سلامت روج و جسم

مطالب پزشکی و روانشناسی

سلامت روج و جسم

مطالب پزشکی و روانشناسی

  • ۰
  • ۰

من به عنوان یک روانشناس کودک (و والدین)، به این ضرب‌المثل که «هر چه کمتر، بهتر». با جوانان بی‌شماری، بین سنین ۳ تا ۱۸ سال، که با طیف گسترده‌ای از مشکلات روانی-آموزشی، از ADHD و اضطراب اجتماعی گرفته تا اوتیسم و ​​غم و اندوه و فقدان، «تشخیص داده شده‌اند»، کار کرده‌ام. بارها و بارها دریافته‌ام که «درمان» بسیاری از این چالش‌ها، عزت نفس سالم است. همچنین عنصر اساسی رشد سالم است که بیشترین آسیب را از عوارض جانبی منفی برچسب‌های تشخیصی و حس «متفاوت بودن» با دیگران می‌بیند.

عزت نفس سوختی است که به یک کودک مبتلا به ADHD کمک می‌کند تا با وجود مشکل در نشستن روی صندلی خود در کلاس، به یک استاد لگو تبدیل شود. این کاتالیزوری است که یک نوجوان مضطرب اجتماعی را به خواستگاری از یک دختر سوق می‌دهد. بیش از هر آزمون روانشناختی فانتزی یا رویکرد درمانی پیشگام، متوجه شده‌ام که بیشتر و بیشتر وظیفه من تقویت عزت نفس کودک یا نوجوان است. وقتی آنها در مورد اینکه چه کسی هستند و چه کاری می‌توانند انجام دهند احساس خوبی دارند، تمام موانع و چالش‌هایی که با آنها روبرو می‌شوند قابل غلبه هستند. هرچند ساده و ابتدایی به نظر می‌رسد، اما بهبود عزت نفس فرزندتان می‌تواند هنگام مواجهه با یک کودک نوپای مستعد قشقرق یا یک نوجوان بدخلق، یک کار بسیار چالش برانگیز باشد. به همین دلیل تصمیم گرفتم این پست وبلاگ را به «نکاتی برای بهبود عزت نفس» اختصاص دهم.
 

عزت نفس چیست؟

به گفته ناتانیل براون، نویسنده کتاب روانشناسی عزت نفس ، عزت نفس «...تجربه شایستگی برای مقابله با چالش‌های اساسی زندگی و شایسته شادی بودن» است. عزت نفس مجموع اعتماد به نفس (احساس ظرفیت شخصی) و احترام به خود (احساس ارزش شخصی) است. این ترکیبی از باور هر فرد است که او توانایی رویارویی با چالش‌های زندگی را دارد و هر فرد حق دارد بر اساس ارزش‌ها و نیازهای خود به شادی دست یابد و از زندگی لذت ببرد. به عبارت دیگر، عزت نفس ترکیبی از باور خودخواسته مبنی بر اینکه «من می‌توانم این کار را انجام دهم» و باور خودتاییدکننده «من کسی را که هستم دوست دارم» است.

راه‌های پرورش عزت نفس

  1. به چیزهایی که برایشان جالب است علاقه‌مند باشید : والدین همیشه از اینکه من می‌توانم با فرزندانشان در مورد همه چیز، از ماینکرفت و بازی‌های گرسنگی گرفته تا جاستین بیبر و نینجاگو، صحبت کنم، شگفت‌زده می‌شوند. خب، این شغل من است - به عنوان یک درمانگر کودک و به عنوان یک والد. هیچ چیز برای اعتماد به نفس یک کودک قدرتمندتر از این نیست که بداند والدینش همیشه درگیر و در هر چیزی که برایش مهم است، سرمایه‌گذاری می‌کنند، چه این به معنای تشویق او از حاشیه بازی فوتبالش باشد، چه ثبت نام او در کلاس‌های اسکیت‌بورد نفس‌گیر، یا یادگیری هر چیزی که همیشه می‌خواستید در مورد خزندگان بدانید و خرید یکی با هم... حتی اگر مارها شما را منزجر کنند. درگیر شدن در مورد چیزهایی که فرزندانتان به آنها علاقه دارند، پیوند شما را به شدت بهبود می‌بخشد. همچنین به آنها کمک می‌کند تا آن عنصر ضروری عزت نفس - "من از آنچه هستم خوشم می‌آید" - را تجربه کنند، زیرا کسی که به نظرش اهمیت می‌دهند (حتی اگر ادعا کنند که اینطور نیست) از آنچه هستند و به چه چیزی علاقه دارند، خوششان می‌آید.
  2. مراقب حرف‌هایتان باشید : بچه‌ها نسبت به حرف‌های والدینشان بسیار حساس هستند. به یاد داشته باشید که فرزندتان را نه تنها به خاطر انجام خوب کارش، بلکه مهم‌تر از آن، به خاطر تلاشش تحسین کنید. وقتی فرزندتان با سه نمره‌ی «ب»، «الف» و «ج» به خانه می‌آید، آن والدی نباشید که اولین سوالش این است: «چرا نمره‌ی «ج» گرفتی؟» جامعه‌ی ما فشار زیادی روی موفقیت وارد می‌کند و من می‌بینم که این فشار همیشه از طریق والدین خیرخواه منتقل می‌شود. تمرکز روی نقاط ضعف ادراک‌شده‌ی کودک، او را برای پیشرفت ترغیب نمی‌کند. در عوض، عزت نفس او را به شدت کاهش می‌دهد و به دنبال آن، انگیزه‌اش را برای تلاش بیشتر از بین می‌برد.
  1. فرزندانتان را تشویق کنید تا با چالش‌ها روبرو شوند : در کنار تمرکز بر دستاوردها، با فرزندتان برای اجتناب از چیزهایی که باعث اضطراب یا ترس از شکست می‌شوند، تبانی نکنید. من اغلب دیده‌ام که بسیاری از والدین از موقعیت‌هایی که ممکن است باعث اضطراب یا ناراحتی فرزندانشان شود، مانند شرکت در جشن تولد همکلاسی یا امتحان کردن یک ورزش، اجتناب می‌کنند. بخشی از وظیفه ما به عنوان والدین این است که برای آن عنصر دیگر در عزت نفس، تشویق‌کننده باشیم: حس خودمختاری کودک که "من می‌توانم انجامش دهم". این امر به ویژه برای کودکانی که ممکن است چالش‌های خاصی داشته باشند (مانند اضطراب، مشکلات یادگیری و غیره) بسیار مهم است. یک کودک ممکن است در درون خود احساس کند "من نمی‌توانم این کار را انجام دهم" و دلایل زیادی برای اجتناب از چیزی چالش‌برانگیز یا اضطراب‌آور پیدا کند. تا زمانی که ما، به عنوان والدین، بر نتیجه تمرکز نکنیم، بلکه بر تلاش تمرکز کنیم، تشویق به "ادامه تلاش" فرزندانمان را ترغیب می‌کند تا بر تردیدهای خود غلبه کنند. تقریباً همیشه، بدترین ترس‌های ما از اینکه چیزی چقدر بد خواهد بود، به واقعیت تبدیل نمی‌شوند. در عوض، کودک اغلب یاد می‌گیرد که "آنقدرها هم بد نبود" یا "من توانستم بهتر از آنچه انتظار داشتم عمل کنم." با آن تجربه مثبت غلبه بر ترس، عزت نفس افزایش می‌یابد و تمایل به مواجهه با ترس‌ها به جای اجتناب از آنها بیشتر می‌شود.
  2. اعتبارسنجی احساسات در عین تغییر جهت باورهای نادرست : این می‌تواند جنبه‌ای چالش‌برانگیز از بهبود عزت نفس فرزندتان باشد. هیچ‌کس دوست ندارد به او گفته شود که نباید آنطور که احساس می‌کند، احساس کند، به‌خصوص کودکان. بنابراین به فرزندانتان اجازه دهید تا احساسات خود را ابراز کنند، چه ناامیدی، خشم یا غم. برای درک بهتر اینکه چرا آنطور که هستند احساس می‌کنند، سؤال بپرسید. اعتبارسنجی، عزت نفس را بهبود می‌بخشد، زیرا وقتی کودکان احساس می‌کنند که کسی احساسات آنها را درک و می‌پذیرد، به آنها آرامش می‌دهد و به آنها اجازه می‌دهد تا خود را بیشتر بپذیرند. اما گاهی اوقات کودکان هنگام حرکت در دنیای اجتماعی خود، باورهای نادرستی در مورد خود نیز ایجاد می‌کنند. بنابراین به عنوان والدین، مهم است که به آنها کمک کنید تا دیدگاه‌های مختلفی در مورد یک موقعیت یا قابلیت‌های خود ببینند. اگر زمان بیشتری را صرف تلاش برای درک احساسات فرزندانتان کنید، بهتر می‌توانید باورهای نادرستی را که ممکن است در نتیجه آن احساسات ایجاد شده باشند، هدایت کنید. اغلب اوقات، ما، به عنوان والدین، می‌خواهیم فرزندانمان احساس بهتری داشته باشند، بنابراین برای اصلاح دیدگاه آنها یا ارائه راه‌حل‌های فوری وارد عمل می‌شویم. این مانع از آن می‌شود که ما «کارآگاهان احساسات» بهتری باشیم. من شاهد بوده‌ام که چگونه برخی از کلمات تشویق‌آمیزِ با نیت خیرِ والدین، کاملاً در تأیید دقیق احساسات درونی کودک، بی‌تأثیر بوده‌اند. قبل از اینکه برای حل مشکل یا اصلاح یک دیدگاه، وارد عمل شوید، احساسات فرزندتان را تأیید و درک کنید.
  3. الگوی مثبتی باشید و عزت نفس خود را نشان دهید : کودکان اغلب سلامت و ثبات عاطفی والدین خود را منعکس می‌کنند. اگر بیش از حد با خود سخت‌گیر، بدبین یا ترسو باشید، فرزندتان در نهایت احساسات شما را منعکس خواهد کرد. دیدن خود و دنیای اطرافتان از دیدگاه «نیمه پر لیوان» به جای «نیمه خالی لیوان» به القای عزت نفس سالم در فرزندتان کمک زیادی خواهد کرد. هرچه بیشتر نشان دهید که می‌توانید نقاط ضعف خود را بپذیرید و نقاط قوت خود را جشن بگیرید، عزت نفس را در فرزندانتان بیشتر تشویق می‌کنید تا همین کار را انجام دهند. عزت نفس و اعتماد به نفس ویژگی‌ها و صفات اکتسابی هستند و کودکان برای توسعه آنها به فرصت‌هایی نیاز دارند. با تشویق، زمان و توجه، آنها می‌توانند یاد بگیرند که توانایی‌های خود را بپذیرند و نقاط ضعف خود را به چالش بکشند.

اگر بتوانید در نقش خود به عنوان والدین، دو عنصر ضروری برای عزت نفس را الگو قرار دهید، فرزندتان به طور طبیعی اعتماد به نفس و انعطاف‌پذیری بیشتری پیدا خواهد کرد: «من می‌توانم این کار را انجام دهم!» و «من خودم را دوست دارم.» باشد که با تشویق اعتماد به نفس در فرزندانتان، اعتماد به نفس شما در فرزندپروری‌تان افزایش یابد!

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

درک تمایز بین کمرویی و اوتیسم برای ارائه حمایت و مراقبت مناسب از کودکان ضروری است. اگرچه ممکن است ویژگی‌ها و چالش‌های همپوشانی وجود داشته باشد، اما در نظر گرفتن عوامل کلیدی هنگام تمایز بین این دو مهم است.

ویژگی‌ها و چالش‌های همپوشانی

کودکان خجالتی و کودکان مبتلا به اوتیسم ممکن است ویژگی‌های مشابهی را نشان دهند و در تعاملات اجتماعی با چالش‌های مشابهی روبرو شوند. هر دو گروه ممکن است در شروع گفتگوها، حفظ تماس چشمی و شرکت در فعالیت‌های گروهی مشکل داشته باشند. علاوه بر این، ممکن است در موقعیت‌های اجتماعی ناآشنا یا طاقت‌فرسا اضطراب را تجربه کنند.

با این حال، توجه به این نکته ضروری است که این ویژگی‌های مشترک لزوماً نشان‌دهنده اوتیسم نیستند. کمرویی یک ویژگی شخصیتی است که با اضطراب و ناراحتی موقت یا موقعیتی در محیط‌های اجتماعی مشخص می‌شود، در حالی که اوتیسم یک اختلال عصبی-رشدی است که بر ارتباطات اجتماعی، رفتار و تعامل تأثیر می‌گذارد. درک تفاوت‌های ظریف بین کمرویی و اوتیسم برای ارائه حمایت و مداخله مناسب حیاتی است.

عوامل کلیدی که باید در نظر گرفته شوند

هنگام تمایز کمرویی از اوتیسم، باید چندین عامل کلیدی در نظر گرفته شود:

  1. ثبات و شدت : کمرویی اغلب موقعیتی و موقتی است، در حالی که علائم اوتیسم در زمینه‌ها و تعاملات اجتماعی مختلف ادامه می‌یابد. علائم اوتیسم معمولاً شدیدتر و فراگیرتر هستند و بر حوزه‌های مختلف زندگی کودک تأثیر می‌گذارند.
  2. نقاط عطف رشدی : کمرویی معمولاً بر نقاط عطف کلی رشد کودک تأثیر نمی‌گذارد، در حالی که اوتیسم ممکن است با تأخیر در گفتار، مهارت‌های حرکتی و سایر زمینه‌های رشدی همراه باشد. مشاهده و پیگیری این نقاط عطف می‌تواند به تمایز بین کمرویی و اوتیسم کمک کند.
  3. ارتباط اجتماعی : در حالی که هم کودکان خجالتی و هم کودکان مبتلا به اوتیسم ممکن است در ارتباط اجتماعی مشکل داشته باشند، ماهیت این مشکلات متفاوت است. کودکان خجالتی ممکن است مشکلات موقتی در ابراز وجود خود داشته باشند، در حالی که کودکان مبتلا به اوتیسم ممکن است در درک نشانه‌های غیرکلامی، حفظ مکالمات متقابل و نشان دادن رفتارهای اجتماعی مناسب، چالش‌های مداومی داشته باشند.
  4. رفتارهای تکراری و علایق محدود : کودکان مبتلا به اوتیسم اغلب رفتارهای تکراری دارند و علایق شدید و محدودی از خود نشان می‌دهند. این رفتارها و علایق معمولاً با کمرویی همراه نیستند.

تمایز قائل شدن بین کمرویی و اوتیسم می‌تواند چالش برانگیز باشد و همیشه توصیه می‌شود برای ارزیابی جامع با متخصصان مراقبت‌های بهداشتی، مانند متخصصان اطفال یا روانشناسان، مشورت کنید. دریافت راهنمایی حرفه‌ای، تشخیص دقیق و حمایت مناسب از کودک را تضمین می‌کند.

به دنبال راهنمایی حرفه‌ای بودن

وقتی صحبت از تشخیص این می‌شود که آیا کودک علائم خجالتی بودن را نشان می‌دهد یا علائم اوتیسم، مراجعه به متخصص ضروری است. ارزیابی حرفه‌ای و مشاوره با یک ارائه‌دهنده خدمات درمانی می‌تواند بینش‌های ارزشمندی ارائه دهد و به تمایز بین این دو کمک کند.

اهمیت ارزیابی حرفه‌ای

ارزیابی حرفه‌ای برای ارزیابی دقیق رفتار کودک و تعیین اینکه آیا با خجالتی بودن معمول همسو است یا ممکن است نشانه‌هایی از اختلال طیف اوتیسم (ASD) وجود داشته باشد، بسیار مهم است. متخصصانی مانند متخصصان اطفال، روانشناسان یا متخصصان رشد، تخصص و آموزش لازم برای انجام ارزیابی‌های جامع با استفاده از ابزارهای استاندارد و معیارهای تشخیصی را دارند.

ارزیابی‌های حرفه‌ای معمولاً شامل ارزیابی کامل تاریخچه رشد کودک، مشاهده رفتار آنها در محیط‌های مختلف و جمع‌آوری اطلاعات از والدین، مراقبان و معلمان است. این ارزیابی‌ها می‌توانند به شناسایی هرگونه علامت هشدار یا الگوهای رفتاری که ممکن است نشان‌دهنده اوتیسم باشد یا آن را از خجالتی بودن متمایز کند، کمک کنند.

مهم است به یاد داشته باشید که ارزیابی‌های حرفه‌ای به معنای برچسب زدن یا تشخیص قطعی کودک نیستند، بلکه برای ارائه راهنمایی و پشتیبانی هستند. آن‌ها می‌توانند به والدین و مراقبان کمک کنند تا درک بهتری از نقاط قوت، چالش‌ها و نیازهای منحصر به فرد فرزند خود به دست آورند.

مشاوره با یک ارائه دهنده خدمات درمانی

مشاوره با یک ارائه دهنده خدمات درمانی، مانند متخصص اطفال یا پزشک خانواده، گامی مهم در فرآیند درک این موضوع است که آیا رفتار کودک نشان دهنده کمرویی است یا اوتیسم. ارائه دهندگان خدمات درمانی می‌توانند والدین و مراقبان را در جستجوی ارجاعات مناسب برای ارزیابی و پشتیبانی بیشتر راهنمایی کنند.

در طول مشاوره، ارائه دهنده خدمات درمانی می‌تواند رشد کلی کودک را ارزیابی کند، به هرگونه نگرانی رسیدگی کند و اطلاعاتی در مورد منابع و متخصصان موجود در منطقه ارائه دهد. آنها همچنین ممکن است در مورد نحوه پیمایش فرآیند ارزیابی و ارتباط خانواده‌ها با شبکه‌ها یا سازمان‌های حمایتی محلی راهنمایی ارائه دهند.

والدین و مراقبان کودک با مشورت با یک ارائه دهنده خدمات درمانی می‌توانند بینش‌های ارزشمندی کسب کنند، سوالاتی بپرسند و در مورد مراحل بعدی درک رفتار فرزندشان راهنمایی دریافت کنند.

به یاد داشته باشید، مسیر درک و حمایت از رشد کودک برای هر فرد منحصر به فرد است. جستجوی راهنمایی‌های حرفه‌ای می‌تواند به اطمینان از دریافت حمایت و مداخلات مناسب مورد نیاز کودکان کمک کند.

حمایت از کودکان خجالتی و مبتلا به اوتیسم

وقتی صحبت از حمایت از کودکان خجالتی و مبتلایان به اوتیسم می‌شود، ایجاد محیطی که تعامل اجتماعی را تشویق کند و حس راحتی و پذیرش را تقویت کند، ضروری است. با اجرای استراتژی‌هایی متناسب با نیازهای خاص آنها، می‌توانیم به این افراد کمک کنیم تا رشد کنند و مهارت‌های اجتماعی خود را توسعه دهند. در اینجا دو رویکرد کلیدی برای بررسی وجود دارد: استراتژی‌هایی برای تشویق تعامل اجتماعی و ایجاد یک محیط پرورش‌دهنده.

راهکارهایی برای تشویق تعامل اجتماعی

برای کودکان خجالتی و افراد مبتلا به اوتیسم، مشارکت در تعاملات اجتماعی می‌تواند چالش برانگیز باشد. با این حال، با استراتژی‌ها و حمایت‌های مناسب، آنها می‌توانند به تدریج مهارت‌های اجتماعی خود را توسعه داده و در موقعیت‌های اجتماعی احساس راحتی بیشتری کنند. در اینجا چند استراتژی برای تشویق تعامل اجتماعی آورده شده است:

  1. قرارهای بازی ساختارمند : قرارهای بازی یا فعالیت‌های اجتماعی را طوری سازماندهی کنید که محیطی ساختارمند و قابل پیش‌بینی فراهم کنند. این می‌تواند به کودکان خجالتی و افراد مبتلا به اوتیسم کمک کند تا احساس راحتی بیشتری داشته باشند و بفهمند که در طول تعامل چه انتظاری از آنها می‌رود.
  2. کمک‌های بصری : از کمک‌های بصری، مانند داستان‌های اجتماعی یا برنامه‌های بصری، برای کمک به افراد مبتلا به اوتیسم در درک انتظارات اجتماعی و هدایت موقعیت‌های اجتماعی استفاده کنید. این پشتیبانی‌های بصری می‌توانند راهنمایی ارائه دهند و اضطراب را کاهش دهند.
  3. ایفای نقش : در فعالیت‌های ایفای نقش شرکت کنید تا به کودکان خجالتی و مبتلایان به اوتیسم کمک کنید تا تعاملات اجتماعی را در یک محیط امن و کنترل‌شده تمرین کنند. این می‌تواند به ایجاد اعتماد به نفس و بهبود مهارت‌های اجتماعی آنها کمک کند.
  4. الگوسازی همسالان : تعامل با همسالانی را که رفتارهای اجتماعی مثبت نشان می‌دهند، تشویق کنید. الگوسازی همسالان می‌تواند به کودکان خجالتی و مبتلایان به اوتیسم نمونه‌هایی برای یادگیری و تقلید ارائه دهد.
  5. آموزش مهارت‌های اجتماعی : ثبت‌نام کودکان خجالتی و مبتلایان به اوتیسم را در برنامه‌های آموزشی یا درمانی مهارت‌های اجتماعی در نظر بگیرید، جایی که می‌توانند مهارت‌های اجتماعی ضروری را در یک محیط حمایتی یاد بگیرند و تمرین کنند.

ایجاد یک محیط پرورش‌دهنده

ایجاد یک محیط پرورش‌دهنده برای رشد و رفاه کودکان خجالتی و افراد مبتلا به اوتیسم بسیار مهم است. در اینجا چند راهکار برای ایجاد یک محیط حمایتی ارائه شده است:

  1. ارتباط واضح : هنگام تعامل با کودکان خجالتی و افراد مبتلا به اوتیسم، از زبانی واضح و مختصر استفاده کنید. با آرامش و صبر صحبت کنید و به آنها فرصت دهید تا اطلاعات را پردازش کرده و با سرعت خودشان پاسخ دهند.
  2. ایجاد روال‌های منظم : ایجاد روال‌های قابل پیش‌بینی می‌تواند حس امنیت و ثبات را برای کودکان خجالتی و افراد مبتلا به اوتیسم فراهم کند. روال‌های واضح و ثابت به کاهش اضطراب و ایجاد فضایی امن برای تعاملات اجتماعی کمک می‌کند.
  3. یک فضای آرام فراهم کنید : یک فضای آرام مشخص ایجاد کنید که کودکان خجالتی و افراد مبتلا به اوتیسم بتوانند در مواقع نیاز به استراحت از تعاملات اجتماعی یا اضافه بار حسی به آنجا پناه ببرند. این فضا باید آرام، راحت و مجهز به وسایل مناسب برای حواس باشد.
  4. ترویج پذیرش و همدلی : محیطی فراگیر را پرورش دهید که در آن پذیرش و همدلی ارزشمند باشند. همسالان و اعضای خانواده را تشویق کنید تا تفاوت‌های فردی را درک و بپذیرند و فرهنگ مهربانی و تفاهم را ترویج دهید.
  5. با متخصصان همکاری کنید : از ارائه دهندگان خدمات درمانی، درمانگران و مربیانی که در کار با کودکان خجالتی و مبتلایان به اوتیسم تخصص دارند، راهنمایی بگیرید. آنها می‌توانند بینش‌ها، استراتژی‌ها و منابع ارزشمندی را برای حمایت از رشد اجتماعی آنها ارائه دهند.

با اجرای این استراتژی‌ها و ایجاد یک محیط پرورش‌دهنده، می‌توانیم حمایت لازم را برای کودکان خجالتی و افراد مبتلا به اوتیسم فراهم کنیم تا تعاملات اجتماعی را هدایت کرده و رشد کنند. به یاد داشته باشید، هر فرد منحصر به فرد است و مهم است که رویکردها را بر اساس نیازها و ترجیحات خاص او تنظیم کنیم.

نتیجه‌گیری

در نتیجه، درک تفاوت بین کمرویی و اوتیسم برای ارائه حمایت و مداخله مناسب برای کودکان بسیار مهم است. اگرچه ممکن است ویژگی‌ها و چالش‌های همپوشانی وجود داشته باشد، اما در نظر گرفتن عوامل کلیدی مانند ثبات و شدت، نقاط عطف رشدی، ارتباطات اجتماعی و رفتارهای تکراری و علایق محدود مهم است. درخواست ارزیابی حرفه‌ای از ارائه دهندگان خدمات درمانی می‌تواند به ارزیابی دقیق رفتار کودک و ارائه راهنمایی در مورد حمایت مناسب کمک کند.

با اجرای استراتژی‌های متناسب با نیازهای خاص آنها، می‌توانیم محیطی پرورش‌دهنده ایجاد کنیم که تعامل اجتماعی را برای کودکان خجالتی و مبتلایان به اوتیسم تشویق کند. در نهایت، با پرورش محیطی فراگیر که برای پذیرش و همدلی ارزش قائل است، می‌توانیم به این افراد کمک کنیم تا شکوفا شوند و به پتانسیل کامل خود برسند.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

چگونه بی‌خوابی را در کودکان بیمار ارزیابی می‌کنید و بیماری‌های همراه چه نقشی در این فرآیند دارند؟

البته، گام بعدی، زمانی است که کودک علائم را نشان می‌دهد، ارزیابی اینکه آیا کودک بی‌خوابی دارد یا خیر. یکی از بزرگترین ابزارهایی که پزشکان یا ارائه دهندگان خدمات درمانی در ارزیابی فرد مبتلا به بی‌خوابی دارند، گرفتن شرح حال خوب و کامل است.

ما کمی در مورد کارهایی که کودک قبل از خواب انجام می‌دهد صحبت کردیم. وقتی سابقه خواب او را می‌گیریم، بیشتر یک سابقه ۲۴ ساعته است تا فقط رفتارهای قبل از خواب یا شب، زیرا کارهایی که در طول روز انجام می‌دهید بر زمان خواب شما تأثیر می‌گذارد و نحوه خواب شما در شب گاهی اوقات می‌تواند بر ساعات روز شما تأثیر بگذارد.

یک شرح حال کامل و جامع واقعاً مهم است. این شامل بررسی زمان خواب و بیداری بیمار، مدت زمان به خواب رفتن، علاوه بر بررسی اختلالات پزشکی گذشته، داروها و سابقه خانوادگی بی‌خوابی می‌شود. ما می‌دانیم که اختلالات خواب در خانواده‌ها ارثی هستند. علاوه بر این، بررسی مصرف داروها یا مواد مختلف - به عنوان مثال، کافئین در نوجوانان، سیگار الکترونیکی (که یکی از موارد مهم است) یا قرار گرفتن در معرض دود سیگار در کودکان خردسال - گاهی اوقات می‌تواند بر خواب تأثیر بگذارد.

بنابراین، علاوه بر شرح حال کامل خواب، باید شرح حال دقیقی از همه این موارد نیز گرفته شود. حال، شرح حال خواب باید شامل سابقه سایر اختلالات خواب نیز باشد، مانند اطمینان از اینکه هیچ مدرکی از اختلال تنفسی در خواب (مثلاً آپنه خواب، خروپف، نفس نفس زدن، خفگی) یا علائم پاهای بی‌قرار (مانند تمایل به حرکت دادن پاها یا احساسات عجیب و غریب ناراحت کننده) وجود ندارد. همچنین، اطمینان حاصل شود که کودک به دلایل دیگر خواب‌آلودگی بیش از حد در طول روز ندارد. بنابراین، نه تنها گرفتن شرح حال پزشکی خوب، بلکه اطمینان از اینکه همه اختلالات خواب که می‌توانند در بی‌خوابی نقش داشته باشند را رد می‌کنیم.

پس از یک شرح حال خوب و کامل، ابزارهای خاصی وجود دارد که پزشکان یا ارائه دهندگان خدمات درمانی می‌توانند از آنها برای تشخیص یا رد بی‌خوابی استفاده کنند. دفترچه خواب یکی از دم‌دست‌ترین ابزارها است. یکی از بهترین آنها دفترچه یادداشت کاغذی است که در آن کودک یا مراقب می‌تواند برنامه خواب و بیداری خود را پیگیری کند: چه مدت بیدار بوده‌اند، چند بار در نیمه شب از خواب بیدار شده‌اند، چه داروها یا کافئینی مصرف می‌کنند و غیره. این یک نمایش گرافیکی از سابقه خواب و بیداری است. این دفترچه یادداشت به راحتی به صورت آنلاین در وب‌سایت آکادمی پزشکی خواب آمریکا در دسترس است. هر کسی که می‌خواهد برنامه خواب خود را ببیند، می‌تواند دفترچه را چاپ کند، آن را پر کند و آن را بررسی کند.

ابزار دیگر، معیار عینی‌تری به نام اکتیگرافی است. بیشتر داده‌های اکتیگرافی مبتنی بر حسگرهای حرکتی هستند. به طور سنتی، وقتی بیدار هستیم، زیاد حرکت می‌کنیم؛ وقتی می‌خوابیم، به اندازه کافی حرکت نمی‌کنیم. اکتیگرافی این داده‌ها را به عنوان جایگزینی برای خواب و بیداری ردیابی می‌کند. این دستگاهی شبیه ساعت است که کودکان یا نوجوانان می‌توانند برای ردیابی برنامه خواب خود بپوشند و یک نسخه چاپی خوب از زمان خوابیدن، زمان بیدار شدن و اینکه آیا در نیمه شب بیدار بوده‌اید یا خیر، ارائه می‌دهد.

البته محدودیت‌هایی دارد، اما در همین راستا، حتی برخی از پوشیدنی‌های جدیدتر - مانند اپل واچ یا سامسونگ واچ - می‌توانند برنامه خواب و بیداری شما را پیگیری کنند. بنابراین اینها ابزارهایی هستند که می‌توانند ارزیابی بی‌خوابی را تکمیل کنند. اما بهترین ابزار هنوز یک شرح حال خوب و کامل است.

میشه یه توضیحی در مورد چارچوب درمان بدید؟ چطور میشه استراتژی‌های مدیریتی رو با گروه‌های سنی یا تظاهرات بالینی مختلف تطبیق داد؟

قدم بعدی، البته، مدیریت آن بی‌خوابی است. چگونه از یک کودک یا نوجوان مبتلا به بی‌خوابی مراقبت می‌کنید؟ اکنون، بهترین مدیریت بلندمدت برای هرگونه بی‌خوابی - چه در بزرگسالان، کودکان یا نوجوانان - مدیریت رفتاری است. اتفاقی که می‌افتد این است که اغلب یک محرک یا علت برای بی‌خوابی وجود دارد. با این حال، با گذشت زمان، آن علت ممکن است از بین برود، اما بی‌خوابی خود را تقویت می‌کند و به یک حلقه مزمن تبدیل می‌شود و باعث مشکلات مداوم خواب می‌شود. ما باید این حلقه را بشکنیم.

بهترین راه برای انجام این کار، مدیریت رفتاری بی‌خوابی و در ادامه‌ی آن، چیزی به نام درمان شناختی رفتاری برای بی‌خوابی (CBTI) است. ما روانشناسان خواب زیادی داریم که در CBTI آموزش دیده‌اند. این مجموعه‌ای خاص از استراتژی‌ها است که نه تنها برای کمک به تثبیت خواب و سریع‌تر به خواب رفتن شما استفاده می‌شود، بلکه برخی از افکار و تداعی‌های منفی مربوط به زمان خواب را نیز تغییر می‌دهد.

این دوران بسیار هیجان‌انگیزی برای این حوزه است. دیدن تمام جلسات مختلف در پزشکی خواب کودکان، به ویژه بی‌خوابی کودکان، شگفت‌انگیز بود. جلسه‌ای که من به عنوان یکی از رؤسای آن بودم، به طور خاص مربوط به عوامل خطر بی‌خوابی و مدیریت آن در کودکان و نوجوانان بود. چند سخنرانی واقعاً جالب وجود داشت - و من به جزئیات نمی‌پردازم زیرا این داده‌ها هنوز منتشر نشده‌اند - اما محققان برنامه‌های مختلفی را بررسی کردند که می‌توانند برای تعامل با نوجوانان و کمک به بهبود خواب آنها استفاده شوند. همانطور که می‌دانیم، رسانه‌های اجتماعی و لوازم الکترونیکی بخش بزرگی از زندگی کودکان و نوجوانان هستند. آیا می‌توانیم از این به نفع خود استفاده کنیم؟ می‌دانیم که این دستگاه‌ها می‌توانند خواب را مختل کنند، اما آیا می‌توانیم آن را برعکس کنیم؟ بنابراین، برنامه‌های مختلف زیادی برای ردیابی خواب و تعامل نوجوانان مورد بحث قرار گرفت.

یکی دیگر از صحبت‌های مورد علاقه‌ام درباره یک کیت کوچک و دفترچه کار و مقداری ماساژ درمانی بود که یک مراقب برای بیمار انجام داد و اینکه چگونه این ماساژ تأثیر مثبتی بر خواب او داشت.

همچنین در مورد استفاده‌ی عاقلانه از ملاتونین بحث شد - اینکه چطور نمی‌شود بدون دانستن دوز مناسب یا نحوه‌ی مصرف ملاتونین، بی‌خیال آن شد و آن را برداشت. ما بازار مصرفی داریم که قفسه‌هایش پر از ملاتونین است، و من حتی می‌گویم گاهی اوقات به فروشگاه می‌روم و با اینکه فرزندانم خواب خوبی دارند، به قفسه‌ها نگاه می‌کنم و از خودم می‌پرسم: «آیا با ندادن ملاتونین به فرزندم کار درستی می‌کنم؟» دوزها اغلب واقعاً بالا هستند و گاهی اوقات می‌تواند در کودکان نتیجه‌ی معکوس داشته باشد. مهم است که قبل از برداشتن آن بطری از قفسه و دادن آن به فرزندانتان، با پزشک خواب یا ارائه‌دهنده‌ی مراقبت‌های اولیه‌ی خود صحبت کنید.

و البته، داروهایی وجود دارند که می‌توانند برای بی‌خوابی در کودکان استفاده شوند. اما می‌خواهم اینجا بگویم که مطلقاً هیچ دارویی برای مدیریت بی‌خوابی در کودکان تأیید نشده است. تمام داروهایی که ما استفاده می‌کنیم، بدون برچسب هستند و اغلب برای سایر بیماری‌ها تجویز می‌شوند، اما عوارض جانبی آرام‌بخشی دارند که گاهی اوقات می‌توانیم از آنها به نفع خود استفاده کنیم. کودکانی که اضطراب، افسردگی یا ADHD دارند، بیشتر به دارو برای بی‌خوابی نیاز دارند. اکثر کودکانی که این مشکلات را ندارند، می‌توانند فقط با CBTI یا مدیریت رفتاری بهبود یابند.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

 

وقتی نگرانی جنسی دارید که ناشی از یک بیماری زمینه‌ای نیست، تلاش برای یافتن کمک برای آن ممکن است دلهره‌آور به نظر برسد. در بسیاری از این موارد، یک درمانگر جنسی می‌تواند کمک کند.

 

یک درمانگر جنسی با یک مربی جنسی یا مشاور جنسی یکسان نیست. همانطور که توسط انجمن آمریکایی مربیان، مشاوران و درمانگران جنسی توضیح داده شده است، سطوح مختلفی از آموزش و پرورش مورد نیاز است.

 

یک درمانگر جنسی یک متخصص سلامت روان دارای مجوز است که حداقل مدرک کارشناسی ارشد دارد و برای ارائه درمان باید مجوز داشته باشد. آنها می‌توانند یک مددکار اجتماعی، درمانگر ازدواج و خانواده یا روانشناس باشند، اما باید به عنوان یک درمانگر جنسی مجوز داشته باشند. 

 

برای اخذ گواهینامه، درمانگران به طور خاص برای ارزیابی، تشخیص و ارائه روان درمانی به افرادی که نگرانی‌های جنسی دارند که ناشی از تشخیص‌های پزشکی نیست، آموزش دیده‌اند.

 

اساساً، یک درمانگر جنسی می‌تواند به شناسایی الگوهای عاطفی یا ذهنی زیربنایی که باعث نگرانی‌های جنسی می‌شوند، مانند میل جنسی کم، مشکلات مربوط به برانگیختگی، مرزها یا رفتارهای نامناسب، احساسات مرتبط با هویت جنسیتی یا گرایش جنسی و موارد دیگر، کمک کند .

 

در طول جلسات درمانی، یک درمانگر جنسی ابزارها، تکنیک‌ها و استراتژی‌هایی را ارائه می‌دهد که به شما در غلبه بر موانع و بهبود رفاه جنسی‌تان کمک می‌کند. تمرکز درمان به نیازهای شما بستگی دارد.

 
 

چه کسانی ممکن است نیاز به مراجعه به درمانگر جنسی داشته باشند؟ 

هیچ نوع خاصی از افراد وجود ندارد که نیاز به مراجعه به یک درمانگر جنسی داشته باشند. هر کسی می‌تواند برای هرگونه مشکل جنسی که ممکن است تجربه کند، به یک درمانگر جنسی مراجعه کند.

 

هیچ مشکل یا اختلال جنسی کوچک یا بزرگی وجود ندارد. اگر احساس می‌کنید که باید در مورد یک مشکل جنسی که فکر می‌کنید ممکن است داشته باشید با یک درمانگر جنسی صحبت کنید، انجام این کار ضرری ندارد.

 

افراد در هر سن و جنسیتی می‌توانند از یک درمانگر جنسی کمک بگیرند. با این حال، برخی از مشکلات جنسی رایج وجود دارد که افراد معمولاً برای آنها به درمانگر جنسی مراجعه می‌کنند. برخی از آنها عبارتند از :

 

اضطراب:

 
  • تجربه اضطراب در مورد فعالیت جنسی و عملکرد جنسی
  • اضطراب در مورد تصویر بدن ، اندازه آلت تناسلی
  • ترس از رابطه جنسی
  • شرم جنسی، آسیب روحی
 

مشکلات برانگیختگی:

 
  • ناتوانی در برانگیختگی یا ارگاسم در طول رابطه جنسی برای مردان و زنان
  • میل جنسی کم یا عدم تطابق میل جنسی در زوجین
  • اختلال در نعوظ
  • درد در هنگام رابطه جنسی (مثلاً واژینیسموس)
 

مسائل مربوط به صمیمیت:

 
  • بهبود ارتباط در مورد رابطه جنسی و صمیمیت
  • مسائل مربوط به هویت جنسیتی یا گرایش جنسی
  • مشکلات عاطفی و رابطه‌ای ناشی از مشکلات جنسی
  • شفا از بی وفایی
  • مقابله با بیماری‌های مقاربتی (STI)
 

آنچه در یک جلسه سکس تراپی انتظار می‌رود 

اگر به تازگی برای اولین جلسه درمانی خود ثبت نام کرده‌اید، کاملاً طبیعی است که کمی در مورد آن عصبی باشید. به اشتراک گذاشتن جزئیات زندگی جنسی خود با یک غریبه ممکن است ناراحت کننده به نظر برسد، اما با گذشت زمان، به روال عادی عادت خواهید کرد و امیدواریم در نهایت به راه حلی برای مشکل جنسی خود برسید.

 

شما می‌توانید به تنهایی یا با شریک زندگی خود به یک جلسه سکس تراپی بروید. هر جلسه با پیشرفت شما در مسیرتان با سکس تراپیست متفاوت خواهد بود.

 

گاهی اوقات آنها به شما کمک می‌کنند مهارت‌هایی را در خود ایجاد کنید که ارتباط عاطفی و جنسی شما را بهبود می‌بخشد تا صمیمیت سالم‌تری را ایجاد کنید. آنها ممکن است تکنیک‌های خاصی را به شما آموزش دهند که برانگیختگی و رضایت جنسی را بهبود می‌بخشد. در صورت نیاز، آنها اضطراب زمینه‌ای مربوط به سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی یا آسیب‌های جنسی را درمان می‌کنند. این بستگی به نیازهای شما دارد.

 
 

برای اینکه غافلگیر نشوید، در اینجا برخی از مواردی که ممکن است در یک جلسه سکس تراپی اتفاق بیفتد، آورده شده است: 

 
  • ممکن است یاد بگیرید که در مورد زندگی جنسی خود بسیار رک و صریح باشید . برای تعیین علت اصلی مشکل شما، ممکن است لازم باشد که در مورد زندگی جنسی خود صریح باشید. این ممکن است بلافاصله اتفاق نیفتد و یک درمانگر جنسی ماهر شما را در هر جلسه به اشتراک خواهد گذاشت. 
  • ممکن است از شما خواسته شود/الزاماً آزمایش‌هایی انجام دهید . یک درمانگر جنسی معمولاً برای کمک به شما در مورد مشکلات روانی، مجهزتر است. با این حال، در برخی موارد، وضعیت شما ممکن است جسمی باشد. اگر درمانگر شما مشکوک به مشکل جسمی شما باشد، ممکن است آزمایش‌های پزشکی خاصی را برای شما تجویز کند.
  • ممکن است به شما تمرین‌های عملی داده شود تا در خانه امتحان کنید . یک جلسه سکس تراپی اغلب در اتاق درمان تمام نمی‌شود. ممکن است به شما تمرین‌هایی داده شود تا در خانه به تنهایی یا با شریک زندگی‌تان امتحان کنید. به عنوان مثال، اگر در برانگیختگی مشکل دارید، یک درمانگر ممکن است نکاتی را برای بهبود صمیمیت با شریک زندگی‌تان به شما ارائه دهد . 
  • ممکن است شما به یک شریک جنسی جایگزین ارجاع داده شوید . درمانگر شما ممکن است در صورت لزوم، برای پشتیبانی بیشتر در درمان شما، یک جایگزین جنسی را به شما معرفی یا توصیه کند . این می‌تواند یک تجربه عملی‌تر و درگیرانه‌تر برای ایجاد سطح راحتی، اعتماد به نفس، مرزها و صمیمیت جنسی باشد.
  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

 

تفاوت لابیاپلاستی با ختنه زنان چیست؟

لابیاپلاستی یک نوع عمل جراحی زیبایی است که با رضایت کامل بیمار و طبق شرایط پزشکی و امکانات کامل پزشکی و رعایت مسائل بهداشتی انجام می شود. در حالی که ختنه زنان باعث به وجود آمدن آسیب های زیاد به ناحیه تناسلی زنان و دختران به دلیل های غیرپزشکی و غلط انجام می شود.

این عمل توسط خانواده ها با افکار خرافی و غلط و معمولا بر روی کودکان با سنین پایین و بدون رضایت شخصی و به زور انجام می شود؛ و ختنه زنان هم از لحاظ پزشکی، اخلاقی و انسانی نیز غلط و اشتباه است و آسیب ها و خطرهای زیادی را بر روی سلامت افراد انجام می شود.

آیا لابیاپلاستی همان ختنه است یا نه؟

آیا لابیاپلاستی همان ختنه است یا نه؟ یکی از سوالاتی که شاید به ذهن افراد بیاید این سوال مهم است که آیا لابیاپلاستی همان ختنه در زنان است و چه تفاوتی دارند؟ در ادامه به این سوال مهم پاسخ می دهیم

عمل ختنه در زنان و دختران یک نوع عمل رایج بین برخی قبیله ها در دنیا است که در این عمل بخشی از کلیتوریس یا خود کلیتوریس به طور کامل و یا لابیاهای بیرونی و داخلی به صورت کامل و یا قسمتی از آن ها برداشته می شود و با این هدف انجام می شود که میل جنسی در رنان کم شود یا به طور کامل از بین برود.

همین طور که بخش زیادی از لابیاهای ناحیه تناسلی در طول این عمل برداشته می شود. در اصل این قبیله ها بر این باورند که با انجام دادن این عمل جراحی و آسیب های وارده بر ناحیه تناسلی و کم تر کردن حس جنسی زنان می توانند موجب حفظ کردن باکرگی و جلوگیری از انحرافات جنسی در آن ها شوند،

اما متاسفانه فلسفه انجام دادن این عمل کاملا غلط است و باعث به وجود آمدن مشکلات و عارضه های زیادی ناشی از این عمل در بدن دختران و زنان می شود.

تفاوت اصلی ختنه و لابیاپلاستی

تفاوت اصلی ختنه و لابیاپلاستی در این است که ختنه با اهداف غلط و خرافی و توسط افراد نابلد و غیر متخصص و تحت شرایط غیربهداشتی و غیراصولی و بدون رضایت شخص و به زور انجام می شود

اما عمل لابیاپلاستی با اهداف سلامتی و یا زیبایی شناسی با خواست و رضایت شخصی توسط پزشکان و جراحان زنان و با امکانات پیشزفته و در فضایی کاملا بهداشتی و با روش های اصولی و در بیشتر موارد به صورت سرپایی و با لیزر انجام می شود که افراد بعد از عمل احساس رضایت بخش و مناسبی را تجربه می کنند. به همین خاطر این نوع عمل ها را توسط متخصص های زنان و جراحان با تجربه انجام دهید.

 
 

آیا لابیاپلاستی همان ختنه است؟

متاسفانه در بعضی منطقه های کشور هنوز عمل ختنه زنان رایج است و قانونی برای جلوگیری از این عمل هنوز در نظر گرفته نشده است.

عمل لابیاپلاستی تفاوت زیادی با ختنه دارد، در عمل جراحی لابیاپلاستی پزشک جراح زیبایی فقط قسمتی از پوست اضافی ناحیه لابیاها را که به علت های اصلاح شکل وتقارن انجام می شود را جراحی می کند؛ اما در ختنه زتان علاوه بر این که لابیاهای مینور از میان برداشته می شود

بلکه تمامی قسمت کلیتوریس و بخشی از لابیاهای ماژور نیز برداشته می شود. عمل ختنه زنان باعث از بین رفتن شکل طبیعی ناحیه تماسلی می شود و حتی در برخی مواقع باعث مشکلات ناباروری و دردهای غیرطبیعی و زیاد موقع نزدیکی می شود. به همین خاطر عمل ختنه زنان و لابیاپلاستی اصلا با هم قابل مقایسه نیستند.


 

فرق ختنه در زنان با عمل لابیاپلاستی در چیست؟

برای ختنه کردن زنان، ناحیه کلیتوریس زنان را از بین می برند که در اصل یکی از حساس ترین و تحریک پذیرترین ناحیه های تناسلی زنان است به همین خاطر به علت های خرافاتی و غلط قصد دارند احساس لذت جنسی را در زنان و دختران از بین ببرند تا به اصطلاح و با عقاید غلط خود باعث حفظ پاکدامنی در زنان شوند

اما در عمل لابیاپلاستی فقط قسمتی از پوست های اضافی و غیرضروری روی لابیای مینور که بر روی ناحیه کلیتوریس قرار دارد که بودونبود آن ها فرقی در لذت جنسی زنان ندارد و فقط جنبه زیبایی شناسی و اصلاح شکل و تفارن می شود برداشته می شود عمل لابیاپلاستی به خاطر برداشتن پوست های اضافی اطراف کلیتوریس و ناحیه لابیای مینور برعکس ختنه کردن باعث زیاد شدن لذت جنسی و ارگاسم در زنان می شود.

 
 

آیا لابیاپلاستی همان ختنه است یا فرق دارد؟

برخی از افراد ممکن است عمل لابیاپلاستی را با ختنه زنان اشتباه بگیرند درحالی که این دو عمل بسیار با هم فرق دارند، ختنه زنان عملی غلط و خرافاتی است که به خاطر کاهش یافتن میل جنسی در آن ها انجام می شود که به سلامت ناحیه تناسلی و احساس جنسی و لذت آن ها آسیب های زیادی را وارد می کند

و همچنین علاوه بر این مشکل اساسی باعث بیماری ها و عفونت های مختلفی در ناحیه تناسلی زنان و مشکلات زیادی در عملکرد دستگاه تناسلی آن ها می شود

اما در عمل لابیاپلاستی هیچ گونه آسیبی به ناحیه تناسلی فرد وارد نمی شود و فقط تغییرات دلخواه فرد بر روی ناحیه اعمال می شود. در این عمل ظاهر ناحیه تناسلی بهبود می یابد و از این طریق باعث زیباتر شدن ناحیه تناسلی و زیاد شدن اعتماد به نفس در فرد می شود.

 
 

مراقبت های لازم بعد از عمل جراحی لابیاپلاستی

احتمالا لازم باشد که چند روز استراحت کنید و حدود چند ماه نیز طول می کشد تا پوست ناحیه کاملا ترمیم پیدا کرده و رو به بهبودی برود. در طی این مدت باید توصیه و مراقبت های پایین را رعایت کنید‌ این نکات به این ترتیب هستند:

ناحیه عمل شده را کاملا تمیز نگه دارید و مسائل بهداشتی را رعایت کنید تا دچار عفونت نشوید.

تا بهبودی کامل لباس های گشاد بپوشید تا از سایش آن ها با بدن پیشگیری کنید.

از نزدیکی کردن بعد از عمل حداقل تا دو ماه بعد خودداری کنید.

 

 

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

 

برای اینکه تفاوت روانشناس با روانکاو را بدانید باید اول مفهوم هر دو رشته را درک کنید. روانشناسی را که به طور خلاصه توضیح دادیم. حالا نوبت این است که با روانکاو آشنا شویم. برای اولین بار روانکاوی توسط زیگموند فروید توسعه پیدا کرد و می‌توان گفت که پدر روانکاوی است.

 روانکاو نیز از دیگر متخصصان سلامت روان است که به بزرگسالان و در مواردی به کودکان کمک می‌کند تا از مشکلات‌شان رهایی یابند. روانکاوی یا سایکودینامیک تراپی شاخه‌ای از روانشناسی بالینی است که با گفتار درمانی عمیق و روانشناختی برای پیدا کردن ریشه‌های اصلی مشکل فرد که در گذشته بر روان وی اثر گذاشته‌اند و همچنین درمان اختلالات روانی و عاطفی فرد استفاده می‌شود. 

این کار توسط تکنیک‌های مختلفی انجام می‌گیرد تا افکار خودآگاه و ناخودآگاه گذشته و حال بررسی شوند. تفاوت روانشناس با روانکاو در این است که روانکاو تلاش می‌کند تا اختلالات رفتاری افراد که عمدتا از ذهن و احساسات ناشی می‌شوند را درمان کند.

 این را بدانید که لزوما فقط روانشناسان روانکاو نیستند. روانشناسان زمانی دست به دامن روش‌های روانکاوی می‌شوند که بیماران‌شان به درمان‌های پزشکی و روانشناسی سنتی پاسخ مثبتی نمی‌دهند.

در رویکرد روانشناس با روانکاو چه تفاوتی است؟

مهم‌ترین تفاوت روانشناس با روانکاو در رویکرد آن‌هاست. با اینکه رویکرد عملی هر دو یکسان است و هر دو بیمارانی را ویزیت می‌کنند و پرسش و پاسخ‌هایی انجام می‌دهند و راهکارهایی را به افراد توصیه می‌کنند اما در نوع سوالات و ارائه راه حل‌ها تفاوت‌هایی وجود دارد.

روانکاو سعی می‌کند با استفاده از ذهن ناخوداگاه افراد، احساسات سرکوب شده، تجربیات عمیق و فراموش شده را بازیابی کند. درک بهتر از ضمیر ناخوداگاه به بیماران کمک می‌کند تا بینش بهتری نسبت به محرک‌های درونی افکار و رفتارهایشان داشته باشند. 

در نتیجه سعی می‌کنند رفتارهای منفی و مخرب را کنار بگذارند. تفاوت روانشناس با روانکاو در این است که روانکاو به بیماران خود کمک می‌کند تا با ترس‌شان روبه‌رو شوند، بر افسردگی و اضطراب خود غلبه کنند و علائم بیماری روانی یا اختلال استرس بعد از سانحه را مدیریت کرده و از زندگی لذت بیشتری ببرند. اما روانشناسان از رفتار درمانی شناختی یا CBT استفاده می‌کنند اما برخی هم برای پیدا کردن علت مشکلات به وجود آمده، گذشته بیماران را جست و جو می‌کنند. 

روش CBT یکی از معتبرترین روش‌های درمانی مورد استفاده در کلینیک روانشناسی است. به این صورت که یک رویکرد آینده محور و مبتنی بر علم و استاندارد است و مقصودش حل مسائل مختلف است. این باور وجود دارد که افکار بیشتر از شرایط زندگی روی احساسات انسان‌ها تاثیر می‌گذارد، از همین رو اگر در طرز فکر تغییری ایجاد شود، انسان‌ها می‌توانند خوشحال‌تر باشند و با افسردگی و اضطراب خود مقابله کنند. 

تفاوت روانشناس با روانکاو در این است که روانکاو بیماران را بسیار پیچیده‌تر می‌بیند و سعی می‌کند به جای از بین بردن، احساسات پس از افسردگی و اضطراب را درک کند و راه حل بهتری در جهت سلامتی روانی و عاطفی به بیماران خود ارائه دهد. 

در واقع روانکاو در فعالیت خود، این مسئله را در نظر می‌گیرد که خودآگاه فقط یک تکه‌ی کوچکی از چیزی است که ما هستیم و اصل کاری همان ناخوداگاه است که با مسائل و مقاومت‌ها ارتباط دارد.

 

دسته بندی اهداف روانشناس و روانکاو

تقریبا می‌توان گفت که اهداف روانشناس و روانکاو بسیار گسترده و در عین حال شبیه به هم هستند. مهم‌ترین هدف هر دو تلاش برای بهتر شدن وضع زندگی مراجعین است که برای رسیدن به این مقصود، هر کدام از روش‌ها و تکنیک‌های متنوعی کمک می‌گیرند، به طوری که اگر بخواهیم دقیق‌تر نگاه کنیم، خواهیم دید که اهداف هر جلسه کاملا متفاوت از یکدیگر است.

در واقع نحوه کار یکی از موارد مهم تفاوت روانشناس با روانکاو است. روانشناس برای اینکه بتواند رفتارهای عاطفی و انسانی و اجتماعی و رفتار شناختی مراجعه کنندگان را درک کرده و بررسی کند از مصاحبه، پرسشنامه، ارزیابی عملکرد مغز، تست هوش و … کمک می‌گیرد و به مراجعه کنندگان خود اجازه می‌دهد تا درباره مسائلی که فکر آن‌ها درگیر کرده است صحبت کنند. 

روانشناسان بالینی برای شکل دادن طرز فکر بیمار برای زندگی و خودشان، از راهبردهای خاصی در زمان‌های ناگوار استفاده می‌کنند و سعی می‌کنند افکار منفی و غیر منطقی افراد را تغییر و یا از بین ببرند. همچنین توصیه‌هایی به منظور برقراری ارتباط با دیگران به روشی هوشمندانه‌تر و هدفمندتر دارند.

 تفاوت روانشناس با روانکاو این است که روانکاو، از طریق گفتگو به هر کسی که درباره افکار، رفتار و احساسات منفی و ناسالم رنج می‌برد کمک می‌کند. در واقع روانکاو در زمینه عدم بینش درباره خود، سوگ و فقدان، رابطه‌های ناموفق و شکست خورده، مشکلات هویتی، افکار خود شکن، اشکال در تصمیم گیری و قدرت انتخاب فعالیت می‌کند و با استفاده از تکنیک‌های مختلفی نظیر تداعی آزاد، تجزیه و تحلیل رویا و تعبیر خواب برای اشکار ساختن افکار ناخودآگاه، به مراجعه کنندگان خود کمک می‌کند.

5 باور غلط در رابطه با روانکاو

از آنجایی که روانکاوی توسط فروید که مدرک روانشناسی و روانپزشکی نداشت، ابداع و پایه گذاری شده است، باورهای غلط و نادرستی درباره این رشته ایجاد شده است. همچنین افراد اطلاعات بسیار کمی درباره روانکاوی و میزان پیچیده بودن فرایندهای آن دارند که همین باعث شکل گیری این باورهای غلط می‌شود.

مواردی به عنوان تفاوت روانشناس با روانکاو وجود دارد اما بدانید و آگاه باشید که تمام کلیشه‌هایی که درباره روانکاوی ایجاد شده‌اند، واقعی نیستند. با ما همراه باشید تا با 5 باور غلط درباره روانکاوی آشنا شوید.

1-با توجه به نظریه فروید و برخی گفته‌های وی، این احساس به وجود آمده است که نظریه و پروتکل درمانی روانکاوی بسیار جنسیت زده است. درواقع جمله معروف فروید که می‌گوید هیچ وقت نتوانستم ذهن یک زن را کامل متوجه شوم، باعث بروز این احساس در میان مردم شده است.

2-یکی از موارد تفاوت روانشناس با روانکاو این است که روانکاو بیشتر روی دوران کودکی افراد تمرکز می‌کند. دلیل این اتفاق هم این است که فروید در نظریه‌های خود توجه زیادی به کودکی افراد می‌کردو در نتیجه افراد فکر می‌کنند هر رفتار و نیازی که در ما ایجاد شده است، در دوران کودکی شکل یافته‌اند و امکانی برای تغییر یا اصلاح این رفتارها در بزرگسالی وجود ندارد. اما دلیل این اتفاق این است که فروید در دوران شغلی خود، به بررسی دوران کودکی پرداخته و دیگر فرصتی برای بررسی دوران بزرگسالی نداشت.

3-بسیاری تصور می‌کنند که روانکاوی علمی نیست و با روش‌های آزمایشگاهی قابل سنجش و ارزیابی نیست. با اینکه مواردی به عنوان تفاوت روانشناس با روانکاو وجود دارد اما هم روانشناسی و هم روانکاوی بخشی از علوم انسانی هستند و یک روش علمی در جهت بررسی و سنجش تجارب انسانی ناقص و ناکافی محسوب می‌شوند.

4-روانکاوی دانشی جدا از روانشناسی است و به عنوان یک رشته و دانشی مستقل و فراتر از روانشناسی است. این تصور بسیاری از افراد است اما باید گفت که این باور کاملا اشتباه است. فروید به وضوح در مصاحبه خود اعلام کرده بود که روانکاوی دانشی جدید و تازه برای درمان بیماری‌های روانی عصبی و بخشی از روانشناسی است.

5-اینکه تصور کنید تفاوت روانشناس با روانکاو در این است که روانکاوی فقط به تجزیه و تحلیل گذشته می‌پردازد و مسائل را فقط از دیدگاه جنسی بررسی می‌کند، کاملا نادرست است. درست است که روانکاو روی گذشته و مخصوصا کودکی فرد تمرکز می‌کند اما از مشکلات حال هم چشم پوشی نمی‌کند. این را به یاد داشته باشید که فروید تمرکز خاص بر روی مسائل جنسی نداشت، بلکه اصلی‌ترین تمرکز وی و روانکاوی روی ناهشیار ذهن و ساختار شخصیت است.

 

 

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

درمان در کودکان و نوجوانان

به طور کلی، متخصصان مراقبت‌های بهداشتی بسته به علائم، عوارض جانبی دارو و سایر موارد، در مورد درمان کودکان و نوجوانان به صورت موردی تصمیم می‌گیرند.

به طور کلی، درمان شامل موارد زیر است:

  • داروها. تحقیقات کمتری در مورد ایمنی و اثربخشی داروهای دوقطبی در کودکان نسبت به بزرگسالان وجود دارد، بنابراین متخصصان مراقبت‌های بهداشتی اغلب بر اساس تحقیقات بزرگسالان در مورد درمان تصمیم می‌گیرند. کودکان و نوجوانان مبتلا به اختلال دوقطبی اغلب همان نوع داروهایی را دریافت می‌کنند که بزرگسالان مصرف می‌کنند. دلیل این امر این است که کودکان در مطالعات کمتری شرکت کرده‌اند. اما کودکان می‌توانند به داروها واکنش متفاوتی نسبت به بزرگسالان نشان دهند. برخی از کودکان ممکن است برای بهترین نتیجه نیاز به امتحان کردن بیش از یک دارو داشته باشند.
  • گفتاردرمانی. درمان اولیه و طولانی‌مدت می‌تواند به جلوگیری از بازگشت علائم کمک کند. گفتاردرمانی که به عنوان روان‌درمانی نیز شناخته می‌شود، می‌تواند به کودکان و نوجوانان کمک کند تا روال‌های خود را مدیریت کنند، بهتر کنار بیایند، با مشکلات یادگیری کنار بیایند، مشکلات اجتماعی را بهبود بخشند و پیوندهای خانوادگی و ارتباطات را قوی‌تر کنند. در صورت نیاز، گفتاردرمانی می‌تواند مشکلات سوءمصرف الکل یا مواد مخدر را که در کودکان بزرگتر و نوجوانان مبتلا به اختلال دوقطبی رایج است، درمان کند.
  • آموزش روانی. آموزش روانی می‌تواند شامل یادگیری علائم اختلال دوقطبی و تفاوت آنها با رفتارهای مرتبط با سن، موقعیت و رفتار فرهنگی مناسب فرزند شما باشد. دانستن بیشتر در مورد اختلال دوقطبی همچنین می‌تواند به شما در حمایت از فرزندتان کمک کند.
  • پشتیبانی. معلمان و مشاوران مدرسه می‌توانند در یافتن خدمات کمک کنند. آنها و خانواده و دوستان می‌توانند موفقیت را تشویق کنند.
  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

 

در بسیاری از موارد اختلال بیش فعالی در کودکان تشخیص داده می‌شود اما والدین به‌خاطر مشکلات مالی، تردید در مصرف دارو یا برچسب‌گذاری‌های اجتماعی به‌دنبال درمان بیماری نمی‌روند. در برخی موارد نیز عدم تشخیص بیماری باعث عدم درمان می‌شود.

تحقیقات نشان می‌دهند علائم بیش فعالی در دخترها کمتر از پسرها ظاهر می‌شوند و علائم دخترها بیشتر به‌‌صورت بی‌توجهی بروز پیدا می‌کنند و باعث اختلال کمتری در کلاس درس، روابط اجتماعی و ... می‌شوند. به‌علاوه دخترها بهتر از پسرها به پنهان کردن علائم خود در محیط‌های عمومی می‌پردازند و در اکثر موارد اختلال بیش فعالی آن‌ها با افسردگی یا اضطراب اشتباه گرفته می‌شود. بنابراین بیماری آن‌ها تا سنین بزرگسالی بدون درمان باقی می‌ماند.

 

 

علائم بیش فعالی درمان‌نشده

برای پرداختن به عواقب بیش فعالی درمان‌نشده، شناخت علائم و نشانه‌ها بسیار مهم هستند. علائم شایع بیش فعالی در کودکان عبارت‌اند از:

  • بی‌توجهی و حواس‌پرتی
  • تکانشگری
  • بیش فعالی
  • سازمان‌دهی و مدیریت زمان ضعیف
  • فراموشی و بی‌نظمی
  • مشکل در پیروی از دستورالعمل‌ها
  • خیال‌پردازی‌های مکرر
  • ناتوانی در تکمیل وظایف
  • مشکل در تمرکز
  • بی‌قراری مداوم
  • حرف زدن زیاد
  • قطع حرف دیگران
  • عمل بدون فکر
  • ناتوانی برای منتظر ماندن در صف

 

تأثیر عدم درمان بیش فعالی بر عملکرد تحصیلی کودک

عدم درمان بیش فعالی در کودکان می‌تواند به عملکرد مدرسه آن‌ها آسیب برساند. درواقع کودکان درمان‌نشده برای تمرکز، سازمان‌دهی فعالیت‌ها، مدیریت زمان و به پایان رساندن وظایف دچار مشکل می‌شوند و این مسئله می‌تواند منجر به موارد زیر شود:

 

 

 

  • نمرات پایین‌تر. فراموشی، بی‌توجهی و بی‌نظمی منجر به اشتباهات یا فراموشی در انجام تکالیف می‌شوند. این مسئله می‌تواند منجر به نمرات ضعیف و عزت ‌نفس پایین کودکان در مدرسه شود.
  • تأخیر در یادگیری. بیش فعالی و مشکل در تمرکز، توجه کودکان را در کلاس دشوار می‌کنند و ممکن است کیفیت آموزشی مشابه همکلاسی‌های خود را دریافت نکنند.
  • افزایش احتمال تکرار پایه‌ای خاص. ناتوانی کودک در تمرکز و تأخیر او در یادگیری باعث می‌شود قادر به گذراندن موفقیت‌آمیز پایه‌ای خاص نباشد.
  • افزایش نرخ ترک تحصیل. بی‌توجهی، بی‌نظمی و ناتوانی در تمرکز در کودکان درمان‌نشده باعث واکنش‌هایی منفی از طرف والدین و معلمان شده که موجب کاهش علاقه‌ کودک به ادامه تحصیلی می‌شود.
  • افزایش ناامیدی کودک. کودکی که قادر نیست مانند همسالان خود پیشرفت کند و برچسب‌های مختلفی از طرف دیگران دریافت می‌کند، با ناامیدی و انزوا مواجه می‌شود.

درمان زودهنگام می‌تواند مشکلات تحصیلی کودکان بیش فعال را مدیریت کرده و آنها را برای موفقیت در مدرسه آماده کند.

 

 

اثرات اجتماعی و عاطفی عدم درمان بیش فعالی در کودکان

بیش فعالی درمان‌نشده می‌تواند به رفاه اجتماعی و عاطفی کودک آسیب برساند. کودکان درمان‌نشده ممکن است با کنترل تکانه، احساسات و توجه در طول مکالمه مشکل داشته باشند. آن‌ها در نوبت گرفتن، درک نشانه‌های اجتماعی و کنترل احساسات خود دچار مشکل می‌شوند که این مسئله باعث ایجاد مشکلاتی در دوست‌یابی می‌شود. ناتوانی در ایجاد روابط اجتماعی باعث بروز مشکلات زیر می‌شود:‌

  • دوستی‌های تیره و تار
  • افزایش احتمال قلدری
  • عزت‌ نفس پایین
  • اضطراب و افسردگی
  • احساس انزوا

درمان به‌موقع اختلال کمبود توجه و بیش فعالی می‌تواند به فرزند شما کمک کند تا روابط سالم و انعطاف‌پذیری داشته باشد.

 

تأثیر عدم درمان بیش فعالی بر رفتارهای ریسک‌پذیر کودکان

کودکان مبتلا به بیش فعالی درمان‌نشده ممکن است بیشتر درگیر رفتارهای مخاطره‌آمیز مانند رفتارهای زیر باشند:

  • تمایل به انجام رفتارهای ناسالم مانند سوءمصرف مواد یا بزهکاری
  • رفتار تکانشی و تصمیمات ضعیف
  • غفلت و فراموشکاری

این رفتارها می‌توانند اثرات ماندگاری بر سلامت و رفاه فرزند شما داشته باشند. مداخله زودهنگام می‌تواند راهبردهای مقابله‌ای و مهارت‌های تصمیم‌گیری را برای کاهش رفتارهای پرخطر به کودکان آموزش دهد.

 

تأثیر عدم درمان بیش فعالی بر عزت ‌نفس

چالش‌های موجود در زندگی کودک مبتلا به بیش فعالی درمان‌نشده می‌توانند عزت ‌نفس کودک را از بین ببرند. این مسئله باعث می‌شود کودک خود را فردی ناتوان یا ناکافی بداند و احساس ناامیدی و افسردگی کند. این امر به‌ویژه درمورد کودکانی که با بازخورد منفی از طرف معلمان و والدین درخصوص ناتوانی‌های خود در هنگام توجه، تمرکز یا مدیریت رفتار مواجه می‌شوند، صادق است.

از طرفی وقتی والدین نمی‌دانند فرزندشان به بیش فعالی مبتلا است، ممکن است به شکست او در عملکرد یا رفتار در مدرسه و عدم کنترل بر احساسات واکنش تندی نشان دهند. این مسئله باعث ایجاد استرس در محیط خانه و کاهش اعتمادبه‌نفس کودک می‌شود

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

سه تفاوت اصلی بین روانپزشکان و روانشناسان عبارتند از:

  1. روانپزشکان پزشک هستند، روانشناسان اینطور نیستند.

  2. روانپزشکان دارو تجویز می‌کنند، روانشناسان نمی‌توانند.
  3. روانپزشکان بیماری را تشخیص می‌دهند، درمان را مدیریت می‌کنند و طیف وسیعی از درمان‌ها را برای بیماری‌های روانی پیچیده و جدی ارائه می‌دهند. روانشناسان بر ارائه روان‌درمانی (گفتاردرمانی) برای کمک به بیماران تمرکز می‌کنند.

بسیاری از مردم روانپزشکان و روانشناسان را با یکدیگر اشتباه می‌گیرند.

هم روانپزشکان و هم روانشناسان نحوه عملکرد مغز، احساسات، عواطف و افکار ما را درک می‌کنند. هر دو می‌توانند بیماری‌های روانی را با درمان‌های روانشناختی (گفتاردرمانی) درمان کنند.

با این حال، روانپزشکان قبل از گذراندن آموزش‌های تخصصی در زمینه سلامت روان، در دانشکده پزشکی تحصیل می‌کنند و پزشک می‌شوند. از آنجا که روانپزشکان پزشک هستند، ارتباط بین مشکلات روانی و جسمی را درک می‌کنند. آنها همچنین می‌توانند دارو تجویز کنند.

برای بررسی دقیق‌تر، تفاوت‌های اصلی مربوط به موارد زیر است:

  • آموزش
  • درمان‌های ارائه شده
  • شرایط درمان شده
  • گرفتن وقت ملاقات.

آموزش

روانپزشکان،  پزشکانی هستند که حداقل ۱۱ سال - معمولاً بیشتر - آموزش دیده‌اند. 

آنها ابتدا مدرک پزشکی خود را در دانشگاه دریافت می‌کنند. سپس حداقل ۱ یا ۲ سال به عنوان پزشک عمومی آموزش می‌بینند.

سپس آنها حداقل 5 سال آموزش در زمینه تشخیص و درمان بیماری های روانی را می گذرانند.  

روانشناسان  حداقل ۶ سال آموزش دانشگاهی و تجربه تحت نظارت دارند.

آنها همچنین ممکن است دارای مدرک کارشناسی ارشد یا دکترا در رشته روانشناسی باشند. اگر روانشناس دارای مدرک دکترا (PhD) باشد، می‌تواند خود را «دکتر» بنامد، اما پزشک نیست.  

روانشناسان بالینی آموزش ویژه ای در تشخیص و درمان بیماری های روانی دارند.

درمان‌های ارائه شده

روانپزشکان  می‌توانند طیف گسترده‌ای از درمان‌ها را بسته به مشکل خاص و آنچه که بهترین نتیجه را می‌دهد، ارائه دهند. این درمان‌ها عبارتند از:

  • دارو
  • مراقبت‌های پزشکی عمومی، از جمله بررسی سلامت جسمی و اثرات داروها
  • درمان‌های روانشناختی
  • درمان‌های تحریک مغز مانند درمان با تشنج الکتریکی (ECT).

روانشناسان  بر ارائه درمان‌های روانشناختی تمرکز دارند.

شرایط درمان شده 

روانپزشکان  تمایل دارند افرادی را درمان کنند که نیازهای پزشکی، روانی و اجتماعی آنها در نظر گرفته شده باشد.

اینها معمولاً افرادی با شرایط پیچیده هستند، به عنوان مثال:

  • افسردگی شدید
  • روان‌گسیختگی
  • اختلال دوقطبی.

کسی که اقدام به خودکشی کرده یا افکار خودکشی دارد، معمولاً توسط روانپزشک ویزیت می‌شود.

روانشناسان  بیشتر احتمال دارد افرادی را ببینند که شرایطی دارند که می‌توان با درمان‌های روانشناختی به طور مؤثر به آنها کمک کرد. این ممکن است شامل مشکلات رفتاری، مشکلات یادگیری، افسردگی و اضطراب باشد.

گرفتن وقت ملاقات

همانند تمام متخصصان پزشکی، برای مراجعه به  روانپزشک  به معرفی‌نامه از پزشک عمومی (پزشک خانواده) خود نیاز دارید.

برای مراجعه به  روانشناس  نیازی به معرفی‌نامه ندارید. با این حال، در استرالیا، یک پزشک عمومی می‌تواند شما را به عنوان بخشی از یک طرح درمان سلامت روان به یک روانشناس ارجاع دهد.

حدود ۴۰۰۰ روانپزشک در سراسر استرالیا و نیوزیلند مشغول به کار هستند، در حالی که حدود ۲۷۰۰۰ روانشناس ثبت شده وجود دارد.

همکاری

روانپزشکان و روانشناسان اغلب با هم همکاری می‌کنند. یک روانپزشک ممکن است ارزیابی و تشخیص اولیه را انجام دهد، سپس شما را برای درمان روانشناختی مداوم (گفتاردرمانی) به یک روانشناس ارجاع دهد.

روانپزشکان و روانشناسان همچنین در بیمارستان‌ها به عنوان بخشی از تیم‌های سلامت روان با هم همکاری می‌کنند.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

اگر درمان به درستی انجام شود، کار سختی است. مراجعین با عمیق‌ترین احساسات خود روبرو می‌شوند، با آنچه در زندگی و درونشان کارساز نیست روبرو می‌شوند و برنامه‌ای برای تغییر اتخاذ می‌کنند و ناراحتی ناشی از آن را تحمل می‌کنند. آنها گذشته را بررسی می‌کنند، اغلب دفاع‌های دیرینه را از بین می‌برند و عادت‌های چند دهه‌ای را که چنان ریشه دوانده بودند که ممکن است بخشی از هویت شخصی‌شان شده باشند ، کنار می‌گذارند و مسیر تغییر را هموار می‌کنند. این فرآیند به شجاعت فوق‌العاده‌ای نیاز دارد.

 

دقیقاً چه استعدادها و مهارت‌هایی برای کمک به دیگران جهت تبدیل درد به امکان لازم است؟ آموزش و مجوز مناسب داده می‌شود. همچنین یک کد اخلاقی نیز وجود دارد . قابل اعتماد بودن، توانایی برقراری ارتباط و در اولویت قرار دادن نیازهای مراجع، اصول اولیه برای درمانگران است. در بهترین حالت، درمان منجر به آزادی می‌شود. افراد با رها کردن خود از سازگاری‌هایی که برای زنده ماندن از گذشته انجام داده‌اند، می‌توانند به آینده‌ای رضایت‌بخش دست یابند. آنها پیشرفت می‌کنند، به موفقیت می‌رسند، ارتباط برقرار می‌کنند، عشق می‌ورزند و متحول می‌شوند.

 

دانستن اینکه درمان موفق مستلزم چیست، هم برای درمانگر و هم برای بیمار مهم است. مجله Psychology Today با چندین درمانگر صحبت کرد و از خوانندگان نظرسنجی انجام داد تا بفهمد که آنها برای چه چیزی در یک درمانگر ارزش قائل هستند. ما هفت ویژگی اساسی را شناسایی کردیم.

۱. اعتمادسازی

درمان از افراد می‌خواهد که اسرار خود را فاش کنند، ترس‌های خود را آشکار کنند و راه‌های جدیدی برای دیدن و بودن بیابند. این شاهکارها تنها در صورتی می‌توانند اتفاق بیفتند که بیماران احساس امنیت کامل و عدم قضاوت داشته باشند.

 

تحقیقات نشان می‌دهد که اثربخشی درمان به اتحاد درمانی - رابطه بین درمانگر و بیمار - بستگی دارد. این دو نفر باید حس قوی از تفاهم، اعتماد و امنیت را در خود ایجاد کنند. اعتماد پایه و اساس حس امنیت و ایمنی است. نوام شپانسر، روانشناس بالینی و استاد روانشناسی در دانشگاه اوتربین، می‌گوید: «بدون تفاهم، درمان نمی‌تواند ادامه یابد. این عنصر اساسی است.»

 

چگونه این حس ایجاد می‌شود؟ کنجکاوی اغلب بذر آن است. درمانگران بزرگ مجذوب تنوع تجربیات انسانی هستند و مشتاقند درباره فردی که روبرویشان نشسته است، بیشتر کشف کنند. مردم به کنجکاوی واقعی پاسخ می‌دهند؛ آنها شروع به احساس راحتی، اشتراک‌گذاری و اعتماد می‌کنند.

عنصر دومِ ارتباط، گوش دادن با دقت است. ایجاد درمان به عنوان یک اقدام که در آن بیمار احساس کند کاملاً شنیده می‌شود، ارتباط ویژه‌ای بین این دو ایجاد می‌کند. جنبه سومِ ارتباط، عدم قضاوت است که به بیمار اجازه می‌دهد تا آزادانه صحبت کند و به درمانگر اجازه می‌دهد تا شخصیت فرد را درک کند. شپانسر می‌گوید، این سه عنصر، هسته اصلی ارتباط هستند.

 

پس از ایجاد، ارتباط به طور مداوم از طریق تکنیک‌های مختلف پرورش می‌یابد تا حس امنیت و آرامش بیمار را عمیق‌تر کند. یک مسیر خلاقانه از پرسش‌ها می‌تواند بیمار را به خودشناسی سوق دهد. بحث دوره‌ای در مورد اهداف مشخص بیمار برای درمان و اصلاح آنها در صورت نیاز، به بیمار اطمینان می‌دهد که اهدافش همسو هستند. ارتباط ممکن است با کمی خودافشاگری توسط درمانگر در پاسخ به یک سوال مرتبط تقویت شود. این ارتباط ممکن است با ابراز خوش‌بینی در مورد توانایی بیمار برای تغییر، حفظ شود.

 

شپانسر زمانی با زن جوانی کار می‌کرد که با تنهایی و اضطراب اجتماعی دست و پنجه نرم می‌کرد . با این حال، او تمایلی به صحبت کردن نداشت و درمان متوقف شد. روزی، او با ظاهری لرزان وارد اتاق شد. وقتی شپانسر دلیلش را پرسید، او پاسخ داد که نمی‌تواند به او بگوید زیرا این موضوع او و کارکنانش را درگیر می‌کند. شپانسر او را تحت فشار قرار نداد؛ او این نظر را برای بعد نگه داشت. آنها در مورد دوران کودکی و رابطه‌اش با والدینش صحبت کرده بودند. پدرش خصمانه و بدرفتار بود؛ وقتی او نظر یا نیازی را ابراز می‌کرد، او را مورد آزار و اذیت ، انتقاد یا سکوت قرار می‌داد. شپانسر حدسی زد. بعداً در همان جلسه، او جرات کرد:

 

«من پدرت نیستم. می‌فهمی وقتی اینو می‌گم منظورم چیه؟»

«یعنی اگه بهت بگم واقعاً چه احساسی دارم، ناراحت نمیشی؟»

«درسته. من هرچی بهم بگی رو قبول می‌کنم و ازش استفاده می‌کنم تا تو رو بهتر بشناسم و کمکت کنم زندگیت رو بهتر کنی.»

زن سوءظن خود را مبنی بر اینکه اعضای تیم شپانسر او را مسخره می‌کنند، با او در میان گذاشت. شپانسر از شجاعت و صداقت او تشکر کرد. پاسخ شپانسر نه تنها نشانه‌ای از این بود که او پدرش نیست - او نظر او را پذیرفت و به آن احترام گذاشت - بلکه دریچه‌ای را برای درمانگر و بیمار باز کرد. شپانسر سپس پرسید که آیا اغلب احساس می‌کند دیگران پشت سرش علیه او توطئه می‌کنند؟ او همینطور بود.

 

این دو نفر سوءظن او به دیگران را بررسی کردند، که یک مکانیسم محافظتی بود. شپانسر جرأت کرد، شاید زمانی اینطور بود، اما حالا به توانایی او برای تعامل سالم با جهان آسیب می‌زد. شپانسر به قولش عمل کرد: او مانند پدرش واکنش نشان نداد و از این اطلاعات فقط برای کمک به او استفاده کرد. شپانسر می‌گوید: «تا زمانی که رابطه‌ای وجود داشته باشد، می‌توان از شکست‌ها یا اشتباهات بهبود یافت. اگر اینطور نباشد، هیچ مهارت یا آموزشی کارساز نخواهد بود.»

  • سامرند سلیمی