سلامت روج و جسم

مطالب پزشکی و روانشناسی

سلامت روج و جسم

مطالب پزشکی و روانشناسی

۱۴ مطلب در شهریور ۱۴۰۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

فکر رفتن به جلسات زوج درمانی می‌تواند نگران‌کننده باشد، به‌خصوص برای زوج‌هایی که برای اولین بار به جلسات درمانی می‌روند. با این حال، وقتی زوجین بدانند که از جلسات درمانی چه انتظاری می‌توانند داشته باشند، این تجربه می‌تواند پربارتر و آسان‌تر باشد. 

مشاوره زوجین یک فرآیند ساختار یافته است که شامل مراحل مختلفی است که با هدف کمک به زوجین برای عبور مؤثر از مشکلات رابطه‌شان انجام می‌شود. ساختار درمان معمولاً به سبک درمانی که توسط درمانگر زوجین استفاده می‌شود بستگی دارد، اما درک ساختار کلی درمان زوجین می‌تواند به زوجین کمک کند تا به طور مؤثر برای آن آماده شوند.

ارزیابی اولیه
مرحله اول مشاوره زوجین معمولاً شامل ارزیابی اولیه و پذیرش است. در این مرحله، درمانگر محیطی باز و صمیمانه، فضایی امن برای زوجین ایجاد می‌کند تا مسائل خود را به اشتراک بگذارند. به هر دو طرف اجازه داده می‌شود تا در مورد نگرانی‌ها و دغدغه‌های خود صحبت کنند. درمانگر ممکن است از زوجین در مورد تاریخچه رابطه، زمینه‌های اختلاف، چالش‌های فعلی و پیشینه‌های فردی آنها سؤال بپرسد. این مرحله به درمانگر کمک می‌کند تا پویایی‌های منحصر به فرد رابطه را درک کند و به آنها اجازه می‌دهد رویکرد مشاوره را بر اساس آن تنظیم کنند.

تعیین هدف
پس از انجام ارزیابی، درمانگر و زوجین به طور مشترک اهدافی را برای فرآیند مشاوره تعیین می‌کنند. این اهداف می‌تواند شامل بهبود ارتباطات، حل اختلافات، بازسازی اعتماد یا پرداختن به مسائل خاص مانند خیانت یا مسائل مربوط به صمیمیت باشد. تعیین اهداف واضح و قابل دستیابی، نقشه راه روشنی را برای جلسات فراهم می‌کند.

برنامه‌ریزی درمان
بر اساس اهداف، درمانگر و زوج، یک برنامه عملی یا درمانی تدوین می‌کنند. در این مرحله، درمانگر از تمرین‌ها، مشاهده و بحث‌های هدایت‌شده برای کمک به زوجین در شناسایی الگوهای منفی تعاملی که ممکن است نیاز به تغییر داشته باشند، استفاده می‌کند. درمانگر همچنین ممکن است چند جلسه به صورت جداگانه با هر یک از زوجین برگزار کند تا دیدگاه‌های آنها را در مورد رابطه درک کند. این مرحله از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا خودآگاهی را در بین زوجین افزایش می‌دهد و در عین حال به آنها کمک می‌کند تا زمینه‌های رشد در رابطه را کشف کنند.

مهارت سازی
پس از شناسایی زمینه‌های بهبود و تدوین برنامه درمانی، زوجین و درمانگر برای ایجاد مهارت‌هایی تلاش می‌کنند که به بهبود پویایی رابطه کمک می‌کند. این مهارت‌ها ممکن است شامل تکنیک‌های ارتباطی، مهارت‌های حل تعارض، تنظیم هیجان و تمرین‌های ایجاد همدلی باشد. 

بررسی الگوهای جدید تعامل
هنگامی که زوجین مهارت‌های جدیدی را در فضای درمانی یاد می‌گیرند، درمانگر آنها را تشویق می‌کند تا این مهارت‌ها را در موقعیت‌های واقعی زندگی به کار گیرند. این مرحله شامل تمرین ارتباط مؤثر، حل مسئله و تکنیک‌های حل تعارض در تعاملات روزمره است. این مهارت‌های تازه کسب شده به زوجین کمک می‌کند تا الگوهای سالم‌تری از تعامل ایجاد کنند که منجر به تجربیات مثبت می‌شود.

بررسی‌های منظم 
بررسی‌ها بخش مهمی از فرآیند مشاوره هستند. بررسی‌ها و بازخوردهای دوره‌ای به زوجین و درمانگر کمک می‌کند تا بفهمند که آیا فرآیند در مسیر درست پیش می‌رود یا خیر. درمانگر مرتباً اثربخشی مداخلات را ارزیابی می‌کند، به هرگونه مشکل نوظهور رسیدگی می‌کند و در صورت لزوم تغییراتی در برنامه درمانی ایجاد می‌کند. این ارزیابی منظم تضمین می‌کند که فرآیند مشاوره متمرکز و متناسب با نیازهای در حال تغییر زوجین باقی می‌ماند.

خاتمه و نگهداری
پس از دستیابی به اهداف درمانی یا پیشرفت قابل توجه، درمانگر و زوجین به طور متقابل توافق می‌کنند که فرآیند مشاوره را خاتمه دهند. این کار ممکن است با کاهش تدریجی تعداد جلسات انجام شود و به زوجین اجازه داده شود تا مهارت‌های تازه آموخته شده را به طور مستقل تمرین کنند. این مرحله همچنین شامل تأمل در مورد تغییرات و برنامه‌ریزی برای حفظ این پیشرفت‌ها است. گاهی اوقات زوجین ممکن است جلسات پیگیری را نیز برای نظارت بر پیشرفت و رسیدگی به هرگونه عود مشکلات در صورت بروز، برنامه‌ریزی کنند.

نتیجه‌گیری:
مشاوره زوجین یک فرآیند ساختار یافته است که با هدف کمک به زوجین در شناسایی زمینه‌های بهبود و ایجاد تغییرات مثبت در رابطه‌شان انجام می‌شود. هر مرحله از فرآیند زوج درمانی، از ارزیابی اولیه و تعیین هدف، برنامه‌ریزی درمان، خاتمه و حفظ رابطه، با هدف توانمندسازی زوجین برای ایجاد پویایی‌های سالم‌تر در رابطه انجام می‌شود. درک مراحل زوج درمانی به زوجین کمک می‌کند تا در شروع سفر مشاوره خود احساس اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند. 

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰
 

اختلالات مرتبط با استرس، بیماری‌هایی هستند که پس از یک رویداد خارجی آسیب‌زا یا بسیار استرس‌زا ایجاد می‌شوند ، که اغلب شما یا عزیزانتان را در معرض خطر آسیب قابل توجهی قرار می‌دهند. اختلال استرس می‌تواند زمانی رخ دهد که ذهن و بدن شما در مقابله و پردازش این تجربیات چالش‌برانگیز مشکل دارند.

اختلالات مرتبط با استرس که به عنوان اختلالات استرس نیز شناخته می‌شوند، با اختلالات اضطرابی متفاوت هستند. اختلالات اضطرابی با ترس یا نگرانی بیش از حد و مداوم در موقعیت‌هایی مشخص می‌شوند که ذاتاً تهدیدآمیز نیستند و ممکن است واقعاً رخ ندهند، در حالی که اختلالات مرتبط با استرس با پاسخ‌های ما به تجربیات واقعاً استرس‌زا یا مضری که داشته‌ایم، سروکار دارند.

علائم اختلالات استرس

علائم اختلال استرس می‌تواند رفتاری، شناختی، عاطفی و جسمی باشد. از آنجا که هر فرد به استرس قابل توجه واکنش متفاوتی نشان می‌دهد، علائم نیز می‌توانند متفاوت باشند. و ماهیت یک عامل استرس‌زا تأثیر زیادی بر نوع علائمی که ممکن است تجربه کنید، دارد.

تجربه چندین مورد از این علائم برای مدت طولانی ممکن است نشان دهنده این باشد که شما دچار اختلال استرس هستید:

  • افکار مزاحم و مداوم در مورد رویداد
  • بی‌حسی عاطفی
  • احساس مداوم «هشیار بالا» یا به راحتی از جا پریدن
  • اجتناب از مکان‌ها، افراد و فعالیت‌هایی که یادآور رویداد هستند
  • نوسانات خلقی
  • خستگی
  • سردرد
  • تنش عضلانی
  • بی‌خوابی یا کابوس

یک اختلال مرتبط با استرس می‌تواند در زندگی روزمره شما، از جمله توانایی شما در کار، مشارکت در روابط اجتماعی و انجام فعالیت‌های روزمره، اختلال ایجاد کند. اگر علائم شما مداوم است و بر کیفیت زندگی شما تأثیر می‌گذارد، متخصصان سلامت رفتاری ما می‌توانند به شما در یافتن بهترین برنامه درمانی برای شما کمک کنند.

علل اختلالات استرس

اختلالات مرتبط با استرس می‌توانند ناشی از یک رویداد آسیب‌زای واحد باشند یا به مرور زمان و از طریق قرار گرفتن مداوم در موقعیت‌های استرس‌زا ایجاد شوند. این موارد می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • قرار گرفتن مستقیم در معرض تروما: تجربه مستقیم یک رویداد تهدیدکننده زندگی، مانند بلایای طبیعی، تصادف، حمله خشونت‌آمیز یا نبرد نظامی
  • شاهد تروما بودن: دیدن دیگران در معرض تهدید یا آسیب، مانند شاهد یک تصادف جدی، حمله یا مرگ بودن
  • یادگیری در مورد آسیب‌های وارده به دیگران: فهمیدن در مورد یک رویداد آسیب‌زا که برای یکی از عزیزان اتفاق افتاده است
  • قرار گرفتن مکرر یا شدید در معرض تروما: این مورد معمولاً در بین امدادگران و پرسنل اورژانس که کارشان شامل تعامل منظم با رویدادهای آسیب‌زا است، رخ می‌دهد.
  • موقعیت‌های استرس‌زای طولانی‌مدت: مواجهه با چالش‌های مداوم بدون تسکین یا حمایت کافی

انواع اختلالات استرس

انواع مختلفی از اختلالات استرس وجود دارد، از جمله:

  • اختلال سازگاری: این اختلال ظرف سه ماه پس از یک رویداد استرس‌زا، به‌ویژه زمانی که خواسته‌های زندگی بیش از حد می‌شود، بروز می‌کند. به‌عنوان‌مثال، شروع یک شغل جدید و پرفشار ممکن است منجر به بی‌خوابی شبانه و نگرانی وسواس‌گونه در مورد عملکرد کاری شود.
  • اختلال استرس پس از سانحه (PTSD): PTSD پس از یک آسیب شدید یا رویداد تهدیدکننده زندگی ایجاد می‌شود. این نوع اختلال با یک پاسخ روانشناختی شدید مشخص می‌شود که ممکن است شامل فلاش‌بک‌ها، کابوس‌ها و اضطراب شدید و همچنین افکار مزاحم مربوط به آسیب باشد.
  • اختلال استرس حاد (ASD): اختلال استرس حاد یک بیماری کوتاه‌مدت است که در هفته‌های اول پس از یک رویداد آسیب‌زا رخ می‌دهد. این اختلال شباهت‌هایی با اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) دارد اما معمولاً ظرف یک ماه برطرف می‌شود (اگرچه می‌تواند به PTSD تبدیل شود).
  • فرسودگی شغلی: فرسودگی شغلی حالتی از خستگی جسمی، ذهنی یا عاطفی است که اغلب ناشی از استرس مزمن در محل کار است. با این حال، می‌تواند از عوامل استرس‌زای دیگری مانند روابط یا فرزندپروری نیز ناشی شود.
  • استرس مراقبت: این اختلال ناشی از استرس مداوم مراقبت از یکی از عزیزان مبتلا به بیماری مزمن، معلولیت یا نیازهای مرتبط با سن است.
  • سوگ پس از سانحه: سوگ پس از سانحه  پاسخی به یک فقدان ناگهانی یا خشونت‌آمیز است. این نوع پیچیده‌ای از سوگ است که علائم اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) را با فرآیند سوگواری ترکیب می‌کند.
  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

 

در حالت ایده‌آل، زوجین باید به دنبال درمانگری باشند که مدل درمانی را بپذیرد که تأکید می‌کند زوجین متخصص هستند، نه درمانگر. درمانگر به جای توصیه یا تجویز، بر ایجاد امنیت کافی در جلسه تمرکز می‌کند تا زوجین بتوانند خودشان کار را انجام دهند. آنها با یکدیگر به شیوه‌ای ساختارمند صحبت می‌کنند که واکنش‌پذیری را مهار کرده و ارتباط را دعوت می‌کند. درمانگر فرآیند را هدایت می‌کند، به اشتراک‌گذاری را عمیق‌تر می‌کند، به شنونده کمک می‌کند تا واقعاً بشنود و نسبت به همسرش دلسوزی داشته باشد، اما تشخیص نمی‌دهد یا جانبداری نمی‌کند.

 

برای مشاوره ازدواج در تهران با گروه ویان تماس بگیرید .

این پویایی درمانگر را قادر می‌سازد تا زوج را به عنوان یک واحد توانمند سازد، برخلاف تمرکز بر «مشکلات» هر یک از طرفین. هنگام درمان انفرادی، بی‌طرف ماندن برای درمانگر می‌تواند دشوار باشد، یا به دلیل انتقال متقابل خود (محرک‌های عاطفی) یا به این دلیل که ممکن است یکی از مراجعان به عنوان «بیمار شناخته شده» ظاهر شود. در درمان مشترک، اگرچه ممکن است هر یک از این موارد اتفاق بیفتد، اما احتمال آن کمتر است: درمانگر می‌تواند با مفهوم‌سازی متفاوت موقعیت، با موفقیت فضایی را برای کل زوج حفظ کند. درمانگر بر مسئله عمیق‌تر تمرکز می‌کند: گسستگی که زوج تجربه می‌کنند. با رفتن به ریشه موضوع، رابطه تقویت می‌شود و به اندازه کافی ایمن می‌شود که هر دو طرف می‌توانند به طور مؤثر با مسائل مقابله کنند. بدون ارتباط ایمن، می‌توان «مشکل را حل کرد» اما عملاً به جایی نرسید.

ما در بطن ارتباط متولد می‌شویم. ما به عنوان نوزاد در رحم مادرانمان، صمیمی‌ترین شکل ارتباط را تجربه می‌کنیم. همانطور که به این دنیا می‌آییم و شروع به فردیت‌یابی می‌کنیم، در روابط دیگر به دنبال آن ارتباط می‌گردیم. راه نهایی برای بازیابی آن حس اولیه ارتباط، از طریق ازدواج است. در حالی که برای هر قاعده‌ای استثنائاتی وجود دارد، اکثر ما ازدواج کردیم زیرا نوعی ارتباط با همسرمان احساس می‌کردیم. این ارتباط اولیه است که به ما امید می‌دهد که حتی وقتی در یک رابطه با مشکلاتی مواجه می‌شویم، بهبودی امکان‌پذیر است.

 


در جامعه‌ی یکبار مصرف ما، بسیاری از ما فکر می‌کنیم اگر چیزی درست کار نمی‌کند، ارزش تعمیر کردن ندارد. حتی اگر ارزش تعمیر کردن داشته باشد، خودمان را متقاعد می‌کنیم که قابل تعمیر نیست. اما بسیاری از ازدواج‌ها، اگر نگوییم اکثر آنها، قابل تعمیر هستند.

 

ازدواج نیاز به تلاش و کوشش دارد.

این رابطه ما را به شیوه‌هایی تحریک می‌کند که هیچ رابطه دیگری این کار را نمی‌کند. اما رشد و بهبودی که از ازدواج حاصل می‌شود، عمیق‌تر از آن چیزی است که می‌توانید در هر رابطه انسانی دیگری تجربه کنید. اگرچه این مقاله جای مطالعه عمیق این رویکرد نیست (به همین دلیل خوانندگان را تشویق می‌کنم که به کتاب «به دست آوردن عشقی که می‌خواهید» نوشته دکتر هارویل هندریکس نگاهی بیندازند)، می‌بینیم که مسائلی که زوج‌ها در یکدیگر ایجاد می‌کنند، معمولاً حوزه‌هایی هستند که می‌توانند در آنها برای رشد دیگری مفید باشند.

در ادامه مثالی از «چگونه درمانگرم ازدواجم را نابود کرد» آمده است. می‌توانم صدها سناریوی مشابه ارائه دهم.

زن و شوهری دچار اختلاف هستند و مرتباً یکدیگر را تحریک می‌کنند. وقتی شوهر عصبانی می‌شود، زن برای محافظت از خود هر کاری که بلد است انجام می‌دهد: پنهان می‌شود. ببینید، مادرش الکلی بود و از نظر جسمی و کلامی او را آزار می‌داد. او در کودکی یاد گرفته بود که از نظر احساسی مراقب باشد و از تماس با دیگران خودداری کند، زیرا این کار ناامن بود.

وقتی او «بی‌خیال می‌شود»، این موضوع شوهرش را که داستان کاملاً برعکسی داشت، تحریک می‌کند. در کودکی، والدینش سهل‌انگار بودند. او یاد گرفته بود که اگر می‌خواهد نیازهایش برآورده شود، باید کلی سر و صدا کند، دعوا کند و دیگران را به سخره بگیرد. او اینگونه زنده ماند.

در بزرگسالی، وقتی زن از نظر احساسی به هم می‌ریزد، شوهر پرخاشگرتر می‌شود و باعث می‌شود زن احساس ناامنی بیشتری کند و بیشتر از او فاصله بگیرد. هر دوی آنها یکدیگر را تحریک می‌کنند و در یک چرخه معیوب قرار می‌گیرند که در آن هیچ‌کس نیازهایش برآورده نمی‌شود و هر دو احساس آسیب می‌کنند.

چه کسی مقصر است؟ آیا شوهر مشکل خشم دارد؟ آیا زن از شخصیت اجتنابی رنج می‌برد؟ دنبال کردن این مسیر تشخیصی، از مسئله عمیق‌تر موجود - تجربیات دوران کودکی آنها که در پویایی خاص آنها پدیدار می‌شود - جلوگیری می‌کند. اگر درمانگر به او بگوید که به کلاس‌های مدیریت خشم برود، زن احساس می‌کند که واقعاً تقصیر او بوده است. اگر اختلال شخصیت در او تشخیص داده شود، شوهر احساس می‌کند که واکنش‌هایش موجه بوده است. این کار مشکل واقعی را نادیده می‌گیرد و ممکن است نتواند تغییر نهایی را که باعث ایجاد ارتباط بیشتر به جای کینه می‌شود، تشویق کند.

وقتی این زوج توانستند در مورد موقعیت پیش آمده به شیوه‌ای امن و صمیمی صحبت کنند، توانستند بفهمند که چگونه یکدیگر را تحریک کرده‌اند و توانستند از دیدگاهی بی‌طرفانه‌تر به موقعیت نگاه کنند.

با درک گذشته‌ی پرآشوب همسرش، شوهر توانست بفهمد که چرا وقتی همسرش احساس ناامنی می‌کند، می‌خواهد او را ببیند. به جای اینکه اجازه دهد این موضوع او را تحریک کند و مقابله به مثل کند، متوجه شد که بهتر است احساساتش را به شیوه‌ای آرام با او در میان بگذارد.

برعکس، او توانست بفهمد وقتی مرد او را تشویق می‌کند و رک و صریح حرف می‌زند، مادرش نیست، بلکه شوهر مهربانش است. به جای اینکه بی‌خیال شود، توانست آنقدر احساس امنیت کند که این تصور را داشته باشد که ازدواجش، دوران کودکی‌اش نیست.

این داستان نمونه‌ای از اکتشافاتی است که زوج‌ها زمانی که به اندازه کافی در امنیت هستند تا از وضعیت خود آگاه شوند و دستور کار ناخودآگاه بزرگتر رابطه‌شان را ببینند، به آن دست می‌یابند.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

 

این یک تصور غلط رایج است که درمانگران همیشه روی کنار هم نگه داشتن یک زوج سرمایه‌گذاری می‌کنند. یک درمانگر خوب بی‌طرف خواهد بود و به هر دو طرف کمک می‌کند تا تصمیم بگیرند چه چیزی برایشان بهتر است. درمان خوب ممکن است منجر به این شود که یک زوج تصمیم به جدایی بگیرند و سپس به آنها کمک کند تا با صداقت از هم جدا شوند . بخش صداقت از اهمیت بالایی برخوردار است. شما و شریک زندگی‌تان شایسته بهترین پایان ممکن برای رابطه‌تان هستید. اینکه این پایان در پایان زندگی‌تان باشد یا با یک تصمیم محترمانه قبل از آن، به خودتان بستگی دارد. اما کیفیت هر تصمیمی که می‌گیرید از طریق درمان زوج بهتر خواهد شد.

چگونه محدودیت‌های زوج‌درمانی را برطرف کنیم؟

زوج درمانی می‌تواند معجزه کند و به زوجین کمک کند تا ارتباطات خود را بهبود بخشند و روابط خود را بازسازی کنند. اما در برخی موقعیت‌ها که چالش‌ها بسیار ریشه‌دار هستند یا تمایلی به تغییر وجود ندارد، پیشرفت دشوار است. با انتظارات واقع‌بینانه و ذهنی باز به زوج درمانی روی آورید. اگر متوجه شدید که برخی از مسائل قابل حل نیستند، در نظر بگیرید که چه چیزی برای رفاه و شادی شما بهتر است. این ممکن است به معنای بررسی درمان فردی یا تصمیم‌گیری‌های دشوار در مورد رابطه باشد.

تصمیم گیری در مورد اینکه چه چیزی برای شما بهترین است

وقتی زوج‌درمانی به نقطه‌ای می‌رسد که مسائل قابل حل نیستند، در نظر بگیرید که چه چیزی به صورت فردی و چه به عنوان یک زوج بهترین است. در اینجا چند مرحله برای کمک به شما در عبور از این وضعیت پیچیده آورده شده است:

۱. درمان فردی

در موارد آسیب‌های روحی یا مشکلات سلامت روان، درمان فردی می‌تواند مکمل قدرتمندی برای زوج‌درمانی باشد. این روش به شما امکان می‌دهد تا به مسائل شخصی که ممکن است بر زوج‌درمانی تأثیر بگذارند، بپردازید. این روش به شما کمک می‌کند تا درک عمیق‌تری از نیازها و اهداف خود داشته باشید.

۲. گفتگوهای صادقانه در زوج درمانی

با شریک زندگی خود در مورد احساسات، نیازها و نگرانی‌هایتان صادقانه صحبت کنید. نظرات خود را در مورد پیشرفت و اثربخشی زوج درمانی به اشتراک بگذارید. اما مراقب باشید که صداقت را با بی‌رحمی اشتباه نگیرید. می‌توانید صادق باشید و در عین حال به احساسات شریک زندگی خود عشق بورزید و احترام بگذارید.

۳. ارزیابی اهداف رابطه در زوج درمانی

در مورد اهداف رابطه خود و اینکه آیا آنها با اهداف شریک زندگی شما همسو هستند، تأمل کنید. در برخی موارد، ممکن است متوجه شوید که دیدگاه‌های متفاوتی برای آینده دارید.

۴. عدم پیشرفت را در زوج درمانی مطرح کنید

با درمانگر خود مشورت کنید. آنها می‌توانند بینش‌ها و توصیه‌های ارزشمندی در مورد اینکه آیا مسائلی که با آنها روبرو هستید را می‌توان در درمان بررسی کرد یا اینکه زمان آن رسیده است که گزینه‌های دیگری را در نظر بگیرید، ارائه دهند. یک درمانگر خوب زوج می‌تواند فضایی را برای ناامیدی و عدم اطمینان شما در مورد درمان ایجاد کند. آنها نباید این موضوع را شخصی تلقی کنند. به یاد داشته باشید، درمان فضای شماست.

۵. تصمیم‌گیری‌های دشوار در زوج‌درمانی

گاهی اوقات، تصمیم‌گیری در مورد آینده‌ی رابطه بهترین اقدام است. این می‌تواند یک گام چالش‌برانگیز باشد، اما مهم است که رفاه و شادی خود را در اولویت قرار دهید.

نیمه پایینی دو زن با کفش‌های پاشنه‌بلند که رو به روی هم روی صندلی‌های سفید شیک نشسته‌اند، نمایانگر بهترین مرکز زوج‌درمانی در سانفرانسیسکو هستند.

نحوه برخورد با مشکلات حل نشدنی در زوج درمانی چگونه است؟

الکس و جیمی هشت سال با هم بودند و برای حل مشکلاتشان به زوج درمانی مراجعه کرده بودند. آنها در رابطه‌شان با چالش‌های مختلفی روبرو بودند:

  • گرایش‌های اعتیاد به کار الکس منجر به احساس نادیده گرفته شدن و تنهایی برای جیمی شده بود.

  • جیمی در دوران کودکی آسیب‌های روحی حل نشده‌ای داشت که منجر به طغیان‌های عاطفی و مشکل در اعتماد کردن شده بود.

  • این زوج در اهداف بلندمدت خود اختلاف نظر اساسی داشتند. الکس خانواده‌ای با فرزند می‌خواست و جیمی رشد شخصی و خودشناسی را در اولویت قرار می‌داد.

پس از چند ماه زوج درمانی، مشخص شد که برخی از مسائل اصلی آنها حل نشده باقی مانده است:

ناسازگاری اساسی

با وجود بهبود ارتباطات و درک بهتر، اهداف زندگی آنها همچنان بسیار متفاوت بود. تمایل الکس به تشکیل خانواده با نیاز جیمی به رشد شخصی در تضاد بود و منجر به تنش مداوم می‌شد.

آسیب‌های حل نشده و سلامت روان

در حالی که درمان به جیمی کمک کرد تا در مدیریت طغیان‌های عاطفی پیشرفت کند، اما آسیب‌های روحی و مشکلات سلامت روان او نیاز به درمان فردی داشت. خوشبختانه، جیمی مایل بود به این موضوع رسیدگی کند و از طریق درمان EMDR بهبودی عمیقی را تجربه کرد.

عدم تمایل یکی از طرفین به تغییر

با آشکارتر شدن ناسازگاری اساسی آنها، تعهد الکس به رابطه کاهش یافته بود. عدم تمایل آنها به تغییر اهداف بلندمدتشان، باعث ایجاد بن‌بست شده بود.

این زوج درمانگر با الکس و جیمی همکاری کرد تا چالش‌ها را بپذیرد و راه‌حل‌ها را بررسی کند:

  • جیمی برای رسیدگی به آسیب‌های دوران کودکی و تنظیم هیجاناتشان، درمان فردی را آغاز کرد.

  • درمانگر به این زوج کمک کرد تا مکالمات صادقانه‌ای در مورد اهداف و رویاهای بلندمدت خود داشته باشند.

  • الکس و جیمی تصمیم گرفتند دوستی دوستانه خود را به رابطه‌ای دوستانه تبدیل کنند. اگرچه در ابتدا دردناک بود، اما آنها می‌دانستند که رابطه عاشقانه‌شان نمی‌تواند هر دو هدفشان را برآورده کند.

تجربه الکس و جیمی نشان می‌دهد که برخی مسائل را نمی‌توان در زوج‌درمانی حل کرد. گاهی اوقات تصمیم‌گیری‌هایی که رفاه و شادی هر فرد را در اولویت قرار می‌دهند، بهترین گزینه هستند. در این مورد، گذار به شکل متفاوتی از رابطه به الکس و جیمی اجازه داد تا اهداف فردی خود را دنبال کنند و در مسیرهای جداگانه‌ای به رضایت برسند، در حالی که احترام و مراقبت خود را نسبت به یکدیگر حفظ می‌کنند.

  • سامرند سلیمی