سلامت روج و جسم

مطالب پزشکی و روانشناسی

سلامت روج و جسم

مطالب پزشکی و روانشناسی

  • ۰
  • ۰

انواع دیگر متخصصان سلامت روان

علاوه بر مشاوران، مربیان، روانشناسان و روانپزشکان، انواع دیگری از متخصصان سلامت روان نیز وجود دارند که می‌توانند پشتیبانی و درمان مشکلات سلامت روان را ارائه دهند. برخی از این متخصصان عبارتند از:

  • مددکاران اجتماعی: مددکاران اجتماعی طیف وسیعی از خدمات را به افراد، خانواده‌ها و جوامع ارائه می‌دهند تا به آنها در حل مشکلات و بهبود رفاهشان کمک کنند. آنها ممکن است در کلینیک‌های سلامت روان، بیمارستان‌ها، مدارس یا سازمان‌های دولتی کار کنند.
  • کاردرمانگران : کاردرمانگران به افراد دارای مشکلات سلامت روان کمک می‌کنند تا توانایی خود را در انجام فعالیت‌های روزانه مانند لباس پوشیدن، آشپزی و تمیز کردن بهبود بخشند. آنها همچنین ممکن است با افراد برای توسعه مهارت‌های مقابله و مدیریت استرس همکاری کنند.
  • پرستاران سلامت روان : پرستاران سلامت روان در بیمارستان‌ها، کلینیک‌ها یا سایر مراکز، مراقبت و پشتیبانی را برای افراد دارای مشکلات سلامت روان ارائه می‌دهند. آنها ممکن است دارو تجویز کنند، گفتاردرمانی ارائه دهند و به افراد در توسعه مهارت‌های مقابله کمک کنند.
  • هنردرمانگران : هنردرمانگران از هنر و خلاقیت برای کمک به افراد در حل مسائل عاطفی، روانی و اجتماعی استفاده می‌کنند. آنها ممکن است با افراد، زوج‌ها، خانواده‌ها یا گروه‌ها برای ارتقاء بهبودی و ابراز وجود همکاری کنند.

اینها تنها چند نمونه از انواع متخصصان سلامت روان هستند که می‌توانند پشتیبانی و درمان برای مشکلات سلامت روان ارائه دهند. اگر مطمئن نیستید که بهترین فرد برای صحبت با چه کسی است، صحبت با پزشک عمومی یا پزشک خانواده می‌تواند مفید باشد.

نتیجه‌گیری

در پایان، درک انواع مختلف متخصصان سلامت روان و تخصص‌های آنها هنگام جستجوی پشتیبانی و درمان برای مشکلات سلامت روان مهم است.

مشاوران، مربیان، روانشناسان، مددکاران اجتماعی، کاردرمانگران، هنردرمانگران و روانپزشکان (و البته سایر حرفه‌ها) همگی نقش مهمی در کمک به افراد برای غلبه بر چالش‌ها و بهبود رفاه آنها دارند.

حتماً سؤال بپرسید و متخصص مناسب نیازهای خاص خود را انتخاب کنید. امیدواریم این مقاله برخی از تفاوت‌های بین مشاوران، مربیان، روانشناسان و روانپزشکان را بیان کرده باشد، اما اگر هنوز مطمئن نیستید - در مورد بهترین انتخاب با یک متخصص صحبت کنید.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰


 

اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) یک وضعیت سلامت روان است که در آن فرد افکار وسواسی و رفتارهای اجباری دارد.

اختلال وسواس فکری-عملی می‌تواند مردان، زنان و کودکان را تحت تأثیر قرار دهد. افراد می‌توانند از سن ۶ سالگی علائم را نشان دهند، اما اغلب در حدود بلوغ و اوایل بزرگسالی شروع می‌شود.

اختلال وسواس فکری-عملی می‌تواند ناراحت‌کننده باشد و به طور قابل توجهی در زندگی شما اختلال ایجاد کند، اما درمان می‌تواند به شما کمک کند تا آن را تحت کنترل داشته باشید.

علائم اختلال وسواس فکری عملی (OCD)

اگر مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی (OCD) هستید، معمولاً افکار وسواسی و رفتارهای اجباری مکرری را تجربه خواهید کرد.

  • وسواس فکری، یک فکر، تصویر یا میل ناخواسته و ناخوشایند است که به طور مکرر وارد ذهن شما می‌شود و باعث احساس اضطراب، انزجار یا ناراحتی می‌شود.
  • وسواس عملی، یک رفتار یا عمل ذهنی تکراری است که احساس می‌کنید باید انجام دهید تا موقتاً احساسات ناخوشایند ناشی از فکر وسواسی را تسکین دهید.

برای مثال، کسی که ترس وسواس‌گونه از دزدی دارد، ممکن است احساس کند که قبل از ترک خانه باید چندین بار قفل بودن تمام درها و پنجره‌ها را بررسی کند.

زنان گاهی اوقات می‌توانند در دوران بارداری یا پس از تولد نوزاد خود دچار اختلال وسواس فکری-عملی شوند. وسواس‌ها ممکن است شامل نگرانی در مورد آسیب رساندن به نوزاد یا استریل نکردن صحیح شیشه شیر باشد. وسواس‌های عملی می‌توانند مواردی مانند بررسی مکرر تنفس نوزاد و افکار، تصاویر یا تمایلات مزاحم، ناخواسته و ناخوشایند باشند. این موارد می‌توانند باعث اضطراب شوند و منجر به رفتارهای تکراری شوند.

اگر مدام این افکار به سراغتان می‌آیند و بر زندگی روزمره‌تان تأثیر می‌گذارند، با پزشک عمومی یا مشاور سلامت خود صحبت کنید. آن‌ها می‌توانند از شما حمایت کنند یا در صورت نیاز شما را به یک تیم متخصص سلامت روان ارجاع دهند.

دریافت کمک برای اختلال وسواس فکری عملی (OCD)

افراد مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی گاهی اوقات به دلیل احساس شرم یا خجالت، تمایلی به درخواست کمک ندارند.

وسواس فکری عملی مانند هر بیماری دیگری یک مشکل سلامتی است، بنابراین چیزی برای احساس شرم یا خجالت وجود ندارد. ابتلا به وسواس فکری عملی به این معنی نیست که شما "دیوانه" هستید و تقصیر شما نیست که به آن مبتلا هستید.

دو راه اصلی برای دریافت کمک وجود دارد:

  • خودتان را مستقیماً به یک سرویس گفتاردرمانی NHS ارجاع دهید 
  • به پزشک عمومی مراجعه کنید - آنها در مورد علائم شما سؤال می‌کنند و در صورت لزوم می‌توانند شما را به یک سرویس گفتاردرمانی محلی ارجاع دهند

اگر فکر می‌کنید یکی از دوستان یا اعضای خانواده‌تان ممکن است مبتلا به اختلال وسواس فکری-عملی باشد، سعی کنید در مورد نگرانی‌هایتان با او صحبت کنید و پیشنهاد دهید که کمک بگیرد.


 

بعید است که اختلال وسواس فکری عملی (OCD) بدون درمان و حمایت مناسب بهبود یابد.

روش‌های درمانی اختلال وسواس فکری-عملی (OCD)

برخی درمان‌های مؤثر برای اختلال وسواس فکری-عملی وجود دارد که می‌تواند به کاهش تأثیر آن بر زندگی شما کمک کند.

درمان‌های اصلی عبارتند از:

  • گفتاردرمانی - معمولاً درمان شناختی رفتاری (CBT) ، که به شما کمک می‌کند با ترس‌ها و افکار وسواسی خود روبرو شوید بدون اینکه آنها را از طریق اجبارها "درست کنید".
  • دارو - معمولاً نوعی داروی ضد افسردگی به نام مهارکننده‌های انتخابی بازجذب سروتونین (SSRIs) که می‌توانند با تغییر تعادل مواد شیمیایی در مغز به شما کمک کنند.

CBT معمولاً خیلی سریع اثر می‌کند. ممکن است تا ۱۲ هفته طول بکشد تا متوجه اثرات درمان با SSRI شوید، اما اکثر افراد در نهایت از آن بهره‌مند می‌شوند.

اگر این درمان‌ها کمکی نکنند، ممکن است موارد زیر به شما پیشنهاد شود:

  • یک SSRI جایگزین
  • ترکیبی از SSRI و CBT
  • یک داروی ضد افسردگی به نام کلومیپرامین

برخی افراد ممکن است برای درمان بیشتر به یک سرویس تخصصی سلامت روان ارجاع داده شوند.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

شخصیت، شیوه تفکر، احساس و رفتاری است که یک فرد را از دیگران متمایز می‌کند. شخصیت به الگوی رفتاری و ویژگی‌های یک فرد اشاره دارد که از دوران نوجوانی یا اوایل بزرگسالی در او وجود دارد و دیرپا است. جنبه‌های شخصیت شامل نحوه تفکر افراد در مورد خودشان (مثلاً اعتماد به نفس یا عدم اعتماد به نفس)، نحوه ارتباط آنها با افراد (مثلاً خجالتی در مقابل دوستانه)، نحوه تفسیر و برخورد آنها با وقایع محیط و نحوه واکنش عاطفی آنها به همه این موارد است.

 

برای مشورت با روانپزشک خوب در تهران با گروه ویان تماس بگیرید

برخی افراد آسان‌گیر هستند در حالی که برخی دیگر کنترل‌گر و سخت‌گیر هستند. برخی افراد در گفتن جوک خوب هستند، برخی دیگر دوست ندارند مرکز توجه باشند اما از خندیدن به جوک گفتن دیگران لذت می‌برند. برخی افراد بی‌خیال و اهل تفریح ​​هستند اما ممکن است در مورد سر وقت حاضر شدن در قرار ملاقات خیلی مسئولیت‌پذیر نباشند. برخی دیگر ممکن است کمتر احساساتی باشند اما وقتی می‌گویند کاری را انجام خواهند داد، می‌توان روی آنها حساب کرد. بدخلق بودن. مغرور بودن. شوخ‌طبعی خوب. سخاوتمند. ارزان. کمال‌گرا. بی‌دقت. کم‌حرف. اهل تفریح. اینها همه توصیفاتی از ویژگی‌های شخصیتی هستند. وقتی ویژگی‌های شخصیتی شدید می‌شوند، وقتی خشک و انعطاف‌ناپذیر می‌شوند و تعامل با افراد و مدیریت مشکلات زندگی را دشوار می‌کنند، ممکن است فرد دچار اختلال شخصیت باشد.

شخصیت یک فرد تحت تأثیر تجربیات، محیط (اطراف، موقعیت‌های زندگی) و ویژگی‌های ارثی قرار می‌گیرد. شخصیت یک فرد معمولاً در طول زمان ثابت می‌ماند.

تعریف «شخصیت سالم» آسان نیست، اما به طور کلی به فرد اجازه می‌دهد تا با استرس‌های عادی زندگی کنار بیاید و دوستی‌ها و روابط صمیمی رضایت‌بخشی را ایجاد و حفظ کند. البته، هر کسی روز بدی دارد و گاهی اوقات به شیوه‌ای غیرمعمول رفتار می‌کند. با این حال، هنگامی که الگوهای طولانی مدت تفکر، رفتار و پاسخ عاطفی، سفت و سخت، انعطاف‌ناپذیر و باعث پریشانی یا اختلال قابل توجه در عملکرد می‌شوند، اختلال شخصیت تشخیص داده می‌شود. برای طبقه‌بندی به عنوان اختلال شخصیت، شیوه تفکر، احساس و رفتار فرد از انتظارات فرهنگ منحرف می‌شود، باعث پریشانی یا مشکلات عملکردی می‌شود و در طول زمان ادامه می‌یابد.1 الگوی تجربه و رفتار معمولاً از اواخر نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع می‌شود و باعث پریشانی یا مشکلات عملکردی می‌شود. بدون درمان، اختلالات شخصیت می‌توانند طولانی مدت باشند.

انواع اختلالات شخصیت

در DSM-5-TR، ده نوع اختلال شخصیت خاص وجود دارد. 1 اختلالات شخصیت، الگوهای بلندمدت رفتاری و تجربیات درونی هستند که به طور قابل توجهی با آنچه انتظار می‌رود متفاوتند. آنها حداقل دو مورد از این حوزه‌ها را تحت تأثیر قرار می‌دهند:

  • طرز فکر در مورد خود و دیگران
  • شیوه پاسخگویی عاطفی
  • شیوه ارتباط با دیگران
  • راه کنترل رفتار
  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

بر اساس یک مطالعه جدید که ارتباط بین انگیزه‌های اقتصادی و تصمیم‌گیری پزشکی در طول زایمان را بررسی می‌کند، متخصصان زنان و زایمان زمانی که انگیزه‌های مالی برای انجام این کار وجود دارد، سزارین بیشتری انجام می‌دهند.

حدود ۱ از هر ۳ نوزادی که امروزه متولد می‌شوند، از طریق سزارین به دنیا می‌آیند، در حالی که این رقم در سال ۱۹۹۶، ۱ از هر ۵ نوزادی بود که از طریق عمل جراحی به دنیا می‌آمدند. در همین دوره زمانی، هزینه‌های پزشکی سالانه زایمان در ایالات متحده سالانه ۳ میلیارد دلار افزایش یافته است. تفاوت‌های قابل توجهی در میزان زایمان سزارین در نقاط مختلف کشور وجود دارد - به عنوان مثال، در لوئیزیانا، میزان سزارین تقریباً دو برابر آلاسکا است.

متخصصان زنان و زایمان در بسیاری از مراکز پزشکی برای سزارین دستمزد بیشتری دریافت می‌کنند. در یک مقاله کاری جدید که توسط دفتر ملی تحقیقات اقتصادی منتشر شده است، ارین جانسون و ام. ماریت رهاوی ، اقتصاددانان مراقبت‌های بهداشتی ، محاسبه کرده‌اند که پزشکان ممکن است برای سزارین در مقایسه با زایمان طبیعی چند صد دلار بیشتر درآمد داشته باشند و یک بیمارستان ممکن است چند هزار دلار بیشتر درآمد داشته باشد.

جانسون و رهاوی تصمیم گرفتند دلایل افزایش تعداد زایمان‌های جراحی را از طریق یک رویکرد غیرمعمول بررسی کنند: آنها فرض کردند که وقتی خود بیماران تخصص و دانش پزشکی قابل توجهی داشته باشند، متخصصان زنان و زایمان کمتر تحت تأثیر انگیزه‌های مالی قرار می‌گیرند. در مقابل، محققان تصور کردند که وقتی بیماران اطلاعات بسیار کمی دارند، چنین انگیزه‌هایی ممکن است نقش بیشتری در تصمیم‌گیری پزشکی داشته باشند.

از برخی جهات، این مشابه اتفاقی است که وقتی افراد ماشین‌های خود را نزد مکانیک می‌برند، می‌افتد. افرادی که در مورد خودرو اطلاعات دارند، احتمالاً در برابر تعمیرات غیرضروری مقاومت می‌کنند، در حالی که کسانی که اطلاعات زیادی در مورد خودرو ندارند، کمتر احتمال دارد که با توصیه‌های مکانیک مشکلی داشته باشند.

جانسون و رهاوی تصور کردند که در زایمان، این به این معنی است که متخصصان زنان و زایمان وقتی بیمارانشان خودشان پزشک باشند، سزارین کمتری انجام می‌دهند.

جانسون می‌گوید: «ایده این است که پزشکان دانش پزشکی دارند. اگر متخصص زنان و زایمان به دلیل انگیزه مالی خود از بهترین درمان منحرف شود، بیمار [که یک] پزشک است می‌تواند در مقابل متخصص زنان و زایمان مقاومت کند. اما این ممکن است برای افراد غیرپزشک صادق نباشد، زیرا آنها به سادگی دانش پزشکی لازم برای دانستن اینکه آیا این سزارین [روش زایمان] مناسب برای آنهاست یا خیر را ندارند.»

محققان تعداد زیادی از تولدها را در کالیفرنیا و تگزاس از طریق پایگاه‌های داده‌ای که بررسی می‌کردند آیا مادران خودشان پزشک هستند یا خیر، پیگیری کردند.

جانسون می‌گوید: «ما دریافتیم که پزشکان حدود ۱۰ درصد کمتر احتمال دارد که سزارین انجام دهند. بنابراین به نظر می‌رسد متخصصان زنان و زایمان با بیماران پزشک خود متفاوت از بیماران غیرپزشک خود رفتار می‌کنند.»

جانسون می‌گوید بعید می‌داند که پزشکان از نقشی که انگیزه‌های مالی در تصمیماتشان ایفا می‌کند، آگاه باشند. بلکه به گفته‌ی او، تحلیل‌های متنوع اقتصاددانان نشان می‌دهد که انگیزه‌ها به طرق مختلف - اغلب به طور نامحسوس - بر رفتار تأثیر می‌گذارند.

در واقع، جانسون و رهاوی دریافتند که وقتی مراحل جراحی از قبل برنامه‌ریزی شده بود، هیچ تفاوتی در میزان سزارین بین مادران پزشک و مادران غیرپزشک وجود نداشت. تصمیمات سزارین برنامه‌ریزی‌شده کمتر ذهنی هستند - انواع شرایط پزشکی، مانند قرار گرفتن نوزاد در وضعیت بریچ، سزارین را ایجاب می‌کند.

او می‌گوید این اختلاف در چیزی که به عنوان سزارین‌های برنامه‌ریزی نشده شناخته می‌شود، رخ داده است، زمانی که برای زایمان تلاش می‌شود اما خوب پیش نمی‌رود. در این صورت بیمار و متخصص زنان و زایمان خود را در یک منطقه خاکستری می‌بینند، جایی که باید در مورد خاتمه دادن به زایمان و به دنیا آوردن نوزاد با جراحی تصمیم بگیرند.

جانسون و رهاوی همچنین نابرابری‌ها را در محیط‌های پزشکی که در آن‌ها به پزشکان حقوق ثابتی پرداخت می‌شد، تجزیه و تحلیل کردند. در این موارد، جانسون و رهاوی دریافتند که یک عامل بازدارنده برای انجام عمل‌های جراحی وجود دارد که معمولاً زمان بیشتری را می‌طلبد. در این محیط‌ها، تعداد بیشتری از مادرانی که پزشک بودند، نسبت به مادرانی که پزشک نبودند، سزارین شدند. جانسون می‌گوید احتمالاً این بدان معناست که برخی از مادران غیرپزشک که به سزارین نیاز داشتند، در این محیط‌ها سزارین نشدند.

جانسون پیشنهاد می‌کند که یک راه حل برای این نابرابری‌ها، دانش بهتر و توانمندسازی بیمار است.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

 

خوشحالم که گزارش دهم این دختر جوان آن شب در تخت خودش خوابید. اما اتفاقات و احساسات آن شب با من ماند و فرزندپروری خودم را به چالش کشید.

وقتی به رفتار او در خانه‌مان فکر کردم و سعی کردم درگیری در خانه‌اش را تصور کنم، به ذهنم رسید که ممکن است دلیل دیگری وجود داشته باشد که فرزندانمان برای ما بدتر از دیگران هستند. شاید ما به عنوان والدین، نقش بزرگتری از آنچه که دوست داریم بپذیریم، در درگیری با نوجوانانمان داریم. به یاد داشته باشید که فقط فرزندان ما نیستند که بدترین روی خود را در خانه نشان می‌دهند، ما هم این کار را می‌کنیم. بنابراین شاید لازم باشد که ما هم قدمی برداریم و مسئولیت بخشی از نقش خود را در این رابطه بر عهده بگیریم.

نمی‌گویم که همه تقصیر والدین است. منظورم این است که همه تقصیر بچه‌ها نیست. روابط یک خیابان دو طرفه است. شاید، فقط شاید، نگرش من نسبت به فرزندانم باعث شود که آنها احساس ناامیدی کنند، انگار که به اندازه کافی خوب نیستند یا در بدترین حالت، واقعاً آنها را بدون قید و شرط دوست ندارم.

 

برای مشاوره با روانشناس نوجوان در تهران با گروه ویان تماس بگیرید

اگر در مورد اینکه می‌خواهم فرزندانم به تمام پتانسیل خود برسند جدی هستم، باید قدم پیش بگذارم و بزرگسال باشم و اعتراف کنم که گاهی اوقات بیش از حد واکنش نشان می‌دهم و بهترین الگو را به آنها نمی‌دهم. و باید این را به آنها بگویم. اشکالی ندارد که بگویید "من اشتباه کردم". پذیرفتن اشتباه شما به معنای گفتن این نیست که به فرزندتان حق داشته است. این به فرزندتان یاد می‌دهد که چگونه مسئولیت رفتار خود را بر عهده بگیرد. من بیش از حد واکنش نشان دادم چون به خودم اجازه دادم عصبانی شوم، نه به این دلیل که کس دیگری مرا عصبانی کرده است. من مسئول رفتار خودم هستم. اگر خودمان نتوانیم این درس بسیار مهم را به فرزندانمان بیاموزیم، چگونه می‌توانیم این درس بسیار مهم را به آنها بیاموزیم؟

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

تقویت عزت نفس در دوران نوجوانی

 
 
 
 
 
 
 
 
 

عوامل متعددی می‌توانند در ایجاد تصویر بدنی منفی و عزت نفس پایین در بین نوجوانان نقش داشته باشند.

سال‌های نوجوانی می‌تواند هم هیجان‌انگیز و هم چالش‌برانگیز باشد. این دوره‌ای است که انتظار می‌رود افراد جوان از نظر جسمی، عاطفی و ذهنی رشد کنند. دو مورد از مسائلی که به ندرت در مورد سلامت روان نوجوانان صحبت می‌شود، عزت نفس و تصویر بدنی است. عزت نفس پایین و اعتماد به نفس ضعیف نسبت به بدن می‌تواند به شدت بر زندگی یک نوجوان تأثیر بگذارد و منجر به عملکرد ضعیف تحصیلی، انزوای اجتماعی، چالش‌های سلامت روان، اختلالات خوردن و سایر پیامدهای منفی شود. 

عزت نفس به ارزشی که افراد برای خود قائل هستند اشاره دارد، در حالی که تصویر بدن به برداشت آنها از ظاهر فیزیکی‌شان اشاره دارد. هر دوی این عوامل برای رفاه اجتماعی و عاطفی فرد ضروری هستند. عزت نفس خوب و تصویر بدنی سالم منجر به سلامت روان مثبت، اعتماد به نفس و روابط خوب می‌شود. در مقابل، عزت نفس پایین و تصویر بدنی منفی می‌تواند منجر به افسردگی، اضطراب، رژیم غذایی شدید، انزوای اجتماعی، سوء مصرف مواد و عملکرد تحصیلی ضعیف شود. بهبود عزت نفس و اعتماد به نفس بدن می‌تواند به نوجوانان کمک کند تا تاب‌آوری خود را افزایش دهند، عزت نفس خود را افزایش دهند و کیفیت کلی زندگی خود را بهبود بخشند.برای ارتباط با روانشناس نوجوان در تهران با گروه ویان تماس بگیرید

عوامل متعددی می‌توانند در تصویر بدنی منفی و عزت نفس پایین در بین نوجوانان نقش داشته باشند. فشارهای اجتماعی برای مطابقت با استانداردهای زیبایی، انتظارات غیرواقعی از رسانه‌های اجتماعی، قلدری و انزوای اجتماعی از جمله عوامل رایج هستند. تکالیف مدرسه و فشارهای تحصیلی نیز می‌توانند بر عزت نفس نوجوان تأثیر بگذارند و او را به سمت احساس ناکافی و بی‌ارزشی سوق دهند.

چندین راهکار می‌تواند برای بهبود عزت نفس و اعتماد به نفس در بین نوجوانان به کار گرفته شود. اول، والدین باید محیطی حمایتی و امن فراهم کنند که نوجوانانشان بتوانند احساسات و نگرانی‌های خود را ابراز کنند. آنها همچنین می‌توانند خود، چه در کلام و چه در عمل، الگوی عزت نفس سالم باشند. مدیران مدارس و ارائه دهندگان خدمات درمانی باید از طریق برنامه‌های آموزشی مبتنی بر مدرسه و خدمات پشتیبانی سلامت روان، مثبت اندیشی نسبت به بدن و پذیرش خود را ترویج دهند. معلمان همچنین می‌توانند پیام‌های مثبت در مورد تصویر بدنی را در برنامه درسی بگنجانند.

نوجوانان همچنین می‌توانند مسئولیت عزت نفس و اعتماد به نفس خود را بر عهده بگیرند. در اینجا چند نکته برای کمک به آنها در ایجاد یک تصویر مثبت از خود آورده شده است:

۱- سبک زندگی سالمی داشته باشید که شامل عادات خواب خوب، ورزش منظم و رژیم غذایی سالم باشد.

۲- از سایت‌های رسانه‌های اجتماعی، برنامه‌های تلویزیونی یا مجلات منفی دوری کنید.

۳- بر ایجاد روابط مثبت تمرکز کنید و حلقه‌ای از دوستان حمایتگر پیدا کنید

۴- مهارت‌ها یا سرگرمی‌های جدیدی یاد بگیرید و فعالیت‌هایی را پیدا کنید که آنها را خوشحال و راضی کند.

بهبود عزت نفس و اعتماد به نفس در بین نوجوانان برای ارتقای سلامت روان مثبت، روابط مثبت و رفاه کلی حیاتی است. عزت نفس پایین و تصویر منفی از بدن می‌تواند به شدت بر زندگی روزمره یک نوجوان تأثیر بگذارد و منجر به مشکلات سلامت روان طولانی مدت شود. مدیران مدارس، ارائه دهندگان خدمات درمانی، والدین و سازمان‌های اجتماعی می‌توانند با حمایت از برنامه‌ها و منابعی که تصویر مثبت از بدن و پذیرش خود را ترویج می‌دهند، کمک کنند. علاوه بر این، نوجوانان باید با پرورش عادات سالم، اجتناب از پیام‌های منفی و ایجاد شبکه‌های حمایتی قوی، برای محافظت از سلامت روان خود اقدام کنند. با همکاری یکدیگر، می‌توانیم از نوجوانان حمایت کنیم و اطمینان حاصل کنیم که آنها یک تصویر از خود سالم و مثبت ایجاد می‌کنند.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

 

مهارت‌های ارتباط و تعامل اجتماعی

مهارت‌های ارتباط اجتماعی و تعامل می‌تواند برای افراد مبتلا به ASD چالش برانگیز باشد.

نمونه‌هایی از ویژگی‌های ارتباط اجتماعی و تعامل اجتماعی مرتبط با اختلال طیف اوتیسم (ASD) می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • از تماس چشمی اجتناب می‌کند یا آن را حفظ نمی‌کند
  • تا ۹ ماهگی به اسم واکنش نشان نمی‌دهد
  • تا ۹ ماهگی حالت‌های چهره مانند شادی، غم، عصبانیت و تعجب را نشان نمی‌دهد.
  • تا ۱۲ ماهگی بازی‌های تعاملی ساده‌ای مثل پت و پهن کردن کیک انجام نمی‌دهد.
  • تا ۱۲ ماهگی از حرکات بسیار کم یا بدون حرکات خاص استفاده می‌کند (برای مثال، برای خداحافظی دست تکان نمی‌دهد)
  • تا ۱۵ ماهگی علایق خود را با دیگران به اشتراک نمی‌گذارد (مثلاً شیئی را که دوست دارد به شما نشان می‌دهد)
  • تا ۱۸ ماهگی برای نشان دادن چیزهای جالب به شما اشاره نمی‌کند.
  • تا ۲۴ ماهگی (۲ سالگی) متوجه آسیب یا ناراحتی دیگران نمی‌شود.
  • تا ۳۶ ماهگی (۳ سالگی) متوجه کودکان دیگر نمی‌شود و در بازی به آنها نمی‌پیوندد.
  • تا ۴۸ ماهگی (۴ سالگی) در طول بازی وانمود نمی‌کند که چیز دیگری است، مانند معلم یا ابرقهرمان.
  • تا ۶۰ ماهگی (۵ سالگی) برای شما آواز نمی خواند، نمی رقصد یا بازی نمی کند

برای ارتباط با روانشناس کودک در تهران اینجا کلیک کنید

رفتارها یا علایق محدود یا تکراری

افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم (ASD) رفتارها یا علایقی دارند که ممکن است غیرمعمول به نظر برسند. این رفتارها یا علایق، ASD را از شرایطی که فقط با مشکلات ارتباط و تعامل اجتماعی تعریف می‌شوند، متمایز می‌کند.

نمونه‌هایی از رفتارها و علایق محدود یا تکراری مرتبط با اختلال طیف اوتیسم می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • اسباب‌بازی‌ها یا اشیاء دیگر را در یک ردیف می‌چیند و وقتی ترتیب آنها تغییر می‌کند، ناراحت می‌شود.
  • کلمات یا عبارات را بارها و بارها تکرار می‌کند (به آن پژواک‌گویی می‌گویند)
  • هر بار با اسباب‌بازی‌ها به یک شکل بازی می‌کند
  • روی قسمت‌هایی از اشیاء (مثلاً چرخ‌ها) تمرکز می‌کند.
  • از تغییرات جزئی ناراحت می‌شود
  • علایق وسواس‌گونه دارد
  • باید از روال‌های خاصی پیروی کند
  • دست‌هایش را به هم می‌زند، بدنش را تکان می‌دهد یا خودش را دایره‌وار می‌چرخاند
  • واکنش‌های غیرمعمولی به صدا، بو، مزه، ظاهر یا لمس اشیاء دارد.

 

 
 

 

سایر مشخصات

بیشتر افراد مبتلا به اختلال طیف اوتیسم (ASD) ویژگی‌های مرتبط دیگری نیز دارند. این ویژگی‌ها ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • مهارت‌های زبانی با تأخیر
  • مهارت‌های حرکتی با تأخیر
  • تأخیر در مهارت‌های شناختی یا یادگیری
  • رفتار بیش فعالی، تکانشی و/یا بی توجهی
  • صرع یا اختلال تشنج
  • عادات غذایی و خواب غیرمعمول
  • مشکلات گوارشی (مثلاً یبوست)
  • واکنش‌های خلقی یا عاطفی غیرمعمول
  • اضطراب، استرس یا نگرانی بیش از حد
  • فقدان ترس یا ترس بیشتر از حد انتظار

لازم به ذکر است که کودکان مبتلا به اختلال طیف اوتیسم (ASD) ممکن است همه یا هیچ یک از رفتارهای ذکر شده در اینجا را نداشته باشند.

 

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

فکر رفتن به جلسات زوج درمانی می‌تواند نگران‌کننده باشد، به‌خصوص برای زوج‌هایی که برای اولین بار به جلسات درمانی می‌روند. با این حال، وقتی زوجین بدانند که از جلسات درمانی چه انتظاری می‌توانند داشته باشند، این تجربه می‌تواند پربارتر و آسان‌تر باشد. 

مشاوره زوجین یک فرآیند ساختار یافته است که شامل مراحل مختلفی است که با هدف کمک به زوجین برای عبور مؤثر از مشکلات رابطه‌شان انجام می‌شود. ساختار درمان معمولاً به سبک درمانی که توسط درمانگر زوجین استفاده می‌شود بستگی دارد، اما درک ساختار کلی درمان زوجین می‌تواند به زوجین کمک کند تا به طور مؤثر برای آن آماده شوند.

ارزیابی اولیه
مرحله اول مشاوره زوجین معمولاً شامل ارزیابی اولیه و پذیرش است. در این مرحله، درمانگر محیطی باز و صمیمانه، فضایی امن برای زوجین ایجاد می‌کند تا مسائل خود را به اشتراک بگذارند. به هر دو طرف اجازه داده می‌شود تا در مورد نگرانی‌ها و دغدغه‌های خود صحبت کنند. درمانگر ممکن است از زوجین در مورد تاریخچه رابطه، زمینه‌های اختلاف، چالش‌های فعلی و پیشینه‌های فردی آنها سؤال بپرسد. این مرحله به درمانگر کمک می‌کند تا پویایی‌های منحصر به فرد رابطه را درک کند و به آنها اجازه می‌دهد رویکرد مشاوره را بر اساس آن تنظیم کنند.

تعیین هدف
پس از انجام ارزیابی، درمانگر و زوجین به طور مشترک اهدافی را برای فرآیند مشاوره تعیین می‌کنند. این اهداف می‌تواند شامل بهبود ارتباطات، حل اختلافات، بازسازی اعتماد یا پرداختن به مسائل خاص مانند خیانت یا مسائل مربوط به صمیمیت باشد. تعیین اهداف واضح و قابل دستیابی، نقشه راه روشنی را برای جلسات فراهم می‌کند.

برنامه‌ریزی درمان
بر اساس اهداف، درمانگر و زوج، یک برنامه عملی یا درمانی تدوین می‌کنند. در این مرحله، درمانگر از تمرین‌ها، مشاهده و بحث‌های هدایت‌شده برای کمک به زوجین در شناسایی الگوهای منفی تعاملی که ممکن است نیاز به تغییر داشته باشند، استفاده می‌کند. درمانگر همچنین ممکن است چند جلسه به صورت جداگانه با هر یک از زوجین برگزار کند تا دیدگاه‌های آنها را در مورد رابطه درک کند. این مرحله از اهمیت بالایی برخوردار است زیرا خودآگاهی را در بین زوجین افزایش می‌دهد و در عین حال به آنها کمک می‌کند تا زمینه‌های رشد در رابطه را کشف کنند.

مهارت سازی
پس از شناسایی زمینه‌های بهبود و تدوین برنامه درمانی، زوجین و درمانگر برای ایجاد مهارت‌هایی تلاش می‌کنند که به بهبود پویایی رابطه کمک می‌کند. این مهارت‌ها ممکن است شامل تکنیک‌های ارتباطی، مهارت‌های حل تعارض، تنظیم هیجان و تمرین‌های ایجاد همدلی باشد. 

بررسی الگوهای جدید تعامل
هنگامی که زوجین مهارت‌های جدیدی را در فضای درمانی یاد می‌گیرند، درمانگر آنها را تشویق می‌کند تا این مهارت‌ها را در موقعیت‌های واقعی زندگی به کار گیرند. این مرحله شامل تمرین ارتباط مؤثر، حل مسئله و تکنیک‌های حل تعارض در تعاملات روزمره است. این مهارت‌های تازه کسب شده به زوجین کمک می‌کند تا الگوهای سالم‌تری از تعامل ایجاد کنند که منجر به تجربیات مثبت می‌شود.

بررسی‌های منظم 
بررسی‌ها بخش مهمی از فرآیند مشاوره هستند. بررسی‌ها و بازخوردهای دوره‌ای به زوجین و درمانگر کمک می‌کند تا بفهمند که آیا فرآیند در مسیر درست پیش می‌رود یا خیر. درمانگر مرتباً اثربخشی مداخلات را ارزیابی می‌کند، به هرگونه مشکل نوظهور رسیدگی می‌کند و در صورت لزوم تغییراتی در برنامه درمانی ایجاد می‌کند. این ارزیابی منظم تضمین می‌کند که فرآیند مشاوره متمرکز و متناسب با نیازهای در حال تغییر زوجین باقی می‌ماند.

خاتمه و نگهداری
پس از دستیابی به اهداف درمانی یا پیشرفت قابل توجه، درمانگر و زوجین به طور متقابل توافق می‌کنند که فرآیند مشاوره را خاتمه دهند. این کار ممکن است با کاهش تدریجی تعداد جلسات انجام شود و به زوجین اجازه داده شود تا مهارت‌های تازه آموخته شده را به طور مستقل تمرین کنند. این مرحله همچنین شامل تأمل در مورد تغییرات و برنامه‌ریزی برای حفظ این پیشرفت‌ها است. گاهی اوقات زوجین ممکن است جلسات پیگیری را نیز برای نظارت بر پیشرفت و رسیدگی به هرگونه عود مشکلات در صورت بروز، برنامه‌ریزی کنند.

نتیجه‌گیری:
مشاوره زوجین یک فرآیند ساختار یافته است که با هدف کمک به زوجین در شناسایی زمینه‌های بهبود و ایجاد تغییرات مثبت در رابطه‌شان انجام می‌شود. هر مرحله از فرآیند زوج درمانی، از ارزیابی اولیه و تعیین هدف، برنامه‌ریزی درمان، خاتمه و حفظ رابطه، با هدف توانمندسازی زوجین برای ایجاد پویایی‌های سالم‌تر در رابطه انجام می‌شود. درک مراحل زوج درمانی به زوجین کمک می‌کند تا در شروع سفر مشاوره خود احساس اعتماد به نفس بیشتری داشته باشند. 

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰
 

اختلالات مرتبط با استرس، بیماری‌هایی هستند که پس از یک رویداد خارجی آسیب‌زا یا بسیار استرس‌زا ایجاد می‌شوند ، که اغلب شما یا عزیزانتان را در معرض خطر آسیب قابل توجهی قرار می‌دهند. اختلال استرس می‌تواند زمانی رخ دهد که ذهن و بدن شما در مقابله و پردازش این تجربیات چالش‌برانگیز مشکل دارند.

اختلالات مرتبط با استرس که به عنوان اختلالات استرس نیز شناخته می‌شوند، با اختلالات اضطرابی متفاوت هستند. اختلالات اضطرابی با ترس یا نگرانی بیش از حد و مداوم در موقعیت‌هایی مشخص می‌شوند که ذاتاً تهدیدآمیز نیستند و ممکن است واقعاً رخ ندهند، در حالی که اختلالات مرتبط با استرس با پاسخ‌های ما به تجربیات واقعاً استرس‌زا یا مضری که داشته‌ایم، سروکار دارند.

علائم اختلالات استرس

علائم اختلال استرس می‌تواند رفتاری، شناختی، عاطفی و جسمی باشد. از آنجا که هر فرد به استرس قابل توجه واکنش متفاوتی نشان می‌دهد، علائم نیز می‌توانند متفاوت باشند. و ماهیت یک عامل استرس‌زا تأثیر زیادی بر نوع علائمی که ممکن است تجربه کنید، دارد.

تجربه چندین مورد از این علائم برای مدت طولانی ممکن است نشان دهنده این باشد که شما دچار اختلال استرس هستید:

  • افکار مزاحم و مداوم در مورد رویداد
  • بی‌حسی عاطفی
  • احساس مداوم «هشیار بالا» یا به راحتی از جا پریدن
  • اجتناب از مکان‌ها، افراد و فعالیت‌هایی که یادآور رویداد هستند
  • نوسانات خلقی
  • خستگی
  • سردرد
  • تنش عضلانی
  • بی‌خوابی یا کابوس

یک اختلال مرتبط با استرس می‌تواند در زندگی روزمره شما، از جمله توانایی شما در کار، مشارکت در روابط اجتماعی و انجام فعالیت‌های روزمره، اختلال ایجاد کند. اگر علائم شما مداوم است و بر کیفیت زندگی شما تأثیر می‌گذارد، متخصصان سلامت رفتاری ما می‌توانند به شما در یافتن بهترین برنامه درمانی برای شما کمک کنند.

علل اختلالات استرس

اختلالات مرتبط با استرس می‌توانند ناشی از یک رویداد آسیب‌زای واحد باشند یا به مرور زمان و از طریق قرار گرفتن مداوم در موقعیت‌های استرس‌زا ایجاد شوند. این موارد می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • قرار گرفتن مستقیم در معرض تروما: تجربه مستقیم یک رویداد تهدیدکننده زندگی، مانند بلایای طبیعی، تصادف، حمله خشونت‌آمیز یا نبرد نظامی
  • شاهد تروما بودن: دیدن دیگران در معرض تهدید یا آسیب، مانند شاهد یک تصادف جدی، حمله یا مرگ بودن
  • یادگیری در مورد آسیب‌های وارده به دیگران: فهمیدن در مورد یک رویداد آسیب‌زا که برای یکی از عزیزان اتفاق افتاده است
  • قرار گرفتن مکرر یا شدید در معرض تروما: این مورد معمولاً در بین امدادگران و پرسنل اورژانس که کارشان شامل تعامل منظم با رویدادهای آسیب‌زا است، رخ می‌دهد.
  • موقعیت‌های استرس‌زای طولانی‌مدت: مواجهه با چالش‌های مداوم بدون تسکین یا حمایت کافی

انواع اختلالات استرس

انواع مختلفی از اختلالات استرس وجود دارد، از جمله:

  • اختلال سازگاری: این اختلال ظرف سه ماه پس از یک رویداد استرس‌زا، به‌ویژه زمانی که خواسته‌های زندگی بیش از حد می‌شود، بروز می‌کند. به‌عنوان‌مثال، شروع یک شغل جدید و پرفشار ممکن است منجر به بی‌خوابی شبانه و نگرانی وسواس‌گونه در مورد عملکرد کاری شود.
  • اختلال استرس پس از سانحه (PTSD): PTSD پس از یک آسیب شدید یا رویداد تهدیدکننده زندگی ایجاد می‌شود. این نوع اختلال با یک پاسخ روانشناختی شدید مشخص می‌شود که ممکن است شامل فلاش‌بک‌ها، کابوس‌ها و اضطراب شدید و همچنین افکار مزاحم مربوط به آسیب باشد.
  • اختلال استرس حاد (ASD): اختلال استرس حاد یک بیماری کوتاه‌مدت است که در هفته‌های اول پس از یک رویداد آسیب‌زا رخ می‌دهد. این اختلال شباهت‌هایی با اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) دارد اما معمولاً ظرف یک ماه برطرف می‌شود (اگرچه می‌تواند به PTSD تبدیل شود).
  • فرسودگی شغلی: فرسودگی شغلی حالتی از خستگی جسمی، ذهنی یا عاطفی است که اغلب ناشی از استرس مزمن در محل کار است. با این حال، می‌تواند از عوامل استرس‌زای دیگری مانند روابط یا فرزندپروری نیز ناشی شود.
  • استرس مراقبت: این اختلال ناشی از استرس مداوم مراقبت از یکی از عزیزان مبتلا به بیماری مزمن، معلولیت یا نیازهای مرتبط با سن است.
  • سوگ پس از سانحه: سوگ پس از سانحه  پاسخی به یک فقدان ناگهانی یا خشونت‌آمیز است. این نوع پیچیده‌ای از سوگ است که علائم اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) را با فرآیند سوگواری ترکیب می‌کند.
  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

 

در حالت ایده‌آل، زوجین باید به دنبال درمانگری باشند که مدل درمانی را بپذیرد که تأکید می‌کند زوجین متخصص هستند، نه درمانگر. درمانگر به جای توصیه یا تجویز، بر ایجاد امنیت کافی در جلسه تمرکز می‌کند تا زوجین بتوانند خودشان کار را انجام دهند. آنها با یکدیگر به شیوه‌ای ساختارمند صحبت می‌کنند که واکنش‌پذیری را مهار کرده و ارتباط را دعوت می‌کند. درمانگر فرآیند را هدایت می‌کند، به اشتراک‌گذاری را عمیق‌تر می‌کند، به شنونده کمک می‌کند تا واقعاً بشنود و نسبت به همسرش دلسوزی داشته باشد، اما تشخیص نمی‌دهد یا جانبداری نمی‌کند.

 

برای مشاوره ازدواج در تهران با گروه ویان تماس بگیرید .

این پویایی درمانگر را قادر می‌سازد تا زوج را به عنوان یک واحد توانمند سازد، برخلاف تمرکز بر «مشکلات» هر یک از طرفین. هنگام درمان انفرادی، بی‌طرف ماندن برای درمانگر می‌تواند دشوار باشد، یا به دلیل انتقال متقابل خود (محرک‌های عاطفی) یا به این دلیل که ممکن است یکی از مراجعان به عنوان «بیمار شناخته شده» ظاهر شود. در درمان مشترک، اگرچه ممکن است هر یک از این موارد اتفاق بیفتد، اما احتمال آن کمتر است: درمانگر می‌تواند با مفهوم‌سازی متفاوت موقعیت، با موفقیت فضایی را برای کل زوج حفظ کند. درمانگر بر مسئله عمیق‌تر تمرکز می‌کند: گسستگی که زوج تجربه می‌کنند. با رفتن به ریشه موضوع، رابطه تقویت می‌شود و به اندازه کافی ایمن می‌شود که هر دو طرف می‌توانند به طور مؤثر با مسائل مقابله کنند. بدون ارتباط ایمن، می‌توان «مشکل را حل کرد» اما عملاً به جایی نرسید.

ما در بطن ارتباط متولد می‌شویم. ما به عنوان نوزاد در رحم مادرانمان، صمیمی‌ترین شکل ارتباط را تجربه می‌کنیم. همانطور که به این دنیا می‌آییم و شروع به فردیت‌یابی می‌کنیم، در روابط دیگر به دنبال آن ارتباط می‌گردیم. راه نهایی برای بازیابی آن حس اولیه ارتباط، از طریق ازدواج است. در حالی که برای هر قاعده‌ای استثنائاتی وجود دارد، اکثر ما ازدواج کردیم زیرا نوعی ارتباط با همسرمان احساس می‌کردیم. این ارتباط اولیه است که به ما امید می‌دهد که حتی وقتی در یک رابطه با مشکلاتی مواجه می‌شویم، بهبودی امکان‌پذیر است.

 


در جامعه‌ی یکبار مصرف ما، بسیاری از ما فکر می‌کنیم اگر چیزی درست کار نمی‌کند، ارزش تعمیر کردن ندارد. حتی اگر ارزش تعمیر کردن داشته باشد، خودمان را متقاعد می‌کنیم که قابل تعمیر نیست. اما بسیاری از ازدواج‌ها، اگر نگوییم اکثر آنها، قابل تعمیر هستند.

 

ازدواج نیاز به تلاش و کوشش دارد.

این رابطه ما را به شیوه‌هایی تحریک می‌کند که هیچ رابطه دیگری این کار را نمی‌کند. اما رشد و بهبودی که از ازدواج حاصل می‌شود، عمیق‌تر از آن چیزی است که می‌توانید در هر رابطه انسانی دیگری تجربه کنید. اگرچه این مقاله جای مطالعه عمیق این رویکرد نیست (به همین دلیل خوانندگان را تشویق می‌کنم که به کتاب «به دست آوردن عشقی که می‌خواهید» نوشته دکتر هارویل هندریکس نگاهی بیندازند)، می‌بینیم که مسائلی که زوج‌ها در یکدیگر ایجاد می‌کنند، معمولاً حوزه‌هایی هستند که می‌توانند در آنها برای رشد دیگری مفید باشند.

در ادامه مثالی از «چگونه درمانگرم ازدواجم را نابود کرد» آمده است. می‌توانم صدها سناریوی مشابه ارائه دهم.

زن و شوهری دچار اختلاف هستند و مرتباً یکدیگر را تحریک می‌کنند. وقتی شوهر عصبانی می‌شود، زن برای محافظت از خود هر کاری که بلد است انجام می‌دهد: پنهان می‌شود. ببینید، مادرش الکلی بود و از نظر جسمی و کلامی او را آزار می‌داد. او در کودکی یاد گرفته بود که از نظر احساسی مراقب باشد و از تماس با دیگران خودداری کند، زیرا این کار ناامن بود.

وقتی او «بی‌خیال می‌شود»، این موضوع شوهرش را که داستان کاملاً برعکسی داشت، تحریک می‌کند. در کودکی، والدینش سهل‌انگار بودند. او یاد گرفته بود که اگر می‌خواهد نیازهایش برآورده شود، باید کلی سر و صدا کند، دعوا کند و دیگران را به سخره بگیرد. او اینگونه زنده ماند.

در بزرگسالی، وقتی زن از نظر احساسی به هم می‌ریزد، شوهر پرخاشگرتر می‌شود و باعث می‌شود زن احساس ناامنی بیشتری کند و بیشتر از او فاصله بگیرد. هر دوی آنها یکدیگر را تحریک می‌کنند و در یک چرخه معیوب قرار می‌گیرند که در آن هیچ‌کس نیازهایش برآورده نمی‌شود و هر دو احساس آسیب می‌کنند.

چه کسی مقصر است؟ آیا شوهر مشکل خشم دارد؟ آیا زن از شخصیت اجتنابی رنج می‌برد؟ دنبال کردن این مسیر تشخیصی، از مسئله عمیق‌تر موجود - تجربیات دوران کودکی آنها که در پویایی خاص آنها پدیدار می‌شود - جلوگیری می‌کند. اگر درمانگر به او بگوید که به کلاس‌های مدیریت خشم برود، زن احساس می‌کند که واقعاً تقصیر او بوده است. اگر اختلال شخصیت در او تشخیص داده شود، شوهر احساس می‌کند که واکنش‌هایش موجه بوده است. این کار مشکل واقعی را نادیده می‌گیرد و ممکن است نتواند تغییر نهایی را که باعث ایجاد ارتباط بیشتر به جای کینه می‌شود، تشویق کند.

وقتی این زوج توانستند در مورد موقعیت پیش آمده به شیوه‌ای امن و صمیمی صحبت کنند، توانستند بفهمند که چگونه یکدیگر را تحریک کرده‌اند و توانستند از دیدگاهی بی‌طرفانه‌تر به موقعیت نگاه کنند.

با درک گذشته‌ی پرآشوب همسرش، شوهر توانست بفهمد که چرا وقتی همسرش احساس ناامنی می‌کند، می‌خواهد او را ببیند. به جای اینکه اجازه دهد این موضوع او را تحریک کند و مقابله به مثل کند، متوجه شد که بهتر است احساساتش را به شیوه‌ای آرام با او در میان بگذارد.

برعکس، او توانست بفهمد وقتی مرد او را تشویق می‌کند و رک و صریح حرف می‌زند، مادرش نیست، بلکه شوهر مهربانش است. به جای اینکه بی‌خیال شود، توانست آنقدر احساس امنیت کند که این تصور را داشته باشد که ازدواجش، دوران کودکی‌اش نیست.

این داستان نمونه‌ای از اکتشافاتی است که زوج‌ها زمانی که به اندازه کافی در امنیت هستند تا از وضعیت خود آگاه شوند و دستور کار ناخودآگاه بزرگتر رابطه‌شان را ببینند، به آن دست می‌یابند.

  • سامرند سلیمی