‌های خانوادگی شما در خانه‌تان چگونه بود؟
  7. باورهای فرهنگی شما چیست؟ 
  8. آیا خلاقیت برای شما مهم است؟ 
  9. آیا به دنبال افزایش دانش خود در زمینه‌های مختلف زندگی هستید؟
  10. آیا به یکدیگر احترام می‌گذاریم؟ 

سوالات زوج درمانی در موارد خیانت 

  1. چرا فکر می‌کنی بی‌وفا بودی؟
  2. چرا فکر می‌کنید شریک زندگی‌تان به جای طلاق یا جدایی، زوج‌درمانی را انتخاب کرد؟
  3. آیا فکر می‌کنید می‌توانید شریک خیانتکار خود را ببخشید؟
  4. چه چیزی شما را به سمت آشتی سوق می‌دهد؟  
  5. تعهد برای شما چه معنایی دارد؟
  6. تعهد از نظر شما چه شکلی است؟
  7. چه راه‌های سالمی برای مقابله با خشم و عصبانیت وجود دارد؟ 
  8. چه راه‌هایی وجود دارد که می‌توانیم با هم التیام پیدا کنیم؟
  9. به من اعتماد داری؟
  10. میشه دوباره یاد بگیری بهم اعتماد کنی؟

سوالات زوج درمانی در مورد امور مالی 

  1. آیا مسائل مالی ما بر روابطمان تأثیر منفی می‌گذارد؟
  2. آیا به من اعتماد داری که به تنهایی امور مالی‌مان را مدیریت کنم؟ 
  3. آیا می‌توانیم امور مالی خود را با هم مدیریت کنیم؟
  4. چه کارهایی می‌توانیم انجام دهیم تا هر دو از نظر مالی پایدارتر شویم؟
  5. آیا باید شفافیت مالی بیشتری در رابطه ما وجود داشته باشد؟
  6. آیا رابطه ما باری بر دوش امور مالی شما/ما می‌گذارد؟
  7. آیا من از نظر مالی مسئولیت‌پذیر هستم؟
  8. مسائل مالی چه تاثیری بر روابط ما دارند؟
  9. آیا صحبت کردن در مورد پول برایتان ناراحت کننده است؟
  10. آیا می‌توانیم یاد بگیریم که در مورد بودجه خود مثبت‌تر صحبت کنیم؟

سوالات زوج درمانی در مورد زندگی روزمره

  1. آیا هر دوی ما در کارهای خانه مشارکت داریم؟
  2. آیا در انجام کارهای روزانه احساس خستگی و فرسودگی می‌کنید؟
  3. حال و هوای امروزتان را چگونه توصیف می‌کنید؟
  4. وقتی از خواب بیدار می‌شوید، معمولاً چه احساسی دارید؟
  5. وقتی به خواب می‌روید، معمولاً چه احساسی دارید؟
  6. آیا کاری هست که شریک زندگی‌تان بتواند برای کمک به گذراندن روزتان انجام دهد؟
  7. چالش‌های روزانه شما چیست؟
  8. توصیف کنید که یک روز خوب برای شما چگونه به نظر می‌رسد. 
  9. توصیف کنید که یک روز بد برای شما چگونه به نظر می‌رسد. 
  10. شریک زندگی شما چگونه در روز شما جای می‌گیرد؟

سوالات زوج درمانی در مورد استقلال فردی 

  1. چقدر از وقتتان را جدا از هم می‌گذرانید؟
  2. آیا ترجیح می‌دهید زمان بیشتری را تنها باشید؟ 
  3. وقتی با هم نیستید، احساس راحتی می‌کنید؟
  4. آیا احساس می‌کنید که فرد مستقلی هستید؟
  5. برخی از سرگرمی‌های شخصی شما چیست و آیا این سرگرمی‌ها را دوست دارید به اشتراک بگذارید؟
  6. آیا شما و شریک زندگی‌تان دوست دارید فعالیت‌های یکسانی را انجام دهید؟
  7. آیا وقتی با هم نیستید، در رابطه‌تان احساس اعتماد به نفس می‌کنید؟
  8. آیا وقتی با هم نیستید به شریک زندگیتان اعتماد دارید؟
  9. آیا فکر می‌کنید زمان بیشتر/کمتر دور از هم بودن به رابطه‌تان کمک می‌کند؟ 
  10. به نظر شما استقلال فردی مهم است؟
  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

شخصیت چیست؟

وقتی برای توصیف کسی می‌گوییم «او مهربان، بخشنده، کمال‌گرا و وفادار است» درواقع به ویژگی‌های «شخصیت» (Personality) او اشاره کرده‌ایم. شخصیت الگوهایی از افکار، احساسات و رفتار است که به کمک آن‌ها یک فرد از دیگران متمایز می‌شود. همچنین به کمک ویژگی‌های شخصیتی می‌توان رفتار افراد را پیشبینی کرد. برای مثال در مقایسه دو فرد که یکی شخصیت خسیس و دیگری شخصیت بخشنده‌ای دارد، پیشبینی ذهنی ما این است که احتمال اینکه فرد بخشنده وسیله‌ای را به ما قرض بدهد، بیشتر است.

شخصیت انسان هم برپایه ژنتیک و زیست‌شناسی بدن او است و هم توسط تجربه‌های زندگی‌اش شکل می‌گیرد. مثلا فردی که به طور ژنتیکی بدنی مستعد اضطراب و پرخاشگری دارد، اگر در محیط آرامی رشد کند و به کمک تربیت، راه‌های کنترل هیجان خود را بشناسد، ممکن است در نهایت شخصیت آرامی داشته باشد یا ممکن است کودکی در خانواده‌ای بسیار واقع‌گرا زندگی کند اما به خاطر ژنتیک خود انسان خیال‌پردازی باشد.

 

شخصیت تقریبا در طول زندگی ثابت می‌ماند یعنی یک فرد الگوهای هیجانی، فکری و رفتاری اغلب مشابهی را در طول زندگی خود و در موقعیت‌های متفاوت نشان می‌دهد اما به‌طور کل، شخصیت سیال و انعطاف‌پذیر است و ممکن است تغییر کند.

روانشناسی شخصیت چه کاربردی دارد؟

روانشناسی شخصیت با روشن کردن جنبه‌های مختلف شخصیت افراد به روانشناسان کمک می‌کند تا بتوانند رفتار مردم در برابر موقعیت‌های متفاوت را پیشبینی کنند. به عنوان مثال روانشناس‌های بالینی با درک شخصیت یک فرد، متوجه می‌شوند که در شرایط سخت، او به احتمال زیاد چگونه عمل خواهد کرد.

همچنین روانشناسی شخصیت، اختلال‌های شخصیتی، ویژگی‌های آسیب‌زا در شخصیت و چگونگی شکل‌گیری آن‌ها را مطالعه می‌کند. درنتیجه می‌تواند به پیشگیری و بهبود مشکلات شخصیتی کمک کند.

 

کاربرد دیگر روانشناسی شخصیت در تست‌ها و آزمون‌های شخصیت‌شناسی دیده می‌شود. به کمک این آزمون‌ها می‌توان در زمان کمی بسیاری از ویژگی‌های شخصیتی افراد را با دقت قابل‌قبولی شناخت. این تست‌ها در طیف وسیعی از کارها استفاده می‌شوند.

 

برای مثال شرکت‌ها در فرایند استخدام، به کمک آزمون‌های شخصیت‌شناسی ویژگی‌های متقاضی کار را بررسی می‌کنند و تلاش می‌کنند تا شخصی با سازگارترین ویژگی‌های شخصیتی ممکن برای موقعیت کاری خود پیدا کنند. همچنین تیم‌های خود را از شخصیت‌های متناسب با هم تشکیل می‌دهد. تست‌های شخصیت‌شناسی در مشاوره ازدواج و شناخت متقابل زوج‌ها نیز کاربرد دارد.

نظریه‌های روانشناسی شخصیت

در طول تاریخ، نظریه‌‌های متعددی در روانشناسی شخصیت به‌وجود آمده‌اند که برخی از آن‌ها به چگونگی رشد شخصیت و برخی دیگر به تفاوت‌های فردی اشاره دارند.

تعدادی از این نظریه‌ها خاص روانشناسی شخصیت است اما برخی دیگر مانند نظریه‌ رشد روانی-اجتماعی اریکسون، مشترک بین روانشناسی شخصیت و روانشناسی رشد است و به بررسی تغییرات شخصیت در طی مراحل روانی رشد می‌پردازند. در اینجا ما به بررسی نظریه‌های خاص روانشناسی شخصیت می‌پردازیم.

 

 

نظریه‌های روان‌پویشی در روانشناسی شخصیت

روان‌پویشی رویکردی از علم پویای سایکولوژی است که برای تاثیر غریزه‌ها و تکانه‌های ناخودآگاه در رفتار انسان اهمیت ویژه‌ای قائل است. از بزرگ‌ترین نظریه‌پردازان این رویکرد می‌توان به «زیگموند فروید» (Sigmund Freud) و «کارل گوستاو یونگ» (Carl Gustav Jung) اشاره کرد.

 

نظریه روانشناسی شخصیت فروید

از دیدگاه زیگموند فروید، ما سه سطح روانی خودآگاه، نیمه‌خودآگاه و ناخودآگاه داریم. سطح ناخودآگاه شامل تمامی میل‌ها، تکانه و غریز‌هایی است که از آن‌‌ها آگاه نیستیم اما روی رفتار و افکار ما تاثیر می‌گذارند. برای مثال ممکن است مجذوب کسی شویم اما نداریم چرا. چرایی این موضوع در سطح ناخودآگاه ما قرار دارد.

 

در سطح نیمه‌خودآگاه افکاری قرار دارند که فرد برای مدت کوتاهی متوجه آن می‌شود اما به سرعت تمرکزش روی آن از بین می‌رود. سطح خودآگاه نیز آگاهی ما در لحظه است و به ادارک‌ها، حس‌های بدنی و دریافت‌های ما از دنیای بیرونی اشاره دارد.

از سوی دیگر از نظر فروید ذهن ما، سه حوزه عملکردی دارد. حوزه اول «نهاد» (Id) است. نهاد سراسر خواسته و غریزه است و فقط برای کسب لذت عمل می‌کند یعنی لذت‌جویی می‌کند بدون اینکه توجه کند چه چیزی درست و مناسب است.

 

حوزه دوم «فراخود» (SuperIgo) است. فراخود ارزش‌ها،‌‌ آرمان‌ها و اخلاقیات ما است. بایدها، نبایدها و وجدان در فراخود قرار دارد اما فراخود بسیار کمالگرا است. درنتیجه حوزه سوم به نام «خود» (Igo) که با واقعیت‌ها در تماس است، بین خواسته‌های نهاد و ارزش‌های فراخود ارتباط برقرار کرده و سرانجام رفتار ما را شکل می‌دهد.

 

در نظریه فروید، تکانه‌های ناهشیار و سه حوزه نهاد، خود و فراخود شخصیت ما را تشکیل می‌دهند. این شخصیت در سنین کودکی تحت تاثیر مراحل رشد روانی-جنسی فرویدی است که در روانشناسی رشد بررسی می‌شود.

در نظریه رشد روانی-جنسی فروید، پنج مرحله وجود دارد که اگر فرد با موفقیت پشت سر بگذارد، شخصیت سالم و متعادلی شکل خواهد داد اما با شکست در این مراحل، مشکل‌هایی ایجاد می‌شود.

نظریه روانشناسی شخصیت یونگ

کارل گوستاو یونگ از پیروان مکتب فروید بود اما اختلافات بسیاری با او داشت. یونگ سطوح خودآگاه و ناخودآگاه شخصی فروید موافق بود اما سطحی به نام «ناخودآگاه جمعی» (Collective Unconscious) را نیز به آن اضافه کرد.

 
 

در ناخودآگاه جمعی انسان‌ها، دانسته‌ها و باورهایی از نسل‌های قبلی آن‌ها قرار دارد. ناخودآگاه جمعی به عقاید موروثی اشاره ندارد بلکه به این اشاره دارد که انسان‌ها به طور ذاتی تمایل دارند به برخی از محرک‌ها به شکل خاصی پاسخ بدهند. مثلا تقریبا همه انسان‌ها نسبت به تاریکی، مار و عنکبوت حس منفی دارند.

 

کهن‌الگوهای یونگی

براساس ناخودآگاه جمعی انسان‌ها، یونگ «کهن‌الگوها» (Archetypes) را مطرح کرد. کهن‌الگوها تصویرهایی باستانی هستند که با الگوهای کنونی و عمومی ما تطابق دارند و معنی جهانی مشترکی دارند. مرتبط‌ترین کهن‌الگوها با مبحث شخصیت پرسونا، سایه، آنیما و آنیموس هستند.

 
  • «پرسونا» (Persona): واژه انگلیسی Personality نیز برگرفته از واژه لاتین Persona به معنی نقاب تئاتری است که بازیگران برای مشخص شدن نقش خود بر چهره می‌گذاشتند. در نظریه یونگ، پرسونا جنبه‌هایی از شخصیت است که افراد به دنیا نشان می‌دهند و نقشی است که هر کدام از ما در جامعه ایفا می‌کنیم.

برای مثال یک سیاستمدار باید پرسونایی آرام و مدبر داشته باشد تا مردم او را قابل اعتماد بدانند. یونگ گوشزد می‌کند که باید دقت کنیم که ما با پرسونای خود یکی نیستیم و اگر خود را با آن یکی بدانیم، از خودشکوفایی باز می‌مانیم.

  • «سایه» (Shadow): سایه بخشی از شخصیت ما است که دوست نداریم وجود آن را تایید کنیم بلکه سعی می‌کنیم آن را از خودمان و دیگران پنهان کنیم. برای کسی که حسادت و بدخواهی خود را نسبت به دیگران مخفی می‌کند، این حسادت بخش سایه شخصیت او است.
  • «آنیما» (Anima) و «آنیموس» (Animus): یونگ معتقد بود روان تمامی انسان‌ها دوجنسیتی است و بخش‌های زنانه و مردانه دارد. جنبه زنانه روان در مردان آنیما نام دارد و آنیموس جنبه مردانه در زنان است. از نظر یونگ زنان و مردان باید بتوانند با این جنبه‌های جنسیتی خود آشنا شده و به صلح برسند تا بتوانند شخصیت سالمی داشته باشند.

تیپ‌ های شخصیتی یونگی

یونگ هشت ویژگی شخصیتی نیز ارائه داد که بعدها براساس آن‌ها تست شخصیت‌شناسی MBTI ساخته شد. دو نگرش و چهار نوع کارکرد وجود دارد که هر نگرش می‌تواند با هر کدام از کارکردها ترکیب شود و تیپ شخصیتی خاصی را به‌وجود بیاورد.

 
  • «نگرش‌ها» (Attitude) به جهت‌گیری روانی ذهن افراد اشاره دارد. هر فردی از دو نگرش درونگرا (جهت‌گیری به درون) و برونگرا (جهت‌گیری به دنیای بیرونی) برخوردار است اما یکی بر دیگری غالب است.
  • کارکرد اول «تفکر» (Thinking) است. برونگرایان متفکر، اغلب با افکار عینی سر و کار دارند اما درون‌گراهای متفکر، به مفاهیم انتزاعی علاقه دارند.
  • «احساس» (Feeling) دومین کارکرد است. یونگ از واژه احساس برای نحوه ارزیابی یک عقیده استفاده می‌کند، یعنی فرد چقدر و چگونه برای آن عقیده ارزش قائل می‌شود. برونگراهای احساسی، برای ارزیابی از اطلاعات عینی، ارزش‌های بیرونی و معیارهای قضاوتی که توسط جامعه پذیرفته شده است، استفاده می‌کنند اما درونگراهای احساسی، به عقاید سنتی توجهی ندارند و به ارزش‌های ذهنی خود اتکا می‌کنند.
  • سومین کارکرد «شهود» (Intuition) است. شهود به معنی قدرت درک پدیده‌های فراتر از هشیاری است. دنیای درونگراهای شهودی با واقعیت‌های ناهشیار ذهنی خودشان هدایت می‌شود که مشابه دنیای بیرونی نیست. از این دسته می‌توان عرفا و نقاش‌های سورئالیسم را نام دارد. برونگراهای شهودی با واقعیت‌های بیرونی هدایت می‌شوند اما به جای اینکه آن‌ها را حس کنند یا در مورد آن‌ها تفکر کنند، به صورت ناهشیار و شهودی این واقعیت‌ها را پردازش می‌کنند.
  • «حس کردن» (Sensing) کارکرد آخر یونگی است، کارکردی که محرک‌های مادی را دریافت کرده و به صورت حسی خاص پردازش می‌کند. برونگراهای حسی، محرک‌های بیرونی را بسیار عینی و شبیه به حالتی که واقعا وجود دارند، ادراک می‌کنند اما درون‌گراهای حسی به جای خود محرک‌ها، به تعبیرشان از محرک‌ها دقت می‌کنند. برای مثال یک نقاشی انتزاعی برای برونگراهای حسی مخلوطی از رنگ‌ها است اما برای درونگراهای حسی می‌تواند احساس آرامش و لذت به همراه داشته باشد.
  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

 

سلامت روان کلید سلامت و شادی یک رابطه است. وقتی مشکلات سلامت روان بروز می‌کنند، می‌توانند اوضاع را سخت کنند. مهم است که این مشکلات را تشخیص دهید و از شریک زندگی خود حمایت کنید تا رابطه‌تان قوی بماند.

تشخیص علائم و نشانه‌های مشکلات سلامت روان

به تغییرات خلق و خو و رفتار شریک زندگی خود توجه کنید. به دنبال علائمی مانند موارد زیر باشید:

  • غم، اضطراب یا تحریک‌پذیری مداوم
  • عدم تمایل به انجام کارهایی که قبلاً از آنها لذت می‌بردند
  • مشکل در تمرکز یا تصمیم‌گیری
  • تغییرات در خواب یا اشتها
  • احساس ناامیدی یا بی‌ارزشی

اگر این علائم را مشاهده کردید، مهربان و فهمیده باشید. آشکارا در مورد آنچه اتفاق می‌افتد صحبت کنید و به آنها کمک کنید تا کمک حرفه‌ای پیدا کنند.

حمایت از شریک زندگی با مشکلات سلامت روان

حمایت شما واقعاً می‌تواند در مواقع سختی به همسرتان کمک کند. در اینجا نحوه‌ی کمک شما آورده شده است:

  1. برای درک بهتر، در مورد وضعیت سلامت روان آنها اطلاعات کسب کنید.
  2. آنها را تشویق کنید که به یک درمانگر مراجعه کنند و در صورت تمایل با آنها همراه شوید.
  3. خوب گوش دهید و احساسات آنها را بدون قضاوت بپذیرید.
  4. با حفظ روال‌های روزمره و کاهش استرس، خانه خود را به مکانی حمایتی تبدیل کنید.
  5. برای جلوگیری از غرق شدن در مشکلات، به سلامت روان خود نیز اهمیت دهید.

زوج درمانی می‌تواند به حل مشکلات رابطه کمک کند، اما گاهی اوقات، درمان فردی مورد نیاز است. با حمایت از یکدیگر و تمرکز بر سلامت فردی و رابطه، می‌توانید بر چالش‌های سلامت روان غلبه کرده و به هم نزدیک‌تر شوید.

 

مزایای درمان برای مشکلات رابطه‌ای

وقتی زوج‌ها با مشکلات رابطه‌ای مواجه می‌شوند، درمان می‌تواند کمک بزرگی باشد. این روش، فضایی امن برای هر دو فراهم می‌کند تا احساسات و نگرانی‌های خود را به اشتراک بگذارند. با راهنمایی یک درمانگر، آنها می‌توانند یاد بگیرند که بهتر ارتباط برقرار کنند و یکدیگر را بهتر درک کنند.

درمان به زوجین کمک می‌کند تا مسائل واقعی رابطه خود را شناسایی و برطرف کنند. اغلب، الگوهای منفی یا تعارضات حل نشده مانع ارتباط عاطفی می‌شوند. درمان، راه‌های سالم‌تری برای برقراری ارتباط و پیوند را آموزش می‌دهد.

همچنین برای مقابله با چالش‌های بزرگی مانند خیانت یا مشکلات سلامت روان عالی است. درمان، فضایی امن برای صحبت در مورد این موضوعات دشوار فراهم می‌کند. به این ترتیب، زوج‌ها می‌توانند التیام یافته و به هم نزدیک‌تر شوند.

فایده توضیحات
بهبود ارتباطات مهارت‌های ارتباطی مؤثر برای بیان نیازها و احساسات را بیاموزید
حل اختلاف تدوین استراتژی‌هایی برای حل اختلافات و یافتن راه‌حل‌های رضایت‌بخش متقابل
افزایش صمیمیت بازسازی ارتباط عاطفی و جسمی، پرداختن به مسائلی مانند عدم تطابق میل جنسی یا اختلال عملکرد جنسی
درک پیشرفته به دیدگاه‌ها، نیازها و خواسته‌های یکدیگر پی ببرید و همدلی و شفقت را تقویت کنید.

 

در نهایت، زوج درمانی می‌تواند زندگی‌ها را تغییر دهد. این روش به زوجین ابزار و پشتیبانی لازم را می‌دهد تا بر چالش‌ها غلبه کنند و به هم نزدیک‌تر شوند. درمان به ایجاد یک رابطه قوی‌تر و عاشقانه‌تر کمک می‌کند.

نتیجه‌گیری - مشکلات رایج در روابط برای مشاوره زوجین

زوج درمانی راهی عالی برای مقابله با مشکلات رایج در روابط است. این روش به مشکلات ارتباطی، اعتماد و صمیمیت کمک می‌کند. این روش درمانی فضایی امن برای شما و شریک زندگی‌تان ایجاد می‌کند تا آزادانه صحبت کنید و مهارت‌های جدید یاد بگیرید.

درمان نمی‌تواند تمام مشکلات رابطه را حل کند، اما ابزاری قدرتمند برای بهبود است. موفقیت در درمان به تعهد هر دو طرف بستگی دارد. این به ایجاد یک رابطه قوی‌تر و عاشقانه‌تر کمک می‌کند.

جستجوی درمان نشان می‌دهد که شما قوی و متعهد به رابطه‌تان هستید. اگر با مشکلات سختی روبرو هستید، یک درمانگر زوج را در نظر بگیرید. آنها می‌توانند به شما در غلبه بر چالش‌ها و ایجاد یک رابطه بهتر کمک کنند.

سوالات متداول – دلایلی که افراد زوج درمانی را در نظر می‌گیرند

برخی از مشکلات رایج رابطه که در زوج درمانی به آنها پرداخته می‌شود، کدامند؟

زوج درمانی به بسیاری از مشکلات رایج می‌پردازد. این مشکلات شامل ارتباط نامناسب، خیانت و احساس هم‌خانه بودن می‌شود. همچنین مشکلات غیرقابل حل، نیازهای عاطفی برآورده نشده و ماندن در کنار هم به خاطر بچه‌ها را پوشش می‌دهد. سایر مسائل شامل مشکلات مربوط به خانواده همسر، سبک‌های مختلف فرزندپروری و عدم حمایت است. صمیمیت، جذابیت، مرزها و اختلافات مالی نیز مورد بررسی قرار می‌گیرند. فناوری و مراحل زندگی نیز می‌توانند باعث ایجاد مشکل شوند.

چگونه درمان می‌تواند به رفع مشکلات ارتباطی در یک رابطه کمک کند؟

درمان به زوج‌ها یاد می‌دهد که چگونه بهتر ارتباط برقرار کنند. این به آنها کمک می‌کند تا آیین‌هایی برای ارتباط و قوانینی برای دعوا ایجاد کنند. آنها یاد می‌گیرند که به طور فعال گوش دهند و همدلی کنند. ابراز احساسات و حل اختلافات می‌تواند دشوار باشد. اما درمان فضای امنی را برای کار بر روی این مهارت‌ها فراهم می‌کند. این امر ارتباط را بهبود می‌بخشد و مشاجرات را کاهش می‌دهد.

آیا مشاوره می‌تواند به بازسازی اعتماد پس از خیانت کمک کند؟

بله، درمان می‌تواند به زوجین کمک کند تا اعتماد را بازسازی کنند. این درمان به دلایل خیانت و نیازهای عاطفی برآورده نشده می‌پردازد. آنها استراتژی‌هایی برای اعتماد، مانند ثابت قدم بودن و صادق بودن، یاد می‌گیرند. زوج‌ها می‌توانند با اذعان به احساسات و تعیین مرزها، با یک خیانت کنار بیایند. ایجاد یک محیط بخشنده کلید اصلی است.

زوج‌ها برای حل مشکلات جنسی و زناشویی در زندگی مشترک چه باید بکنند؟

درمان، فضایی امن برای صحبت در مورد خواسته‌ها و مرزها فراهم می‌کند. این امر ارتباط عاطفی و صمیمیت را پرورش می‌دهد. زوج‌ها می‌توانند زمان باکیفیتی را برنامه‌ریزی کنند و فعالیت‌های جدیدی را کشف کنند. آن‌ها همچنین به مسائل شخصی یا رابطه‌ای که بر زندگی جنسی آن‌ها تأثیر می‌گذارد، می‌پردازند. این امر پیوند آن‌ها را تقویت می‌کند.

چگونه زوج‌ها می‌توانند وقتی یکی یا هر دو با مشکلات سلامت روان دست و پنجه نرم می‌کنند، از یکدیگر حمایت کنند؟

تشخیص علائم مشکلات سلامت روان مهم است. درمان می‌تواند پشتیبانی ارائه دهد، اما گاهی اوقات درمان فردی مورد نیاز است. زوجین می‌توانند درک و صبور باشند. آنها باید یکدیگر را تشویق کنند و مرزهایی را تعیین کنند. اولویت دادن به مراقبت از خود نیز ضروری است.

زوج درمانی برای کسانی که با مشکلات رابطه‌ای دست و پنجه نرم می‌کنند، چه مزایایی دارد؟

زوج درمانی مزایای زیادی دارد. فضایی امن برای ابراز احساسات و یادگیری برقراری ارتباط فراهم می‌کند. به زوجین کمک می‌کند تا نیازهای یکدیگر را بهتر درک کنند. درمان، اختلافات را حل می‌کند، اعتماد را بازسازی می‌کند و پیوندهای عاطفی را تقویت می‌کند. این امر منجر به یک رابطه‌ی رضایت‌بخش‌تر می‌شود.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

 

واژه‌ی روانکاوی از زمان زیگموند فروید که پیشنهاد کرد مشکلات آدمی ناشی رنجاندن نیروهای ناخودآگاه و احتمالا مادران آن‌هاست تا به امروز دچار تغییر و تحول زیادی شده است. این نوع درمان در دنیای که قوانین CBT (رفتار درمانی شناختی) در آن حکمرانی می‌کنند به حاشیه رانده شده اما به لطف رویکرد منحصر به فردی که در بعضی از بیماران سر و صدا به پا کرده بازگشت شکوهمندی داشته است.

 

روانشناسی یک رشته اما روانکاوی یک تکنیک است. بر خلاف رفتار درمانی شناختی، رایج‌ترین کار روانشناسی، روانکاوی راه خود را از اعماق ناخودآگاه می‌جوید.

تصور ما از روانکاوی بسیار شبیه به کاریکاتورهای نیویورکر است: بیماری روی کاناپه دراز کرده و زخم‌های قدیمی روح و ترس‌های سرکوب شده‌ی خود را نمایان می‌سازد. دکتر هم که به احتمال زیاد ریش و عینک دارد اخم کرده و شبیه زیگموند فروید است و این هم کاملاً تصادفی است!

 

فروید پدر روانکاوی است و یک قرن بعد از این همه منبع بسیاری از مفاهیم محبوب (و البته مفاهیم نادرست) درباره‌ی این نوع تراپی خواهد بود. مرد طرد شده‌ی زمانه‌ی خود نظریات عجیبی مخصوصاً درباره‌ی سکس، اثرات دراز مدت از پوشک گرفتن بچه و زنان داشت، اما نظریات خوب او هم کم بود. یکی از این نظریات خوب پایه‌های روانکاوی مدرن را پی‌ریزی کرد.

درمانگر بالینی جاناتان شدلر، PhD، طی مقاله‌ای در وبسایت پایش انجمن روانشناسی آمریکا در روانشناسی این گونه می‌نویسد: “رشد نظریه‌ی روانکاوی با فروید پایان نیافت، درست همان طور که فیزیک با نیوتون و روانشناسی رفتار با واتسون به فرجام نرسید.”

روانکاوی (که گاهی اوقات به آن سایکودینامیک تراپی هم اطلاق می‌گردد) شاخه‌ای از روانشناسی بالینی است که به خاطر برخی باورهای پرحاشیه‌ی فروید به بدنامی کشیده شد. روانکاوی از زمان به کار بردن این اصطلاح در 1896 تاکنون تغییرات زیادی به خود دیده است.

آیا به فکر تحصیل در رشته‌ی روانکاوی هستید؟ یا قصد دارید تحت درمان با روانکاوی قرار بگیرید؟ در هر دو حالت اول باید تفاوت بین روانشناسی و روانکاوی را متوجه شوید. در این مقاله به پرسش‌های زیر پاسخ داده خواهد شد:

  • متخصص روانشناس خوب و روانکاو چه فرقی با یکدیگر دارند؟
  • تفاوت رویکرد روانشناسان و روانکاوان در چیست؟
  • آیا اهداف روانشناسی و روانکاوی یکسان هستند؟
  • آیا روانکاوی همچنان کاربرد دارد؟
  • باورهای رایج نادرست درباره‌ی روانکاوی کدامند؟
  • آیا زمینه‌ی تحصیلی روانشناسان و روانکاوان یکسان است؟
  • آیا روانکاوی مؤثرتر از روانشناسی است؟
 

روانشناس و روانکاو چه فرقی با یکدیگر دارند؟

کوتاه و ساده‌ترین جواب این است که روانشناسی یک رشته و روانکاوی یک تکنیک در این رشته است و این تقسیم‌بندی روانکاوان به نوعی روانشناس مبدل می‌سازد. مشکل این جواب ساده آن است که همه‌ی روانکاوها روانشناس نیستند. بعضی از روانکاوان در واقع روانپزشک یا حتی مددکاران اجتماعی بالینی هستند. احتمالاً اگر فروید بود می‌گفت عمیق‌تر بیاندیشید، پس بیاید عمیق‌تر بیاندیشیم.

روانشناس کسی است که در رشته‌ی روانشناسی حائز درجه‌ی دکترا بوده و به صورت حرفه‌ای در حوزه سلامت روان فعالیت می‌کند. اکثر روانشناسان دوره بالینی خود را تکمیل نموده و با بیماران کار کرده‌اند اما در این روانشناس پژوهشی هم داریم که نحوه کار ذهن انسان و حیوانات را مطالعه می‌نماید.

روانپزشک در اصل پزشکی با مدرک MD یا DO است که در زمینه درمان مشکلات سلامت روان تخصص گرفته است. چون روانپزشک پزشک است می‌تواند دارو تجویز کند.

روانکاو کلینیسینی است که بر اساس نظریات ابتدایی فروید و متخصصان دیگری که کارهای او را تصحیح کردند در یک نوع خاص از روان‌درمانی فعالیت می‌کند.

تفاوت رویکرد روانشناسان و روانکاوان در چیست؟

رویکرد عملی در واقع یک چیز است. هر دو بیماران را ویزیت کرده، از آن‌ها سؤالاتی پرسیده، به پاسخ‌های آن‌ها گوش می‌دهند و راه‌هایی را برای کمک به آن‌ها پیشنهاد می‌نمایند. مهم‌ترین تفاوت‌ها معمولاً در نوع سؤالات و راه‌حل ارائه شده است.

روانکاوی تحت این انگاره کاربرد پیدا کرده است که با در نظر گرفتن ابزار و راهبردهای درست مردم می‌توانند درباره‌ی خود و زندگی‌شان به طرز متفاوتی فکر کنند. در نتیجه قدرت رویارویی با ترس، غلبه بر افسردگی و اضطراب، مدیریت علائم بیماری روانی یا اختلال استرس پس از سانحه را به دست آورده یا از زندگی لذت بیشتری می‌برند. بعضی از روانشناسان گذشته‌ی بیماران را برای یافتن علل مشکلاتشان کند و کاو می‌کنند اما در کل روشی به نام رفتار درمانی شناختی یا CBT را در پیش می‌گیرند که یک رویکرد آینده محور بوده و در صدد حل مسئله برمی‌آید. نظریه‌ی حاکم این است که افکار ما بیشتر از شرایط زندگی بر روی احساسات ما تأثیر می‌گذارند؛ به همین دلیل ایجاد یک تغییر در طرز فکر می‌تواند ما را خوشحال‌تر کرده یا نسبت به افسردگی و اضطراب مقاوم‌تر نماید.

به عقیده روانکاوان بیماران (و مشکلات آن‌ها) بسیار پیچیده‌تر هستند. درک – و نه از بین بردن – احساسات در پس افسردگی و اضطراب راه بهتری برای کمک به مردم در راستای حفظ سلامتی روانی و عاطفی است. روانکاو تحت این انگاشت کار می‌کند که ذهن خودآگاه تنها یک تکه‌ی کوچک از چیزی است که ما هستیم و این ذهن ناخودآگاه (با تأثیرات شکل گرفته از اولین تجربیات و روابط زندگی) است که با مسائل و مقاومت ما نسبت به حل کردن آن‌ها سر و کار دارد.

CBT با رویکرد عملی، مبتنی بر علم و استاندارد خود تبدیل به جریان اصلی در روان‌درمانی شده اما برخی افراد، مخصوصاً آن‌هایی که مقاوم به تغییر هستند، به رویکرد سر راست تر روانکاوی بهتر پاسخ می‌دهند.

 

آیا اهداف روانشناسی و روانکاوی یکسان هستند؟

به صورت گسترده بله چون هر دو با هدف بهتر شدن وضع زندگی مراجعین خود کار می‌کنند. اگرچه وقتی به نحوه کار روانشناس و روانکاو با بیماران شان نگاه کنیم، خواهیم دید که اهداف جلسه به جلسه‌ی آن‌ها بسیار متفاوت با یکدیگر است.

روانشناسان بالینی طرز فکر بیمار درباره‌ی زندگی و خودشان شکل می‌دهند. بدین منظور آن‌ها:

  • راهبردهایی برای استفاده در زمان‌های ناگوار دارند
  • روش‌هایی برای تغییر یا ترک افکار منفی یا غیر منطقی دارند
  • توصیه‌هایی برای برقراری ارتباط با بقیه به روشی هدفمندتر دارند
  • راهبردهای عملی دیگری برای اقدامات فوری دارند

از طرفی دیگر روانکاوان قصد کمک به بیماران با کاوش ارتباط آن‌‌ها با خودشان را دارند تا به درک بهتری از افکار، احساسات و تمایلات خود برسند و غبار آزار روانی گذشته‌ی خود را بزدایند.


باورهای رایج نادرست درباره‌ی روانکاوی کدامند؟

روانکاوی کلاً درباره‌ی سکس است

این شاید به لطف نظریه‌ی روانی جنسی فروید درباره‌ی شخصیت رایج‌ترین و پایدارترین افسانه راجع به روانکاوی باشد. او قطعاً از نقش جنسیت در تجربه و رفتار انسان هیجان‌زده بود. روانکاوی امروزی بیشتر به یک تجربه‌ی کلی‌نگر انسانی علاقمند است.

در روانکاوی باید روی یک کاناپه دراز کشید

اکثر روانکاوان اما نه همه‌ی آن‌ها از بیماران خود می‌خواهند تا روی یک کاناپه دراز بکشند. شاید دلیل این درخواست راحت و باز بودن بیماران در حالت درازکش نسبت به زمانی باشد که روبه‌روی روانکاو نشسته و با او چشم در چشم هستند. با این حال ذکر این نکته واجب است که فروید در کاناپه ارزش بالینی نمی‌دید. دلیل این ایده‌ی او آن بود که نمی‌توانست کل روز را به بیمارانش خیره شود.

بیماران باید تا آخر عمر پنج روز در هفته روانکاو را ببینند

وقتی شخصیت وودی آلن در فیلم Sleeper پس از 200 سال وضعیت تعلیق زندگی بیدار شد گفت: “من 200 سال است که روانکاوم را ندیده‌ام. اگر طی این مدت پیش او می‌رفتم حتماً تا الان خوب شده بودم.” کار روانکاوی بیشتر از رفتار درمانی شناختی طول می‌کشد؛ چون می‌خواهد بیماران خودشان را درک کنند اما مثل همه‌ی رویکردهای درمانی تناوب ویزیت‌ها به نیازهای بیمار بستگی دارد. خاتمه دادن به درمان نیز بخشی از فرآیند است.

روانکاوان عقده‌ی گذشته را دارند

در واقع روانکاوان عقده‌ی ناخودآگاه را دارند. بیماران روانکاوان اکثراً راجع به گذشته حرف می‌زنند اما این گفتار درمانی عمدتاً برای درک حال است.

 

آیا زمینه‌ی تحصیلی روانشناسان و روانکاوان یکسان است؟

بله و خیر. برای انجام کارهای بالینی مستقل روانشناسان باید در رشته روانشناسی دکترای PhD یا PsyD داشته باشند. کوریکولوم آموزشی عادی در رشته روانشناسی یک رویکرد درمانی بر پایه رابطه و بیمار محور و اصول اساسی رفتار درمانی شناختی را به دانشجویان آموزش می‌دهد.

مدرک دانشگاهی درست، ساعات کافی کار بالینی و یک مجوز عملاً تنها چیزهایی هستند که برای روانشناس شدن لازمند. اگرچه بسیاری از روانشناسان ترجیح می‌دهند مدارک برد فوق تخصصی را علاوه بر تحصلات و آموزش پایه‌ی خود کسب نمایند.

برای تبدیل شدن به یک روانکاو علاقمندان باید یک برنامه‌ی آموزشی روانکاوی فشرده‌ی مورد تأیید انجمن روانشناسی آمریکا بگذرانند. دانشجویان این برنامه‌ها معمولاً روانپزشکانی با درجات MD یا DO و درمانگرانی هستند که در رشته‌های روانشناسی یا مددکاری اجتماعی PhD دارند. بعضی از برنامه‌ها دانشجویان دارای مدارک کارشناسی ارشد روانشناسی و مددکاری اجتماعی را نیز قبول می‌کنند. اکثر برنامه‌ها سابقه‌ی بالینی به عنوان درمانگر، مشاور بالینی یا مددکار اجتماعی بالینی را الزامی کرده‌اند.

برنامه‌های تربیت روانکاو در دانشگاه‌ها (مثل مرکز آموزش روانکاوی و برنامه‌های اعطای گواهینامه‌ی پژوهشی روانکاوی دانشگاه کلمبیا و برنامه‌ی فوق دکترای دانشگاه نیویورک) و سازمان‎های خصوصی مثل مؤسسه ویلیام آلانسون اجرا می‌شوند. این برنامه‌های آموزشی معمولاً شامل موارد زیر هستند:

  • نظریه‌ی روانکاوی
  • فنون روانکاوی
  • فرآیندهای روانکاوی
  • ارزیابی بیمار برای روانکاوی
  • رشد کودک و نوجوان
  • سایکوپاتولوژی

برنامه‌های آموزش روانکاوی مثل دوره‌های روانشناسی و مشاوره شامل آموزش مهارت‌های بالینی تحت نظر می‌گردد. آن‌ها همچنین دانشجویان خود را ملزم می‌کنند تا خودشان تحت روانکاوی عمیق قرار بگیرند. در واقع تحصیلات روانکاوان مثل یک دوره‌ی آموزش تخصصی در سطح حرفه‌ای است.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

بعضی از والدین احساس استرس می‌کنند و از خود می‌پرسند که چگونه می‌توانند به فرزندشان کمک کنند تا هر چه زودتر این عادت را ترک کند، در حالی که برخی دیگر احساس می‌کنند این عمل آرامش‌بخش است و نباید فوراً آن را کنار گذاشت.

مکیدن انگشت شست می‌تواند در بسیاری از خانه‌هایی که کودکان خردسال دارند، یک مسئله‌ی داغ باشد. برخی از والدین احساس استرس می‌کنند و به این فکر می‌کنند که چگونه می‌توانند به فرزندشان کمک کنند تا این عادت را در اسرع وقت ترک کند، در حالی که برخی دیگر احساس می‌کنند که این عمل آرامش‌بخش است و نباید فوراً کنار گذاشته شود.

برای ارتباط با روانشناس کودک در تهران با گروه روانشناسی ویان تماس بگیرید.

خب، حق با کیست؟ در حالی که این موضوع اغلب به شرایط خاص فرزند شما بستگی دارد، یک مطالعه جدید نشان می‌دهد که علم ممکن است طرف کسانی باشد که انگشت شست خود را ترجیح می‌دهند. در یک مطالعه اخیر، کودکانی که ناخن‌های خود را می‌جویدند یا انگشت شست خود را می‌مکیدند، در واقع کمتر احتمال داشت که به عوامل آلرژی‌زای رایج مانند گرده، گربه‌ها و کنه‌های گرد و غبار حساسیت داشته باشند. این مطالعه که در مجله Pediatrics منتشر شده است ، ۱۰۰۰ نفر را از بدو تولد تا ۳۸ سالگی دنبال کرد. تا سن ۱۳ سالگی، کودکانی که ناخن‌های خود را می‌جویدند یا انگشت شست خود را می‌مکیدند، ۳۳ درصد کمتر احتمال داشت که به آلرژن‌های رایج واکنش نشان دهند و تا سن ۳۲ سالگی، این میزان حتی بالاتر و به ۳۹ درصد رسید. دلیل: دانشمندان می‌گویند این کودکان در سنین پایین در حال ایجاد ایمنی در برابر باکتری‌های مختلف بودند - با قرار دادن آنها در دهانشان. سال‌های اولیه برای سیستم ایمنی کودکان بسیار مهم است و قرار دادن آنها در معرض انواع آلودگی، میکروب‌ها و موارد مشابه، به آنها در مراحل بعدی زندگی کمک می‌کند.

دکتر ربکا ام. دیکسون، متخصص اطفال در دانشگاه بهداشت ایندیانا، توضیح می‌دهد: «این یک مطالعه‌ی باورنکردنی است - نشان می‌دهد آنچه که ما معمولاً به عنوان یک رذیلت در نظر می‌گرفتیم، در واقع می‌تواند محافظ باشد.» « مقاله‌ی اطفال با مطالعات دیگری که نشان می‌دهند کودکانی که با حیوانات خانگی در خانه بزرگ می‌شوند، آلرژی کمتری نیز دارند، همسو است.» همه اینها با نظریه‌ی «تمیزی بیش از حد» مطابقت دارد. کودکانی که در کودکی در معرض چیزهایی قرار نمی‌گیرند، ممکن است با افزایش سن با همان چیزها مشکل داشته باشند.»

والدین اغلب سعی می‌کنند به سرعت عادت مکیدن انگشت شست را از فرزندانشان دور کنند، اما به گفته دکتر دیکسون، آنها باید این عادت را به حال خود رها کنند. دکتر دیکسون می‌گوید: «شما می‌توانید درمان‌های زیادی را امتحان کنید، با این حال، فرزند شما وقتی آماده باشد، این کار را متوقف خواهد کرد. تنها نکته بد در مورد مکیدن انگشت شست این است که فرزند شما می‌تواند از طریق این عمل، ویروس‌ها و باکتری‌ها را وارد دهان خود کند.» با این حال، همانطور که این مطالعه جدید نشان می‌دهد، این لزوماً چیز بدی نیست. بله، فرزند شما ممکن است در معرض بیماری‌ها و میکروب‌های بالقوه قرار گیرد، اما آنها همچنین تقویت‌کننده سیستم ایمنی دریافت می‌کنند و در نهایت خطر ابتلا به آلرژی در آینده در آنها کاهش می‌یابد.

اگر فرزند شما وارد مهدکودک می‌شود و هنوز انگشت شست خود را می‌مکد، بسیاری از والدین احساس می‌کنند که فرزندانشان ممکن است به خاطر این عادت مورد آزار و اذیت یا تمسخر قرار گیرند. دکتر دیکسون پیشنهاد می‌کند با فرزندتان صحبت کنید. توضیح دهید که ممکن است بچه‌های دیگر به مکیدن انگشت شست اشاره کنند، زیرا کودکان اغلب به کارهایی که متفاوت یا غیرمعمول می‌دانند اشاره می‌کنند. فرزندتان را برای ترک این عادت تحت فشار قرار ندهید، اما با صحبت کردن با او در مورد آن، فرزندتان ممکن است خودش این کار را متوقف کند. در واقع، AAP خاطرنشان می‌کند که فشار همسالان (نظر دادن بچه‌های دیگر در مورد مکیدن انگشت شست) و نه فشار والدین، اغلب چیزی است که باعث می‌شود بچه‌ها بالاخره این عادت را کنار بگذارند.

با این حال، اگر می‌خواهید فرزندتان را وادار به ترک کنید، AAP خاطرنشان می‌کند که این‌ها چند روش مفید هستند. 

  • اگر فرزندتان از روی بی‌حوصلگی (یا وقتی گرسنه یا خسته است) انگشت شست خود را می‌مکد، در این مواقع دستانش را مشغول نگه دارید. از او بخواهید با دوستانش بازی کند و با نخ گربه‌ها را در گهواره بازی کند یا اسباب‌بازی‌های ساده‌ای مانند فرفره برای چرخاندن یا توپ برای بالا و پایین پریدن به او بدهید.
  • تحسین و یادآوری‌های ملایم در طول روز، تقویت‌کننده‌های مثبت بسیار خوبی هستند.
  • جوایز هم می‌توانند مفید باشند. یک جدول درست کنید و هر بار که فرزندتان یک روز یا شب کامل را بدون مکیدن انگشت شست سپری کند، یک ستاره می‌گیرد. بعد از پنج ستاره، می‌تواند یک اسباب‌بازی جدید انتخاب کند یا در رستوران مورد علاقه‌اش ناهار بخورد.  
  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

 

10 تا از بهترین دکترهای درمان دوقطبی در تهران

اختلال دوقطبی یا «بای‌پولار» یکی از پیچیده‌ترین و چالش‌برانگیزترین اختلالات روانی است که با نوسانات شدید خلق‌وخو، انرژی و رفتار همراه است. فرد ممکن است در دوره‌ای احساس شادی و پرانرژی بودن داشته باشد (شیدایی)، و در دوره‌ای دیگر دچار افسردگی شدید شود. درمان این اختلال نیازمند مراجعه به روانپزشکان یا روان‌درمانگران متخصص و باتجربه است که بتوانند با کمک دارودرمانی، روان‌درمانی و حمایت‌های تخصصی، به بیمار در کنترل علائم کمک کنند.

در ادامه، ۱۰ مورد از بهترین دکترها و کلینیک‌های درمان اختلال دوقطبی در تهران را معرفی می‌کنیم.

 

1. کلینیک روانشناسی و روانپزشکی ویان

کلینیک ویان یکی از مراکز پیشرو در درمان اختلالات روانی از جمله اختلال دوقطبی در تهران است. این مرکز با تیمی از روانپزشکان، روانشناسان و درمانگران مجرب، خدماتی جامع و تخصصی برای درمان اختلالات خلقی ارائه می‌دهد.

خدمات تخصصی:

  • تشخیص و ارزیابی دقیق اختلال دوقطبی
  • دارودرمانی تحت نظر روانپزشک
  • جلسات مشاوره و روان‌درمانی فردی
  • روان‌درمانی خانواده برای درک بهتر وضعیت بیمار
  • جلسات آموزشی برای مدیریت بحران و پیشگیری از عود

آدرس: تهران، خیابان شریعتی، پایین‌تر از میرداماد، خیابان یخچال، پلاک ۴۵
وب‌سایت: www.vianclinic.com
اینستاگرام: @vianclinic
تلفن: 021-91072028

 

2. کلینیک ذهن برتر

این مرکز با تخصص در درمان اختلالات خلقی و اضطرابی، توسط دکتر زهرا محمدی (روانپزشک) اداره می‌شود و یکی از گزینه‌های معتبر برای درمان دوقطبی در تهران است.

خدمات:

  • تشخیص تخصصی اختلال دوقطبی
  • دارودرمانی و مشاوره دارویی
  • جلسات CBT و رفتاردرمانی

آدرس: تهران، پاسداران، خیابان گل‌نبی، نبش کوچه نیک‌نام
اینستاگرام: @zehn.bartar
وب‌سایت: ندارد
تلفن: 021-22874219

 

3. مرکز سلامت روان آرامش

این مرکز با رویکردی ترکیبی از روان‌درمانی و دارودرمانی، خدمات مناسبی برای بیماران دوقطبی ارائه می‌دهد.

خدمات:

  • ویزیت توسط روانپزشک
  • مشاوره خانوادگی
  • گروه‌درمانی برای بیماران خلقی

آدرس: تهران، ستارخان، خیابان باقرخان، پلاک ۲۲
اینستاگرام: @arameshcenter
وب‌سایت: www.arameshclinic.com
تلفن: 021-66547896

 

4. دکتر نیما رضایی (روانپزشک)

دکتر رضایی یکی از روانپزشکان مطرح در زمینه درمان اختلالات خلقی است و با تجربه بالا در درمان دوقطبی فعالیت دارد.

خدمات:

  • ویزیت تخصصی
  • تنظیم دارو و پیگیری مداوم
  • همکاری با روان‌درمانگرهای حرفه‌ای

آدرس: تهران، خیابان ولیعصر، بالاتر از پارک ساعی
اینستاگرام: @dr.nima.rezaei
وب‌سایت: ندارد
تلفن: 021-88907344

 

5. کلینیک مهرآوران

این کلینیک با تیمی چندتخصصی شامل روانپزشکان، روان‌شناسان و درمانگران رفتاری، یکی از گزینه‌های معتبر در مرکز تهران است.

خدمات:

  • درمان دوقطبی با رویکرد جامع
  • جلسات مشاوره فردی و گروهی
  • ارزیابی و پیگیری مستمر

آدرس: تهران، خیابان انقلاب، روبروی دانشگاه تهران
اینستاگرام: @mehravaranclinic
وب‌سایت: ندارد
تلفن: 021-66482901

 

6. دکتر الهام یوسفی (روانپزشک)

با تخصص در درمان اختلالات خلقی و سابقه کار در بیمارستان روان‌پزشکی رازی، دکتر یوسفی یکی از گزینه‌های مناسب برای درمان دوقطبی است.

آدرس: تهران، خیابان شهید مطهری
اینستاگرام: @dr.elhamyousefi
تلفن: 021-88451233
وب‌سایت: ندارد

 

7. کلینیک روان‌یار

کلینیک روان‌یار یکی از مراکز خصوصی با خدمات تخصصی در زمینه اختلالات خلقی و اضطرابی است.

خدمات:

  • درمان دارویی و مشاوره تخصصی
  • نوروفیدبک برای مدیریت خلق
  • پشتیبانی آنلاین برای بیماران مزمن

آدرس: تهران، سعادت‌آباد، بلوار دریا
اینستاگرام: @ravanyar.clinic
تلفن: 021-22356471
وب‌سایت: www.ravanyar.com

 

8. دکتر امید ظهوری

از روان‌پزشکان جوان و متخصص در درمان اختلالات خلقی و شخصیتی، با برخورد حرفه‌ای و صبورانه با بیماران.

آدرس: تهران، شهرک غرب
اینستاگرام: @dr.omid.zahoori
تلفن: 021-88562432
وب‌سایت: ندارد

 

9. کلینیک مهرآسا

یکی از کلینیک‌های تخصصی روانشناسی با تیمی از درمانگران و روانپزشکان حرفه‌ای با تمرکز بر اختلالات خلقی.

آدرس: تهران، خیابان فرشته
اینستاگرام: @mehrasa.clinic
تلفن: 021-22073458
وب‌سایت: ندارد

 

10. دکتر سحر رادفر (روان‌درمانگر تخصصی خلق و اضطراب)

اگرچه روانپزشک نیست، اما دکتر رادفر یکی از بهترین روان‌درمانگران در درمان غیر دارویی اختلال دوقطبی است. جلسات او مکمل خوبی برای دارودرمانی هستند.

آدرس: تهران، نیاوران
اینستاگرام: @dr.sahar.radfar
تلفن: 021-22852419
وب‌سایت: ندارد

 

سخن پایانی

اختلال دوقطبی یک بیماری جدی و مزمن است، اما با کمک گرفتن از متخصصان دلسوز و مراکز حرفه‌ای، می‌توان آن را مدیریت کرد و کیفیت زندگی را به طرز چشم‌گیری بهبود داد. اگر شما یا یکی از عزیزانتان با این اختلال مواجه هستید، مشورت با یکی از مراکز معرفی‌شده می‌تواند شروعی برای تغییر باشد.

 

  • سامرند سلیمی