سلامت روج و جسم

مطالب پزشکی و روانشناسی

سلامت روج و جسم

مطالب پزشکی و روانشناسی

۱۴ مطلب در مهر ۱۴۰۴ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

برخی از اختلالات خواب در بزرگسالان و کودکان علل مشابهی دارند. چاقی یک عامل خطر اصلی برای ابتلا به آپنه انسدادی خواب است. ، یک اختلال تنفسی مرتبط با خواب، در افراد در تمام سنین. علاوه بر این، اختلالات خواب که ممکن است زمینه ژنتیکی داشته باشند، مانند سندرم پاهای بی‌قرار ، کودکان و بزرگسالان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. برخی از مشکلات پزشکی و اختلالات اضطرابی، خطر ابتلا به مشکلات خواب را در هر سنی افزایش می‌دهند.

با این حال، الگوهای رفتاری که مختص کودکان است نیز می‌تواند منجر به اختلالات مرتبط با خواب شود. تا حدود ۵ سالگی، بی‌خوابی معمولاً نتیجه‌ی زمان‌های خواب نامنظم و رفتارهای مقاوم در برابر خواب است.

بی‌خوابی

بی‌خوابی یکی از شایع‌ترین اختلالات خواب است و ۲۰ تا ۳۰ درصد کودکان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. علائم اصلی آن مشکل در به خواب رفتن، در خواب ماندن یا هر دو است.

متخصصان پزشکی معمولاً بی‌خوابی در کودکان را به سه دسته تقسیم می‌کنند.

  • بی‌خوابی رفتاری : این نوع بی‌خوابی که بیشتر در کودکان تا ۵ سال شایع است، با مقاومت در برابر خواب، طولانی شدن زمان به خواب رفتن و بیدار شدن‌های مکرر در طول شب همراه است. این رفتارها گاهی اوقات در بیشتر کودکان اتفاق می‌افتد، اما اگر به طور مکرر و مداوم رخ دهد و در عملکرد طبیعی آنها اختلال ایجاد کند، ممکن است اختلال خواب محسوب شود.
  • بی‌خوابی شرطی : بی‌خوابی شرطی که بیشتر در کودکان بزرگتر و نوجوانان شایع است، زمانی رخ می‌دهد که احساس اضطراب مربوط به زمان خواب و بیداری مانع از به خواب رفتن یا در خواب ماندن کودک می‌شود.
  • اختلالات خواب گذرا : اختلالات موقت در روال عادی زندگی کودک مانند مسافرت، بیماری یا وقایع استرس‌زای زندگی می‌تواند باعث بی‌خوابی کوتاه‌مدت شود.

بی‌خوابی دوران کودکی می‌تواند برای کل خانواده چالش‌برانگیز باشد. با این حال، درمان‌های موثری در دسترس است. تغییرات رفتاری مانند ایجاد یک برنامه منظم برای خواب معمولاً اولین خط درمان هستند و می‌توانند منجر به بهبود رفاه کودک و مراقبان او شوند.

آپنه انسدادی خواب

آپنه انسدادی خواب (OSA) زمانی رخ می‌دهد که بافت‌های گلو، مسیر هوا را در طول خواب مسدود می‌کنند. این می‌تواند منجر به وقفه‌های مکرر و لحظه‌ای در تنفس شود که می‌تواند خواب شبانه را به طور قابل توجهی مختل کند.

تقریباً ۱٪ تا ۵٪ از کودکان آپنه انسدادی خواب را تجربه می‌کنند . در کودکان، علل شایع شامل بزرگ شدن لوزه‌ها، چاقی و برخی بیماری‌های دندانی یا نقص‌های مادرزادی است.

بسته به شدت علائم و سایر عوامل خطر مانند چاقی، متخصص اطفال ممکن است ارزیابی بیشتر توسط متخصص طب خواب یا از طریق مطالعه خواب را توصیه کند ، که شامل تجزیه و تحلیل پزشکی شبانه در یک کلینیک خواب است.

گزینه‌های درمانی به علت و شدت OSA در کودکان بستگی دارد، اما ممکن است شامل درمان با فشار مثبت مداوم راه هوایی (CPAP) یا استفاده از محافظ دهان در شب باشد. اگر مشخص شود که علت بزرگ شدن لوزه‌ها یا آدنوئیدها است، ممکن است جراحی برای برداشتن آنها توصیه شود.

خروپف در کودکان

اکثر کودکانی که آپنه خواب دارند، خروپف را نیز تجربه می‌کنند. به خاطر داشته باشید که خروپف در کودکان نسبتاً شایع است و همیشه نشان دهنده یک مشکل بزرگتر نیست. بین 10 تا 17 درصد از کودکان خروپف می‌کنند و ممکن است علائم دیگر آپنه خواب را نشان ندهند. والدین یا مراقبان کودکی که با صدای بلند یا مکرر خروپف می‌کند، باید علائم او را با متخصص اطفال در میان بگذارند. متخصص اطفال ممکن است برای ارزیابی بیشتر خروپف و خواب کودک، انجام مطالعه خواب را توصیه کند.

راه رفتن در خواب

راه رفتن در خواب که به عنوان سومنامبولیسم نیز شناخته می‌شود ، اختلالی است که شامل راه رفتن یا انجام سایر رفتارهای پیچیده در هنگام خواب می‌شود.

راه رفتن در خواب در کودکان بیشتر از بزرگسالان رایج است. تقریباً ۵٪ از کودکان در مقایسه با ۱.۵٪ از بزرگسالان، علائم راه رفتن در خواب را نشان می‌دهند. اقدامات احتیاطی ایمنی و کاهش آسیب، گام‌های مهمی در مدیریت راه رفتن در خواب در کودکان هستند.

اگر علائم راه رفتن در خواب مکرر و مداوم است، صحبت با متخصص اطفال بسیار مهم است. پزشک می‌تواند هرگونه علت زمینه‌ای جدی را رد کند و به تدوین یک برنامه درمانی مؤثر کمک کند. مشابه شب ادراری ، راه رفتن در خواب با بزرگ شدن کودک معمولاً برطرف می‌شود.

وحشت‌های شبانه

وحشت شبانه نوعی پاراسومنیا است که در آن فرد خواب‌آلود ناگهان با احساس وحشت و هراس از خواب بیدار می‌شود. فرد خواب‌آلود معمولاً هیچ خاطره‌ای از رویداد ترسناک ندارد.

وحشت شبانه در بزرگسالان نادر است. با این حال، حدود 30٪ از کودکان ، معمولاً بین 3 تا 7 سالگی، وحشت شبانه را تجربه می‌کنند . محققان پزشکی به طور کامل نمی‌دانند که چرا وحشت شبانه رخ می‌دهد، اگرچه یک زمینه خانوادگی مشاهده شده است.

گزینه‌های درمانی محدود هستند. بهترین کار این است که پس از یک دوره وحشت شبانه، آرامش و اطمینان خاطر را فراهم کنید. اگر تصمیم دارید در مورد وحشت شبانه فرزندتان با متخصص اطفال مشورت کنید، ممکن است مفید باشد که یک دفترچه یادداشت خواب در مورد دفعات و مدت زمان دوره‌ها داشته باشید.

کابوس در کودکان

تمایز قائل شدن بین وحشت شبانه و کابوس در کودکان بسیار مهم است . وحشت شبانه نوعی اختلال خواب است که معمولاً در مرحله حرکت غیرسریع چشم (NREM) خواب رخ می‌دهد. کودک معمولاً هیچ خاطره‌ای از این دوره نخواهد داشت.

در مقابل، کابوس‌ها معمولاً در طول خواب با حرکت سریع چشم (REM) رخ می‌دهند، مرحله‌ای از خواب که معمولاً با رویا دیدن مرتبط است. کابوس‌ها اغلب ناشی از استرس یا رویدادهای مهم زندگی هستند. خواب‌های بد همچنین می‌توانند باعث احساس اضطراب شوند که کودک ممکن است بخواهد در مورد آن با والدین یا مراقب خود صحبت کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

قرار است رابطه جنسی لذت‌بخش باشد، اما اگر دائماً نگران این باشید که چقدر خوب پیش می‌رود، لذت بردن از آن دشوار است. اگر می‌خواهید شور و شوق را به زندگی عاشقانه خود بازگردانید، بیاموزید که چرا اضطراب عملکرد جنسی ممکن است برای شما اتفاق بیفتد و نکاتی را برای آرام کردن خود دریافت کنید.

رابطه جنسی چیزی بیش از یک واکنش فیزیکی است. احساسات شما نیز در آن نقش دارند. وقتی ذهن شما بیش از حد استرس دارد و نمی‌تواند روی رابطه جنسی تمرکز کند، بدن شما نیز نمی‌تواند تحریک شود.

نگرانی‌های مختلف زیادی می‌توانند منجر به این مشکل شوند:

  • ترس از اینکه نتوانید در رختخواب خوب عمل کنید و شریک جنسی خود را از نظر جنسی راضی نگه دارید
  • تصویر بدنی ضعیف ، از جمله نگرانی در مورد وزن خود
  • مشکلات در رابطه شما
  • نگران این هستید که آلت تناسلی‌تان «به اندازه‌ی مناسب» نباشد
  • نگرانی در مورد انزال زودرس یا دیر رسیدن به ارگاسم
  • اضطراب در مورد ناتوانی در رسیدن به ارگاسم یا لذت نبردن از تجربه جنسی

این موارد ممکن است بدن شما را به سمت ترشح هورمون‌های استرس مانند اپی نفرین و نوراپی نفرین سوق دهد.

 

وضعیت ذهنی شما می‌تواند تأثیر زیادی بر توانایی شما در برانگیختگی جنسی داشته باشد. حتی اگر با کسی هستید که از نظر جنسی برایتان جذاب است، نگرانی در مورد اینکه آیا می‌توانید شریک زندگی‌تان را راضی کنید یا خیر، می‌تواند انجام این کار را برای شما غیرممکن کند.

یکی از اثرات هورمون‌های استرس، تنگ کردن رگ‌های خونی است. وقتی خون کمتری به آلت تناسلی شما جریان پیدا می‌کند، نعوظ دشوارتر می‌شود. حتی مردانی که معمولاً در تحریک شدن مشکلی ندارند، ممکن است وقتی دچار اضطراب عملکرد جنسی می‌شوند، نتوانند نعوظ داشته باشند.

اضطراب عملکرد جنسی در زنان به اندازه مردان شایع نیست، اما می‌تواند بر برانگیختگی در زنان نیز تأثیر بگذارد. اضطراب می‌تواند مانع از رسیدن مایع منی به اندازه کافی برای رابطه جنسی در زنان شود و می‌تواند میل فیزیکی برای عشق ورزیدن را از بین ببرد.

اضطراب می‌تواند شما را از ذهنیت درست برای رابطه جنسی دور کند. وقتی روی این تمرکز می‌کنید که آیا عملکرد خوبی خواهید داشت یا خیر، نمی‌توانید روی کاری که در رختخواب انجام می‌دهید تمرکز کنید. حتی اگر بتوانید تحریک شوید، ممکن است آنقدر حواستان پرت باشد که نتوانید به ارگاسم برسید.

اضطراب عملکرد جنسی منجر به چرخه‌ای از مشکلات می‌شود. ممکن است آنقدر در مورد رابطه جنسی مضطرب شوید که نتوانید آن را انجام دهید، که منجر به اضطراب بیشتر در مورد عملکرد جنسی می‌شود.

اگر دچار اضطراب عملکرد جنسی هستید، به پزشک مراجعه کنید -- کسی که با او به اندازه کافی راحت هستید تا در مورد زندگی جنسی خود صحبت کنید. پزشک شما را معاینه می‌کند و آزمایش‌هایی انجام می‌دهد تا مطمئن شود که یک بیماری یا دارو علت مشکلات شما نیست.

در طول معاینه، پزشک در مورد سابقه جنسی شما سؤال خواهد کرد تا بفهمد چه مدت است که اضطراب عملکرد جنسی دارید و چه نوع افکاری در زندگی جنسی شما اختلال ایجاد می‌کند.

داروها و سایر روش‌های درمانی می‌توانند به درمان اختلال نعوظ و سایر مشکلات جنسی که علل فیزیکی دارند، کمک کنند. اگر مشکل پزشکی عامل آن نباشد، پزشک ممکن است یکی از این رویکردها را به شما پیشنهاد دهد:

با یک درمانگر صحبت کنید. با یک مشاور یا درمانگر که در درمان مشکلات جنسی تجربه دارد، قرار ملاقات بگذارید. درمان می‌تواند به شما کمک کند تا مسائلی را که باعث اضطراب عملکرد جنسی شما می‌شوند، درک کنید و سپس آنها را کاهش دهید یا از شر آنها خلاص شوید. به عنوان مثال، اگر نگران انزال زودرس هستید ، می‌توانید برخی از تکنیک‌هایی را امتحان کنید که به شما کمک می‌کند کنترل بیشتری به دست آورید.

 

با شریک زندگی خود روراست باشید. صحبت کردن با شریک زندگی‌تان در مورد اضطرابتان می‌تواند به کاهش برخی از نگرانی‌های شما کمک کند. وقتی سعی می‌کنید با هم به یک راه‌حل برسید، ممکن است به عنوان یک زوج به هم نزدیک‌تر شوید و رابطه جنسی خود را بهبود بخشید .

 

به روش‌های دیگر صمیمی شوید. یاد بگیرید که چگونه بدون رابطه جنسی صمیمی باشید. به همسرتان ماساژ شهوانی بدهید یا با هم حمام آب گرم بروید. به نوبت با خودارضایی یکدیگر را ارضا کنید تا همیشه مجبور نباشید برای انجام رابطه جنسی تحت فشار باشید.

ورزش کنید . ورزش کردن نه تنها باعث می‌شود احساس بهتری نسبت به بدن خود داشته باشید، بلکه استقامت شما را در رختخواب نیز بهبود می‌بخشد.

حواس خودتان را پرت کنید. هنگام رابطه جنسی، موسیقی رمانتیک یا فیلم سکسی پخش کنید. به چیزی فکر کنید که شما را تحریک می‌کند. پرت کردن حواستان از عملکرد جنسی‌تان می‌تواند نگرانی‌هایی را که مانع از برانگیختگی شما می‌شوند، از بین ببرد.

در نهایت، به خودتان سخت نگیرید. خودتان را به خاطر ظاهر یا توانایی‌تان در رختخواب سرزنش نکنید. برای اضطراب عملکرد جنسی کمک بگیرید تا بتوانید به یک زندگی جنسی سالم و لذت‌بخش برگردید.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

خیانت می‌تواند یکی از دردناک‌ترین تجربیاتی باشد که می‌توانید در کنار از دست دادن فرزند داشته باشید. دردی که توسط خیانت ایجاد می‌شود تقریباً غیرقابل تحمل است و پس از آن، چه در رابطه بمانید و چه نمانید، به التیام زیادی نیاز است.

در این مقاله، در مورد یکی از نشانه‌هایی که هنگام شک به خیانت در رابطه‌تان باید بیش از همه به آن توجه کنید، صحبت می‌کنم. پس از کشف خیانت، زخم عاطفی که ایجاد می‌شود نیاز به ترمیم و التیام دارد.

 

خیانت یکی از چالش‌برانگیزترین و آسیب‌زاترین رویدادهای عاطفی در زندگی است. و هرچه بیشتر به کسی اعتماد کنید و با او احساس امنیت کنید، وقتی اتفاق می‌افتد، قوی‌تر و دردناک‌تر می‌شود. می‌تواند ناتوان‌کننده باشد و احساسی شبیه به چیزی داشته باشد که من آن را  قتل عاطفی می‌نامم . از استفاده از این اصطلاح متنفرم، اما واقعاً می‌تواند مانند یکی از بدترین دردهای عاطفی باشد که می‌توانید تجربه کنید.

مورد خیانت قرار گرفتن مثل این است که کسی قلبت را آنقدر محکم بگیرد که دیگر نتواند بتپد. می‌توانی این را هم در ذهن و هم در بدنت حس کنی. حتی می‌تواند از درد فیزیکی هم بدتر باشد، چون خیلی شدید است.

خیانت در جامعه ما آنقدر شایع است که باید در مورد آن صحبت کنیم. باید بفهمیم که چرا اینقدر دردناک است و چرا بخشیدن کسی پس از خیانت اینقدر سخت است. و به خصوص اگر بهتر باشد که با هم یا جدا از هم در مسیر بهبودی رشد کنیم.

هر کسی نقطه عطف خودش را دارد. بعضی‌ها می‌خواهند فرد خیانتکار را ببخشند و به رابطه‌شان ادامه دهند، و بعضی دیگر می‌خواهند دیگر هیچ ارتباطی با شریک زندگی‌شان نداشته باشند - و تا حد امکان از او دور شوند.

این موضوع بسیار حساسی است و من تمام تلاشم را خواهم کرد تا با احترام به آن بپردازم. آنچه می‌خواهم در این مقاله به آن بپردازم دو جنبه است:

  1. یک علامت هشدار مهم اما گاهی نادیده گرفته شده
  2. چگونه پس از آشکار شدن خیانت، التیام پیدا کنیم و به زندگی عادی برگردیم

چه تصمیم بگیرید که با شریک زندگی‌تان بمانید و به عنوان یک زوج التیام پیدا کنید و چه از هم جدا شوید و جداگانه التیام پیدا کنید،  التیام باید اتفاق بیفتد . فرقی نمی‌کند که شما قربانی بی‌خبر یک شریک خیانتکار باشید یا خودتان خیانتکار؛ احتمالاً بعد از چنین اتفاقی باید چیزی را در درون خود التیام ببخشید.

بله، حتی خیانتکاران هم نیاز به التیام دارند، مگر اینکه از خیانت خود احساس بدی نداشته باشند. چند دلیل می‌تواند وجود داشته باشد. یکی از آنها این است که آنها قربانی هر نوع سوءاستفاده‌ای شده‌اند. شریک خیانتکار ممکن است در جستجوی آرامش یا ارتباط با شخص دیگری، زمانی که قربانی سوءاستفاده کلامی، عاطفی یا جسمی بوده‌اند، آرامش پیدا کند. قربانیان سوءاستفاده اغلب احساس می‌کنند که گیر افتاده‌اند و هیچ راهی برای خروج از رابطه ندارند، بنابراین ممکن است برای ارتباط به بیرون از رابطه نگاه کنند.

من در این مقاله به این نوع خاص از تقلب نمی‌پردازم، اما می‌خواستم این موارد را با شما به اشتراک بگذارم تا اگر شما هم جزو این دسته هستید، بتوانید از آنها استفاده کنید. 

با این حال، بسیاری از خیانتکاران احساس بدی دارند و باید تمام عمر با پشیمانی زندگی کنند. این روش زندگی با کیفیتی نیست. سوء تفاهم نشود؛ من اینجا نیستم که آن رفتار را توجیه کنم. فقط می‌خواهم به عواقب، درد و بهبودی پیرامون این رفتار بپردازم.

اگر به خیانت در رابطه‌تان فکر می‌کنید، شاید بعد از خواندن این مقاله نظرتان عوض شود. در بیشتر روابط «عادی»، خیانت خیانت است. و خیانت مانند قتل عاطفی به نظر می‌رسد . به محض اینکه از رابطه خارج شوید و وارد آن قلمرو شوید، آسیب وارد شده است.

اولین مواجهه من با خیانت

اواخر دهه ۸۰ میلادی، عاشق بازی با اسکنرها بودم. نه از آن نوع اسکنرهایی که قیمت اجناس را در فروشگاه مواد غذایی به شما می‌گویند، بلکه از آن نوعی که می‌توانستند از طریق امواج رادیویی، سیگنال‌های پلیس و اورژانس را دریافت کنند.

در آن زمان، اسکنرها تقریباً هر نوع سیگنال صوتی را دریافت می‌کردند، زیرا این فناوری امنیت کمتری داشت. به عبارت دیگر، تقریباً می‌توانستید صدای هر کسی را که با تقریباً هر دستگاه بی‌سیمی صحبت می‌کرد، بشنوید. با یک اسکنر مناسب، نه تنها می‌توانستید رادیوهای CB، بلکه تلفن‌های بی‌سیم، مانیتورهای کودک، پنجره‌های رو به بالا در رستوران‌های فست فود و حتی جدیدترین فناوری آن زمان: تلفن‌های همراه را نیز بشنوید.

نمی‌دانستم کاری که انجام می‌دهم به هیچ وجه مزاحم است، چون فکر می‌کردم همه می‌دانند که دستگاه‌های بی‌سیم از طریق اسکنرها قابل شنود هستند. تنظیم کردن آن خیلی آسان بود، مثل پیدا کردن ایستگاه رادیویی.

وقتی تلفن‌های همراه برای اولین بار معرفی شدند، و سال‌ها پس از آن، به راحتی می‌شد با استفاده از یک اسکنر ساده و قانونی Radio Shack آنها را رهگیری کرد. تنها کاری که باید انجام می‌دادید این بود که دکمه auto-scan را در محدوده فرکانس مناسب فشار دهید، و در کمترین زمان، به مکالمات بین افرادی که نمی‌دانستند شما آنجا هستید گوش می‌دادید . من معتقدم که امروز (و در آن زمان) این یک عمل غیرقانونی محسوب می‌شود، بنابراین کمی خجالت می‌کشم که اعتراف کنم قبلاً این کار را انجام می‌دادم.

خیلی راحت می‌شد به این مکالمات گوش داد. مثل این بود که از کنار دری باز رد شوی و صدای صحبت دو نفر را بشنوی، اما به جای اینکه از کنارشان رد شوی، تصمیم بگیری بایستی و گوش کنی.

وقتی به تمام مکالماتی که اتفاقی شنیدم فکر می‌کنم، واقعاً بیشترشان را به خاطر نمی‌آورم (خیلی از ما عادت داریم درباره چیزهای پیش پا افتاده صحبت کنیم). با این حال، یک مکالمه بود که در ذهنم ماند.

از یک طرف خط، صدای مردی را شنیدم که می‌خندید و با زنی در آن طرف خط دوستانه صحبت می‌کرد. آنها طوری صحبت می‌کردند که انگار همدیگر را خوب می‌شناسند و با اسم‌های عاشقانه و خودمانی همدیگر را صدا می‌زدند. از کلمات محبت‌آمیزی مثل «عزیزم» و «عزیزم» برای ابراز محبت استفاده می‌کردند.

بعد شنیدم که مرد گفت: «الان توی حیاط جلوی خونه‌ام هستم.» زن از اون طرف گفت: «بله؟ همسرت خونه‌ست؟ می‌تونی داخلش رو ببینی؟»

او می‌گوید: «آره، می‌بینمش...» و کمی می‌خندد. او ادامه می‌دهد: «انگار دارد خانه را تمیز می‌کند یا چیزی شبیه این.»

سپس، هر دو خندیدند و به مکالمه‌شان ادامه دادند، انگار هیچ چیز دیگری مهم نبود. قلبم لحظه‌ای که متوجه شدم او در حالی که همسرش را از پنجره خانه‌شان تماشا می‌کند، با دوست دخترش صحبت می‌کند، به تپش افتاد. من شاهد چیزی بودم که به نظر می‌رسید در حال رابطه نامشروع است.

بعد از آن مکالمه چیز زیادی یادم نمی‌آید چون کمی شوکه شده بودم. شروع کردم به فکر کردن به چیزهای مختلف، مثلاً «دارد خیانت می‌کند؟ دارد با دوست دخترش حرف می‌زند در حالی که همسرش را در خانه تماشا می‌کند؟ این وحشتناک است!»

ناگهان دلم برای همسرم سوخت، فکر کردم دارد به او خیانت می‌کند و از اعتمادش سوءاستفاده می‌کند، چون احتمالاً از آنچه در جریان بود بی‌خبر بود. باورم نمی‌شد دارم به حرف‌های یک شوهر بی‌وفا گوش می‌دهم که در ماشینش نشسته و با معشوقه‌اش حرف می‌زند، در حالی که به کسی که قول داده بود تا آخر عمر دوستش داشته باشد و به او احترام بگذارد، نگاه می‌کند و از خانه‌شان مراقبت می‌کند.

به این فکر کردم که همسرش چطور باید روزش را بگذراند - بی‌توجه به خیانت او، و در حالی که از ازدواج با مردی که دوستش دارد، به او اعتماد دارد و برایش احترام قائل است، احساس خوشبختی می‌کند. احتمالاً وقتی او وارد خانه می‌شود و طوری رفتار می‌کند که انگار همه چیز بینشان خوب است، لحظه‌ای به محل اقامتش فکر نمی‌کند.

البته، من فقط می‌توانستم تصور کنم که زندگی آنها چگونه باید باشد. گذشته از تماسی که اتفاقی شنیدم، بقیه داستان فقط حدس و گمان من بود. من تصور می‌کردم که زن از رفتار شوهرش خبر ندارد و خوشحال است که با کسی است که می‌تواند به او احترام بگذارد و به او اعتماد کند.

خیانت را طوری حس کردم که انگار خودم آن را از نزدیک تجربه کرده‌ام. و اولین فکری که به ذهنم رسید این بود: « چه حرامزاده‌ای! »

برای اولین بار در زندگی‌ام، حس خیانت دیدن را تجربه کردم. و این اتفاق حتی برای من نیفتاده بود! اما تأثیرش را گذاشت.

امتحان کردنش

وقتی خودمان را جای دیگری گذاشتن را «امتحان» می‌کنیم، همدلی می‌کنیم. ما به جای او زندگی می‌کنیم و دنیا را تجربه می‌کنیم، نه تنها همه چیز را از دریچه‌ی چشمان او می‌بینیم، بلکه چیزها را از دیدگاه خودمان نیز می‌بینیم.

شاید عجیب به نظر برسد، اما من خودم را جای آن همسر تصور می‌کردم، بدون اینکه بدانم شوهرم چه کار می‌کند. خودم را تصور می‌کردم که در حال تمیز کردن خانه هستم و نگران رابطه‌ام نیستم، زیرا کاملاً به کسی که با او ازدواج کرده‌ام اعتماد دارم.

در آن فضا، زندگی «عادی» به نظر می‌رسید و همه چیز خوب بود.

بعد، وقتی  به این فکر می‌کردم که اگر بفهمم او به من خیانت می‌کند چه احساسی خواهم داشت، خیلی ویران می‌شدم و درد و سردرگمی مرا ناتوان می‌کرد. از خیلی جهات خرد می‌شدم و نمی‌دانستم چه کار کنم، به چه کسی اعتماد کنم یا به کجا پناه ببرم. کسی که بیش از هر کسی در دنیا به او وابسته بودم، ناگهان بی‌اعتمادترین و ناامن‌ترین فردی می‌شد که می‌شناسم.

رازهایی که با هم در میان می‌گذاشتیم و تمام لحظات خاصی که زمانی صمیمانه با هم داشتیم، در یک لحظه نابود شدند. تمام زندگی مشترکم مثل یک کلاهبرداری به نظر می‌رسید، چون هر لحظه شادی که با همسرم به یاد داشتم ناگهان به خاطراتی تلخ و دردناک تبدیل می‌شد که تمام معنای سابق خود را از دست می‌دادند.

مطمئناً تصویر تلخ و رقت‌انگیزی را که ترسیم کرده‌ام، به یاد دارم. اما همه اینها فقط در عرض چند ثانیه از ذهنم گذشت. کلی درد و کلی فقدان بیشتر از آنچه بود و آنچه دیگر نبود.

وقتی از آن حالت بیرون آمدم و به زندگی خودم برگشتم، به یاد آوردم که آن مرد چطور داشت با آن زن دیگر آن طرف تلفن صحبت می‌کرد.

صداش... خوشحال بود . انگار این خیانت بی‌اهمیت بود.

او هیچ دلسوزی یا اهمیتی برای زنی که متعهد به عشق و حمایت از او شده بود، ابراز نمی‌کرد. او تمام نیازهای عاشقانه، عاطفی و احتمالاً جسمی خود را توسط شخص دیگری برآورده می‌کرد. او به همسرش بی‌احترامی می‌کرد و احتمالاً همسرش از این موضوع بی‌خبر بود.

باز هم، همه اینها خیالات من بود. من فرض می‌کردم که دقیقاً می‌دانم در سر همسرش چه می‌گذرد. ​​مطمئناً، مشخص بود که مرد و زن دیگر پشت تلفن، خارج از چارچوب ازدواج او، یکدیگر را می‌بینند، اما من هیچ اطلاعی از وضعیت همسرش ندارم.

شاید آنها مثل مادر و ناپدری من که سال‌ها در تخت‌های جدا می‌خوابیدند، در رختخواب‌های جداگانه می‌خوابیدند. شاید او حتی با خیانت او مشکلی نداشت و می‌دانست که او با شخص دیگری خارج از ازدواج قرار می‌گذارد. ممکن است کلی توضیحات احتمالی وجود داشته باشد.

اما آن صحنه در ذهنم ماند. در ذهنم حک شد و باعث شد تصمیمی بگیرم که از آن زمان تاکنون به آن پایبند مانده‌ام. در آن لحظه، به خودم قول دادم که هرگز کسی را در چنین شرایطی قرار ندهم. به خودم متعهد شدم که مهم نیست رابطه‌ام چقدر بد شود، به آن وفادار بمانم. و اگر واقعاً می‌خواستم انرژی عاطفی یا جنسی‌ام را صرف شخص دیگری کنم، حداقل قبل از اینکه به دنبال رابطه دیگری بروم، رابطه‌ای را که در آن بودم ترک می‌کردم.

شاید تمایل من به استراق سمع در آن دوره از زندگی‌ام تأثیر مثبتی روی من داشته است. قبل از شنیدن آن مکالمه، هرگز واقعاً به خیانت فکر نکرده بودم. در هر صورت قصد نداشتم در هیچ یک از روابطم خیانت کنم، اما هرگز به این فکر نکرده بودم که اگر این کار را بکنم، او چقدر احساس بدی خواهد کرد.

من به سادگی دانش، دوراندیشی یا حتی دسترسی به دیدگاه همدلانه مناسب برای درک اینکه خیانت چقدر می‌تواند مخرب باشد را نداشتم. چیزی که آن روز شنیدم تأثیر عمیقی بر من گذاشت. من خیلی زود فهمیدم که خیانت چقدر می‌تواند به یک نفر آسیب برساند.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

طلاق می‌تواند برای همه افراد درگیر، دورانی پر از استرس باشد. ملاحظات عملی مانند تقسیم دارایی‌ها و ترتیبات حضانت وجود دارد. اما این همچنین یک تجربه عمیقاً عاطفی است که می‌تواند احساساتی مانند تنهایی ، سردرگمی، خشم، خیانت و غم را به همراه داشته باشد.

اگر شما و همسر سابقتان در طی کردن این فرآیند به کمک نیاز دارید، ممکن است مراجعه به مشاوره طلاق با یک متخصص سلامت روان دارای مجوز مفید باشد.

شما می‌توانید این فرآیند را هر زمان که برای شما و شریک فعلی یا سابقتان منطقی‌تر باشد، شروع کنید. فقط کافی است هر دوی شما موافقت کنید که به این فرآیند متعهد باشید. زوج‌ها در بخش‌های مختلف فرآیند طلاق، از جمله موارد زیر، به دنبال مشاوره طلاق هستند:

  • وقتی به طلاق فکر می‌کنید

  • وقتی که برای پایان دادن به ازدواجتان به توافق رسیدید

  • بعد از اینکه طلاق شما به صورت قانونی قطعی شد

  • یا در هر زمان دیگری در طول جدایی‌تان

از مشاوره طلاق چه انتظاری می‌توانم داشته باشم؟

برخلاف آنچه در تلویزیون یا فیلم‌ها می‌بینید، طلاق گرفتن همیشه به این معنی نیست که همسران سابق از یکدیگر متنفرند. بدون شک در طول فرآیند طلاق لحظاتی از خشم و ناامیدی وجود خواهد داشت. اما بسیاری از افرادی که هنوز یکدیگر را دوست دارند یا به آنها احترام می‌گذارند، تصمیم به طلاق می‌گیرند.

همچنین، بسیاری از زوج‌های دارای فرزند می‌خواهند با تغییر ساختار خانواده، رابطه‌ی فرزندپروری مشترک خود را تقویت کنند. مشاوره طلاق می‌تواند به همسران سابق کمک کند تا احساسات یکدیگر را درک کنند، ارتباط خود را بهبود بخشند و با والدین مطلقه بودن سازگار شوند.

برخی از مباحث مطرح شده در مشاوره طلاق عبارتند از :

  • سوگواری برای پایان یک ازدواج و زندگی‌ای که تصور می‌کردید با هم خواهید داشت

  • فرزندپروری مشترک در یک تجربه دشوار

  • ترتیبات حضانت

  • ارتباط سالم در طول درگیری

  • تصمیم‌گیری مشترک

  • صحبت با دوستان و خانواده در مورد طلاق

  • تغییر هویت پس از طلاق

  • تعیین و حفظ مرزهای سالم

  • صحبت با کودکان در مورد جدایی و طلاق

  • پیمایش تغییرات در خانه

  • شفا از اعتماد شکسته

  • معرفی شرکای جدید به کودکان

  • حفظ یک رابطه سالم در طول زمان

مانند مشاوره زوجین، در مشاوره طلاق نیز درمانگر شما اطمینان حاصل می‌کند که هر دو طرف به طور مساوی احساس شنیده شدن و حمایت شدن داشته باشند. به عبارت دیگر، یک مشاور طلاق «طرف هیچ‌کدام» را نمی‌گیرد. در عوض، آنها الگوی ارتباطی سالمی را ارائه می‌دهند، الگوهای غیرمفید را شناسایی می‌کنند و به شرکت‌کنندگان کمک می‌کنند تا به عنوان افراد، خود را التیام بخشند.

در طول مشاوره طلاق، می‌توانید انتظار لحظات سختی را داشته باشید. ممکن است مواقعی وجود داشته باشد که احساسات خام و ناامیدی‌ها بروز کنند. به هر حال، شما آنجا هستید تا در مورد یکی از چالش‌برانگیزترین وقایع زندگی‌تان صحبت کنید. اما مهمترین چیز این است که هر دو نفر متعهد شوند که کاملاً در این فرآیند مشارکت کنند. به خاطر داشته باشید که این در مورد تلاش برای رسیدن به یک هدف مشترک یعنی جدایی سالم‌تر و سازنده‌تر است.

آیا مشاوره طلاق موثر است؟

در مقایسه با سایر اشکال درمانی، مشاوره طلاق کمتر رایج است. بنابراین اطلاعات محدودی در مورد چگونگی عملکرد آن وجود دارد. برخی تحقیقات نشان می‌دهد که ممکن است به افراد کمک کند تا اعتماد به نفس و مثبت اندیشی خود را در طول طلاق افزایش دهند. اما به طور کلی، مشاوره طلاق می‌تواند بسیاری از مزایای مشابه مشاوره زوجین را ارائه دهد . آنچه در این مورد متفاوت است، زمینه است.

برای مثال، یکی از رایج‌ترین اهداف مشاوره زوجین، کمک به افراد برای یادگیری حل مؤثرتر اختلافات است. اغلب، زوجین وقتی نمی‌توانند علل اصلی اختلاف را برطرف کنند، در چرخه اختلافات باقی می‌مانند. در مشاوره طلاق، شرکت‌کنندگان می‌توانند یاد بگیرند که منابع اختلاف خود را شناسایی کنند تا بتوانند، اغلب به عنوان والدین مشترک ، با مهارت‌های ارتباطی سالم‌تر به جلو حرکت کنند.

شما می‌توانید با یک پایان «سنگین» در یک رابطه روبرو باشید و همچنان از مشاوره طلاق بهره‌مند شوید. لازم نیست که رابطه‌ای بدون درگیری داشته باشید یا با شریک سابق خود در صلح کامل باشید تا با هم برای طلاقی سالم‌تر تلاش کنید. هر دوی شما فقط باید پذیرای این فرآیند باشید و متعهد باشید که به طور سازنده با چالش‌های خود کنار بیایید.

با این حال، مانند سایر اشکال مشاوره زوجین، مشاوره طلاق برای روابط ناپایدار یا در شرایطی که به دلیل نگرانی‌های امنیتی، سوءاستفاده فعال در حال وقوع است، توصیه نمی‌شود . در این موارد، مشاوره فردی یا سایر منابع حمایتی معمولاً توصیه می‌شود.

 

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

استرس چیست؟

 

استرس یک واکنش طبیعی انسان به فشاری است که در موقعیت‌های چالش‌برانگیز یا خطرناک احساس می‌کند. در مقادیر متوسط، استرس می‌تواند ما را برای پاسخ به چالش‌ها ترغیب کند. با این حال، استرس بیش از حد می‌تواند منجر به استراتژی‌های مقابله‌ای ناسالم مانند اجتناب شود و می‌تواند مشکلات سلامتی گسترده‌تری ایجاد کند.

در اینجا به برخی از علائم رایج استرس بیش از حد اشاره می‌کنیم.

نشانه‌های عاطفی و ذهنی شامل موارد زیر است:

  • احساس غرق شدن یا ناتوانی در کنار آمدن با مشکلات
  • احساس «اضطراب» یا ناتوانی در متوقف کردن نگرانی
  • مشکل در تمرکز
  • تغییرات خلقی، تحریک‌پذیری یا عصبانیت
  • افکار خودآزاری یا خودکشی

علائم فیزیکی و رفتاری شامل موارد زیر است:

  • تغییر در الگوهای خواب، احساس خستگی
  • تغییرات اشتها
  • واکنش‌های فیزیکی مانند سردرد ، تنش عضلانی، ناراحتی معده
  • کناره‌گیری از دوستان و خانواده
  • وابستگی به الکل یا مواد دیگر برای مقابله

استرس می‌تواند مدت زیادی طول بکشد یا توانایی‌های مقابله شما را تحت الشعاع قرار دهد. اگر این اتفاق بیفتد، استرس می‌تواند تأثیر منفی بر هر جنبه‌ای از زندگی شما، از جمله موارد زیر داشته باشد:

  • کار
  • روابط
  • سلامت جسمی و روانی

استرس مدیریت نشده می‌تواند به بیماری‌های روانی منجر شود .

 

استرس و جوانان

هر کسی به دلایل مختلفی استرس را تجربه می‌کند. این می‌تواند برای نسل‌های مختلف متفاوت باشد.

تحقیقات نشان داده است که استرس در نوجوانان و بزرگسالان جوان بسیار بیشتر از استرالیایی‌های مسن‌تر است. همچنین احتمال گزارش مشکلات سلامت روان در جوانان بیشتر از استرالیایی‌های مسن‌تر است.

جوانان به دلایل زیادی استرس را تجربه می‌کنند.

چالش‌های تحصیلی و شخصی که به استرس کمک می‌کنند:

  • فشار تحصیلی
  • تصویر بدن
  • مدیریت امور مالی شخصی
  • تلاش برای حفظ سبک زندگی سالم

عوامل اجتماعی و محیطی مؤثر در ایجاد استرس:

  • قلدری
  • سوء استفاده عاطفی و جسمی
  • پویایی خانواده و خشونت
  • روابط
  • سوء مصرف مواد

چگونه استرس را مدیریت کنم؟

ابزارهایی وجود دارد که می‌توانید برای کاهش احساس استرس از آنها استفاده کنید.

اگر احساس استرس دارید، مهم است که سعی کنید علت آن را شناسایی کنید. سپس در نظر بگیرید که چه چیزی را می‌توانید تغییر دهید و چه چیزی را نمی‌توانید کنترل کنید.

چه کاری از دست من برمی‌آید؟

کارهایی را که از آنها لذت می‌برید، مرتباً انجام دهید، حتی اگر حس و حال انجام آنها را ندارید.

این ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • بودن با کسانی که به شما اهمیت می‌دهند
  • رقصیدن
  • گوش دادن به موسیقی
  • پیاده‌روی در طبیعت

همچنین می‌توانید با تشخیص منابع استرس غیرمفید - از جمله فشارهایی که به خودتان وارد می‌کنید - قبل از اینکه به مشکل بزرگتری تبدیل شوند، سطح استرس خود را پایین نگه دارید.

به تغییراتی که می‌توانید برای بهبود وضعیت خود ایجاد کنید، فکر کنید.

برای مدیریت احساس استرس:

صحبت کردن در مورد استرس با مدرسه، دانشگاه یا کارفرمایتان می‌تواند دشوار باشد . با این حال، اگر در مورد کار یا تحصیل احساس استرس می‌کنید، ممکن است آنها بتوانند از شما حمایت کنند.

اگر می‌توانید با دیگران صحبت کنید - ممکن است خانواده و دوستانی داشته باشید که مایل به کمک باشند.

مسائل را در نظر داشته باشید. خودتان را دست کم نگیرید. با این حال، اگر نمی‌توانید چیزی را کنترل کنید، سعی کنید انرژی خود را در جای دیگری هدایت کنید.

 

 

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰


 

استرس دوران کودکی می‌تواند در هر محیطی که نیاز به سازگاری یا تغییر کودک دارد، وجود داشته باشد. استرس ممکن است ناشی از تغییرات مثبت مانند شروع یک فعالیت جدید باشد، اما بیشتر با تغییرات منفی مانند بیماری یا مرگ در خانواده مرتبط است.

شما می‌توانید با یادگیری تشخیص علائم استرس و آموزش روش‌های سالم مقابله با آن به فرزندتان، به او کمک کنید.

اطلاعات

استرس ممکن است پاسخی به یک تغییر منفی در زندگی کودک باشد. در مقادیر کم، استرس می‌تواند خوب باشد. اما استرس بیش از حد می‌تواند بر نحوه تفکر، عمل و احساس کودک تأثیر بگذارد.

کودکان با رشد و تکامل خود یاد می‌گیرند که چگونه به استرس واکنش نشان دهند. بسیاری از رویدادهای استرس‌زا که یک بزرگسال می‌تواند مدیریت کند، در کودک ایجاد استرس می‌کند. در نتیجه، حتی تغییرات کوچک نیز می‌توانند بر احساس امنیت و آرامش کودک تأثیر بگذارند.

درد، آسیب، بیماری و سایر تغییرات برای کودکان استرس‌زا هستند. عوامل استرس‌زا ممکن است شامل موارد زیر باشند:

  • نگرانی در مورد تکالیف مدرسه یا نمرات
  • مسئولیت‌های همزمان، مانند مدرسه و کار یا ورزش
  • مشکلات با دوستان، قلدری یا فشارهای گروه همسالان
  • تغییر مدرسه، اسباب‌کشی یا مواجهه با مشکلات مسکن یا بی‌خانمانی
  • داشتن افکار منفی در مورد خودشان
  • تغییرات بدنی، هم در پسران و هم در دختران
  • دیدن والدینی که طلاق یا جدایی را تجربه می‌کنند
  • مشکلات مالی در خانواده
  • زندگی در خانه یا محله ناامن

نشانه‌های استرس حل نشده در کودکان

کودکان ممکن است تشخیص ندهند که استرس دارند. علائم جدید یا بدتر شدن علائم ممکن است والدین را به افزایش سطح استرس مشکوک کند.

علائم فیزیکی می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • کاهش اشتها، سایر تغییرات در عادات غذایی
  • سردرد
  • شب ادراری جدید یا مکرر
  • کابوس‌ها
  • اختلالات خواب
  • ناراحتی معده یا درد مبهم معده
  • سایر علائم جسمی بدون بیماری جسمی

علائم عاطفی یا رفتاری ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • اضطراب، نگرانی
  • قادر به استراحت نیست
  • ترس‌های جدید یا مکرر (ترس از تاریکی، ترس از تنهایی، ترس از غریبه‌ها)
  • چسبیده، نمی‌خواهد بگذارد از دیدرس خارج شوی
  • خشم، گریه، ناله
  • قادر به کنترل احساسات نیست
  • رفتار پرخاشگرانه یا لجبازانه
  • بازگشت به رفتارهایی که در سنین پایین‌تر وجود داشته است
  • نمی‌خواهد در فعالیت‌های خانوادگی یا مدرسه شرکت کند

چگونه والدین می‌توانند کمک کنند

والدین می‌توانند به کودکان کمک کنند تا به روش‌های سالم به استرس پاسخ دهند. در ادامه چند نکته ارائه شده است:

  • خانه‌ای امن، مطمئن و قابل اعتماد فراهم کنید.
  • برنامه‌های خانوادگی می‌توانند آرامش‌بخش باشند. داشتن یک شام خانوادگی یا شب فیلم می‌تواند به کاهش یا جلوگیری از استرس کمک کند.
  • یک الگو باشید. کودک به شما به عنوان الگویی برای رفتار سالم نگاه می‌کند. تمام تلاش خود را بکنید تا استرس خود را کنترل کنید و آن را به روش‌های سالم مدیریت کنید.
  • مراقب باشید که کودکان خردسال کدام برنامه‌ها، کتاب‌ها و بازی‌های تلویزیونی را تماشا می‌کنند، می‌خوانند و بازی می‌کنند. پخش اخبار و نمایش‌ها یا بازی‌های خشونت‌آمیز می‌تواند باعث ترس و اضطراب شود.
  • فرزندتان را از تغییرات پیش‌بینی‌شده مانند شغل یا اسباب‌کشی مطلع نگه دارید.
  • با فرزندانتان اوقاتی آرام و دلنشین را سپری کنید.
  • یاد بگیرید که گوش دهید. بدون انتقاد یا تلاش برای حل فوری مشکل، به فرزندتان گوش دهید. در عوض، با فرزندتان همکاری کنید تا به او کمک کنید تا آنچه را که برایش ناراحت کننده است، درک و حل کند.
  • احساس عزت نفس را در فرزندتان تقویت کنید. از تشویق و محبت استفاده کنید. از پاداش استفاده کنید، نه تنبیه . سعی کنید فرزندتان را در فعالیت‌هایی که می‌تواند در آنها موفق شود، مشارکت دهید.
  • به کودک فرصت دهید تا انتخاب کند و تا حدودی در زندگی خود کنترل داشته باشد. هرچه کودک شما احساس کند که بر یک موقعیت کنترل دارد، واکنش بهتری به استرس نشان خواهد داد.
  • فعالیت بدنی را تشویق کنید.
  • نشانه‌های استرس حل نشده را در فرزندتان تشخیص دهید.
  • وقتی علائم استرس کاهش نمی‌یابد یا از بین نمی‌رود، از یک ارائه دهنده خدمات درمانی، مشاور یا درمانگر کمک بگیرید.

چه زمانی با پزشک تماس بگیریم؟

اگر فرزندتان موارد زیر را دارد، با پزشک او صحبت کنید:

  • گوشه‌گیر، غمگین‌تر یا افسرده‌تر می‌شود
  • آیا در مدرسه یا تعامل با دوستان یا خانواده مشکل دارد؟
  • قادر به کنترل رفتار یا خشم خود نیست
 
  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

 

افسردگی در نوجوانان (سنین ۱۳ تا ۱۷ سال) یک بیماری جدی پزشکی است. این بیماری چیزی بیش از یک احساس غم یا "غمگینی" برای چند روز است. این بیماری یک احساس شدید غم، ناامیدی و خشم یا ناامیدی است که مدت زمان بسیار طولانی‌تری ادامه می‌یابد. این احساسات عملکرد طبیعی و انجام فعالیت‌های معمول را برای شما دشوار می‌کند. همچنین ممکن است در تمرکز مشکل داشته باشید و انگیزه یا انرژی نداشته باشید. افسردگی می‌تواند باعث شود احساس کنید لذت بردن از زندگی یا حتی گذراندن روز برایتان دشوار است.

چه چیزی باعث افسردگی در نوجوانان می‌شود؟

عوامل زیادی ممکن است در افسردگی نقش داشته باشند، از جمله:

  • ژنتیک. افسردگی می‌تواند در خانواده‌ها ارثی باشد.
  • زیست‌شناسی و شیمی مغز.
  • هورمون‌ها. تغییرات هورمونی می‌تواند در افسردگی نقش داشته باشد.
  • وقایع استرس‌زای دوران کودکی مانند تروما، مرگ یکی از عزیزان، قلدری و سوءاستفاده .

کدام نوجوانان در معرض خطر افسردگی هستند؟

افسردگی می‌تواند در هر سنی اتفاق بیفتد، اما اغلب در نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع می‌شود. برخی از نوجوانان در معرض خطر بیشتری برای افسردگی هستند، مانند کسانی که:

  • سایر بیماری‌های روانی مانند اضطراب ، اختلالات خوردن و سوء مصرف مواد را داشته باشید
  • بیماری‌های دیگری مانند دیابت ، سرطان و بیماری‌های قلبی داشته باشید
  • داشتن اعضای خانواده مبتلا به بیماری روانی
  • یک خانواده/اختلاف خانوادگی ناکارآمد داشته باشید
  • با دوستان یا بچه‌های دیگر در مدرسه مشکل دارند
  • دچار ناتوانی‌های یادگیری یا اختلال بیش‌فعالی کمبود توجه (ADHD) باشید
  • در دوران کودکی آسیب روحی دیده‌اند
  • عزت نفس پایین، دیدگاه بدبینانه یا مهارت‌های مقابله‌ای ضعیفی دارند
  • عضو جامعه LGBTQIA+ هستند ، به خصوص وقتی خانواده‌هایشان از آنها حمایت نمی‌کنند

علائم افسردگی در نوجوانان چیست؟

اگر افسردگی دارید، اغلب اوقات یک یا چند مورد از این علائم را دارید:

  • غم و اندوه
  • احساس پوچی
  • ناامیدی
  • عصبانی، تحریک‌پذیر یا کلافه شدن، حتی سر چیزهای کوچک

همچنین ممکن است علائم دیگری مانند موارد زیر را نیز داشته باشید:

  • دیگر به چیزهایی که قبلاً از آنها لذت می‌بردید، اهمیت نمی‌دهید
  • تغییرات وزن، مانند کاهش وزن بدون رژیم غذایی یا افزایش وزن ناشی از پرخوری
  • تغییرات در خواب، مانند مشکل در به خواب رفتن یا در خواب ماندن، یا خوابیدن خیلی بیشتر از حد معمول
  • احساس بی‌قراری یا مشکل در آرام نشستن
  • احساس خستگی شدید یا نداشتن انرژی
  • احساس بی‌ارزشی یا گناه شدید
  • مشکل در تمرکز، به خاطر سپردن اطلاعات یا تصمیم‌گیری
  • فکر کردن به مرگ یا خودکشی

افسردگی در نوجوانان چگونه تشخیص داده می‌شود؟

اگر فکر می‌کنید ممکن است افسرده باشید، به کسی که به او اعتماد دارید، مانند خودتان، بگویید:

  • والدین یا قیم
  • معلم یا مشاور
  • دکتر

قدم بعدی مراجعه به پزشک برای معاینه است. پزشک ابتدا می‌تواند مطمئن شود که مشکل سلامتی دیگری که باعث افسردگی شما شده است، ندارید. برای انجام این کار، ممکن است معاینه فیزیکی و آزمایش‌هایی روی شما انجام شود.

اگر مشکل سلامتی دیگری نداشته باشید، یک ارزیابی روانشناختی از شما انجام خواهد شد . پزشک شما ممکن است این کار را انجام دهد، یا ممکن است برای انجام آن به یک متخصص سلامت روان ارجاع داده شوید. ممکن است در مورد مواردی مانند موارد زیر از شما سوال شود:

  • افکار و احساسات شما
  • وضعیت شما در مدرسه چگونه است؟
  • هرگونه تغییر در غذا خوردن، خوابیدن یا سطح انرژی شما
  • اینکه آیا شما خودکشی می‌کنید یا خیر
  • چه از الکل استفاده کنید و چه از مواد مخدر
  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

من به عنوان یک روانشناس کودک (و والدین)، به این ضرب‌المثل که «هر چه کمتر، بهتر». با جوانان بی‌شماری، بین سنین ۳ تا ۱۸ سال، که با طیف گسترده‌ای از مشکلات روانی-آموزشی، از ADHD و اضطراب اجتماعی گرفته تا اوتیسم و ​​غم و اندوه و فقدان، «تشخیص داده شده‌اند»، کار کرده‌ام. بارها و بارها دریافته‌ام که «درمان» بسیاری از این چالش‌ها، عزت نفس سالم است. همچنین عنصر اساسی رشد سالم است که بیشترین آسیب را از عوارض جانبی منفی برچسب‌های تشخیصی و حس «متفاوت بودن» با دیگران می‌بیند.

عزت نفس سوختی است که به یک کودک مبتلا به ADHD کمک می‌کند تا با وجود مشکل در نشستن روی صندلی خود در کلاس، به یک استاد لگو تبدیل شود. این کاتالیزوری است که یک نوجوان مضطرب اجتماعی را به خواستگاری از یک دختر سوق می‌دهد. بیش از هر آزمون روانشناختی فانتزی یا رویکرد درمانی پیشگام، متوجه شده‌ام که بیشتر و بیشتر وظیفه من تقویت عزت نفس کودک یا نوجوان است. وقتی آنها در مورد اینکه چه کسی هستند و چه کاری می‌توانند انجام دهند احساس خوبی دارند، تمام موانع و چالش‌هایی که با آنها روبرو می‌شوند قابل غلبه هستند. هرچند ساده و ابتدایی به نظر می‌رسد، اما بهبود عزت نفس فرزندتان می‌تواند هنگام مواجهه با یک کودک نوپای مستعد قشقرق یا یک نوجوان بدخلق، یک کار بسیار چالش برانگیز باشد. به همین دلیل تصمیم گرفتم این پست وبلاگ را به «نکاتی برای بهبود عزت نفس» اختصاص دهم.
 

عزت نفس چیست؟

به گفته ناتانیل براون، نویسنده کتاب روانشناسی عزت نفس ، عزت نفس «...تجربه شایستگی برای مقابله با چالش‌های اساسی زندگی و شایسته شادی بودن» است. عزت نفس مجموع اعتماد به نفس (احساس ظرفیت شخصی) و احترام به خود (احساس ارزش شخصی) است. این ترکیبی از باور هر فرد است که او توانایی رویارویی با چالش‌های زندگی را دارد و هر فرد حق دارد بر اساس ارزش‌ها و نیازهای خود به شادی دست یابد و از زندگی لذت ببرد. به عبارت دیگر، عزت نفس ترکیبی از باور خودخواسته مبنی بر اینکه «من می‌توانم این کار را انجام دهم» و باور خودتاییدکننده «من کسی را که هستم دوست دارم» است.

راه‌های پرورش عزت نفس

  1. به چیزهایی که برایشان جالب است علاقه‌مند باشید : والدین همیشه از اینکه من می‌توانم با فرزندانشان در مورد همه چیز، از ماینکرفت و بازی‌های گرسنگی گرفته تا جاستین بیبر و نینجاگو، صحبت کنم، شگفت‌زده می‌شوند. خب، این شغل من است - به عنوان یک درمانگر کودک و به عنوان یک والد. هیچ چیز برای اعتماد به نفس یک کودک قدرتمندتر از این نیست که بداند والدینش همیشه درگیر و در هر چیزی که برایش مهم است، سرمایه‌گذاری می‌کنند، چه این به معنای تشویق او از حاشیه بازی فوتبالش باشد، چه ثبت نام او در کلاس‌های اسکیت‌بورد نفس‌گیر، یا یادگیری هر چیزی که همیشه می‌خواستید در مورد خزندگان بدانید و خرید یکی با هم... حتی اگر مارها شما را منزجر کنند. درگیر شدن در مورد چیزهایی که فرزندانتان به آنها علاقه دارند، پیوند شما را به شدت بهبود می‌بخشد. همچنین به آنها کمک می‌کند تا آن عنصر ضروری عزت نفس - "من از آنچه هستم خوشم می‌آید" - را تجربه کنند، زیرا کسی که به نظرش اهمیت می‌دهند (حتی اگر ادعا کنند که اینطور نیست) از آنچه هستند و به چه چیزی علاقه دارند، خوششان می‌آید.
  2. مراقب حرف‌هایتان باشید : بچه‌ها نسبت به حرف‌های والدینشان بسیار حساس هستند. به یاد داشته باشید که فرزندتان را نه تنها به خاطر انجام خوب کارش، بلکه مهم‌تر از آن، به خاطر تلاشش تحسین کنید. وقتی فرزندتان با سه نمره‌ی «ب»، «الف» و «ج» به خانه می‌آید، آن والدی نباشید که اولین سوالش این است: «چرا نمره‌ی «ج» گرفتی؟» جامعه‌ی ما فشار زیادی روی موفقیت وارد می‌کند و من می‌بینم که این فشار همیشه از طریق والدین خیرخواه منتقل می‌شود. تمرکز روی نقاط ضعف ادراک‌شده‌ی کودک، او را برای پیشرفت ترغیب نمی‌کند. در عوض، عزت نفس او را به شدت کاهش می‌دهد و به دنبال آن، انگیزه‌اش را برای تلاش بیشتر از بین می‌برد.
  1. فرزندانتان را تشویق کنید تا با چالش‌ها روبرو شوند : در کنار تمرکز بر دستاوردها، با فرزندتان برای اجتناب از چیزهایی که باعث اضطراب یا ترس از شکست می‌شوند، تبانی نکنید. من اغلب دیده‌ام که بسیاری از والدین از موقعیت‌هایی که ممکن است باعث اضطراب یا ناراحتی فرزندانشان شود، مانند شرکت در جشن تولد همکلاسی یا امتحان کردن یک ورزش، اجتناب می‌کنند. بخشی از وظیفه ما به عنوان والدین این است که برای آن عنصر دیگر در عزت نفس، تشویق‌کننده باشیم: حس خودمختاری کودک که "من می‌توانم انجامش دهم". این امر به ویژه برای کودکانی که ممکن است چالش‌های خاصی داشته باشند (مانند اضطراب، مشکلات یادگیری و غیره) بسیار مهم است. یک کودک ممکن است در درون خود احساس کند "من نمی‌توانم این کار را انجام دهم" و دلایل زیادی برای اجتناب از چیزی چالش‌برانگیز یا اضطراب‌آور پیدا کند. تا زمانی که ما، به عنوان والدین، بر نتیجه تمرکز نکنیم، بلکه بر تلاش تمرکز کنیم، تشویق به "ادامه تلاش" فرزندانمان را ترغیب می‌کند تا بر تردیدهای خود غلبه کنند. تقریباً همیشه، بدترین ترس‌های ما از اینکه چیزی چقدر بد خواهد بود، به واقعیت تبدیل نمی‌شوند. در عوض، کودک اغلب یاد می‌گیرد که "آنقدرها هم بد نبود" یا "من توانستم بهتر از آنچه انتظار داشتم عمل کنم." با آن تجربه مثبت غلبه بر ترس، عزت نفس افزایش می‌یابد و تمایل به مواجهه با ترس‌ها به جای اجتناب از آنها بیشتر می‌شود.
  2. اعتبارسنجی احساسات در عین تغییر جهت باورهای نادرست : این می‌تواند جنبه‌ای چالش‌برانگیز از بهبود عزت نفس فرزندتان باشد. هیچ‌کس دوست ندارد به او گفته شود که نباید آنطور که احساس می‌کند، احساس کند، به‌خصوص کودکان. بنابراین به فرزندانتان اجازه دهید تا احساسات خود را ابراز کنند، چه ناامیدی، خشم یا غم. برای درک بهتر اینکه چرا آنطور که هستند احساس می‌کنند، سؤال بپرسید. اعتبارسنجی، عزت نفس را بهبود می‌بخشد، زیرا وقتی کودکان احساس می‌کنند که کسی احساسات آنها را درک و می‌پذیرد، به آنها آرامش می‌دهد و به آنها اجازه می‌دهد تا خود را بیشتر بپذیرند. اما گاهی اوقات کودکان هنگام حرکت در دنیای اجتماعی خود، باورهای نادرستی در مورد خود نیز ایجاد می‌کنند. بنابراین به عنوان والدین، مهم است که به آنها کمک کنید تا دیدگاه‌های مختلفی در مورد یک موقعیت یا قابلیت‌های خود ببینند. اگر زمان بیشتری را صرف تلاش برای درک احساسات فرزندانتان کنید، بهتر می‌توانید باورهای نادرستی را که ممکن است در نتیجه آن احساسات ایجاد شده باشند، هدایت کنید. اغلب اوقات، ما، به عنوان والدین، می‌خواهیم فرزندانمان احساس بهتری داشته باشند، بنابراین برای اصلاح دیدگاه آنها یا ارائه راه‌حل‌های فوری وارد عمل می‌شویم. این مانع از آن می‌شود که ما «کارآگاهان احساسات» بهتری باشیم. من شاهد بوده‌ام که چگونه برخی از کلمات تشویق‌آمیزِ با نیت خیرِ والدین، کاملاً در تأیید دقیق احساسات درونی کودک، بی‌تأثیر بوده‌اند. قبل از اینکه برای حل مشکل یا اصلاح یک دیدگاه، وارد عمل شوید، احساسات فرزندتان را تأیید و درک کنید.
  3. الگوی مثبتی باشید و عزت نفس خود را نشان دهید : کودکان اغلب سلامت و ثبات عاطفی والدین خود را منعکس می‌کنند. اگر بیش از حد با خود سخت‌گیر، بدبین یا ترسو باشید، فرزندتان در نهایت احساسات شما را منعکس خواهد کرد. دیدن خود و دنیای اطرافتان از دیدگاه «نیمه پر لیوان» به جای «نیمه خالی لیوان» به القای عزت نفس سالم در فرزندتان کمک زیادی خواهد کرد. هرچه بیشتر نشان دهید که می‌توانید نقاط ضعف خود را بپذیرید و نقاط قوت خود را جشن بگیرید، عزت نفس را در فرزندانتان بیشتر تشویق می‌کنید تا همین کار را انجام دهند. عزت نفس و اعتماد به نفس ویژگی‌ها و صفات اکتسابی هستند و کودکان برای توسعه آنها به فرصت‌هایی نیاز دارند. با تشویق، زمان و توجه، آنها می‌توانند یاد بگیرند که توانایی‌های خود را بپذیرند و نقاط ضعف خود را به چالش بکشند.

اگر بتوانید در نقش خود به عنوان والدین، دو عنصر ضروری برای عزت نفس را الگو قرار دهید، فرزندتان به طور طبیعی اعتماد به نفس و انعطاف‌پذیری بیشتری پیدا خواهد کرد: «من می‌توانم این کار را انجام دهم!» و «من خودم را دوست دارم.» باشد که با تشویق اعتماد به نفس در فرزندانتان، اعتماد به نفس شما در فرزندپروری‌تان افزایش یابد!

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

درک تمایز بین کمرویی و اوتیسم برای ارائه حمایت و مراقبت مناسب از کودکان ضروری است. اگرچه ممکن است ویژگی‌ها و چالش‌های همپوشانی وجود داشته باشد، اما در نظر گرفتن عوامل کلیدی هنگام تمایز بین این دو مهم است.

ویژگی‌ها و چالش‌های همپوشانی

کودکان خجالتی و کودکان مبتلا به اوتیسم ممکن است ویژگی‌های مشابهی را نشان دهند و در تعاملات اجتماعی با چالش‌های مشابهی روبرو شوند. هر دو گروه ممکن است در شروع گفتگوها، حفظ تماس چشمی و شرکت در فعالیت‌های گروهی مشکل داشته باشند. علاوه بر این، ممکن است در موقعیت‌های اجتماعی ناآشنا یا طاقت‌فرسا اضطراب را تجربه کنند.

با این حال، توجه به این نکته ضروری است که این ویژگی‌های مشترک لزوماً نشان‌دهنده اوتیسم نیستند. کمرویی یک ویژگی شخصیتی است که با اضطراب و ناراحتی موقت یا موقعیتی در محیط‌های اجتماعی مشخص می‌شود، در حالی که اوتیسم یک اختلال عصبی-رشدی است که بر ارتباطات اجتماعی، رفتار و تعامل تأثیر می‌گذارد. درک تفاوت‌های ظریف بین کمرویی و اوتیسم برای ارائه حمایت و مداخله مناسب حیاتی است.

عوامل کلیدی که باید در نظر گرفته شوند

هنگام تمایز کمرویی از اوتیسم، باید چندین عامل کلیدی در نظر گرفته شود:

  1. ثبات و شدت : کمرویی اغلب موقعیتی و موقتی است، در حالی که علائم اوتیسم در زمینه‌ها و تعاملات اجتماعی مختلف ادامه می‌یابد. علائم اوتیسم معمولاً شدیدتر و فراگیرتر هستند و بر حوزه‌های مختلف زندگی کودک تأثیر می‌گذارند.
  2. نقاط عطف رشدی : کمرویی معمولاً بر نقاط عطف کلی رشد کودک تأثیر نمی‌گذارد، در حالی که اوتیسم ممکن است با تأخیر در گفتار، مهارت‌های حرکتی و سایر زمینه‌های رشدی همراه باشد. مشاهده و پیگیری این نقاط عطف می‌تواند به تمایز بین کمرویی و اوتیسم کمک کند.
  3. ارتباط اجتماعی : در حالی که هم کودکان خجالتی و هم کودکان مبتلا به اوتیسم ممکن است در ارتباط اجتماعی مشکل داشته باشند، ماهیت این مشکلات متفاوت است. کودکان خجالتی ممکن است مشکلات موقتی در ابراز وجود خود داشته باشند، در حالی که کودکان مبتلا به اوتیسم ممکن است در درک نشانه‌های غیرکلامی، حفظ مکالمات متقابل و نشان دادن رفتارهای اجتماعی مناسب، چالش‌های مداومی داشته باشند.
  4. رفتارهای تکراری و علایق محدود : کودکان مبتلا به اوتیسم اغلب رفتارهای تکراری دارند و علایق شدید و محدودی از خود نشان می‌دهند. این رفتارها و علایق معمولاً با کمرویی همراه نیستند.

تمایز قائل شدن بین کمرویی و اوتیسم می‌تواند چالش برانگیز باشد و همیشه توصیه می‌شود برای ارزیابی جامع با متخصصان مراقبت‌های بهداشتی، مانند متخصصان اطفال یا روانشناسان، مشورت کنید. دریافت راهنمایی حرفه‌ای، تشخیص دقیق و حمایت مناسب از کودک را تضمین می‌کند.

به دنبال راهنمایی حرفه‌ای بودن

وقتی صحبت از تشخیص این می‌شود که آیا کودک علائم خجالتی بودن را نشان می‌دهد یا علائم اوتیسم، مراجعه به متخصص ضروری است. ارزیابی حرفه‌ای و مشاوره با یک ارائه‌دهنده خدمات درمانی می‌تواند بینش‌های ارزشمندی ارائه دهد و به تمایز بین این دو کمک کند.

اهمیت ارزیابی حرفه‌ای

ارزیابی حرفه‌ای برای ارزیابی دقیق رفتار کودک و تعیین اینکه آیا با خجالتی بودن معمول همسو است یا ممکن است نشانه‌هایی از اختلال طیف اوتیسم (ASD) وجود داشته باشد، بسیار مهم است. متخصصانی مانند متخصصان اطفال، روانشناسان یا متخصصان رشد، تخصص و آموزش لازم برای انجام ارزیابی‌های جامع با استفاده از ابزارهای استاندارد و معیارهای تشخیصی را دارند.

ارزیابی‌های حرفه‌ای معمولاً شامل ارزیابی کامل تاریخچه رشد کودک، مشاهده رفتار آنها در محیط‌های مختلف و جمع‌آوری اطلاعات از والدین، مراقبان و معلمان است. این ارزیابی‌ها می‌توانند به شناسایی هرگونه علامت هشدار یا الگوهای رفتاری که ممکن است نشان‌دهنده اوتیسم باشد یا آن را از خجالتی بودن متمایز کند، کمک کنند.

مهم است به یاد داشته باشید که ارزیابی‌های حرفه‌ای به معنای برچسب زدن یا تشخیص قطعی کودک نیستند، بلکه برای ارائه راهنمایی و پشتیبانی هستند. آن‌ها می‌توانند به والدین و مراقبان کمک کنند تا درک بهتری از نقاط قوت، چالش‌ها و نیازهای منحصر به فرد فرزند خود به دست آورند.

مشاوره با یک ارائه دهنده خدمات درمانی

مشاوره با یک ارائه دهنده خدمات درمانی، مانند متخصص اطفال یا پزشک خانواده، گامی مهم در فرآیند درک این موضوع است که آیا رفتار کودک نشان دهنده کمرویی است یا اوتیسم. ارائه دهندگان خدمات درمانی می‌توانند والدین و مراقبان را در جستجوی ارجاعات مناسب برای ارزیابی و پشتیبانی بیشتر راهنمایی کنند.

در طول مشاوره، ارائه دهنده خدمات درمانی می‌تواند رشد کلی کودک را ارزیابی کند، به هرگونه نگرانی رسیدگی کند و اطلاعاتی در مورد منابع و متخصصان موجود در منطقه ارائه دهد. آنها همچنین ممکن است در مورد نحوه پیمایش فرآیند ارزیابی و ارتباط خانواده‌ها با شبکه‌ها یا سازمان‌های حمایتی محلی راهنمایی ارائه دهند.

والدین و مراقبان کودک با مشورت با یک ارائه دهنده خدمات درمانی می‌توانند بینش‌های ارزشمندی کسب کنند، سوالاتی بپرسند و در مورد مراحل بعدی درک رفتار فرزندشان راهنمایی دریافت کنند.

به یاد داشته باشید، مسیر درک و حمایت از رشد کودک برای هر فرد منحصر به فرد است. جستجوی راهنمایی‌های حرفه‌ای می‌تواند به اطمینان از دریافت حمایت و مداخلات مناسب مورد نیاز کودکان کمک کند.

حمایت از کودکان خجالتی و مبتلا به اوتیسم

وقتی صحبت از حمایت از کودکان خجالتی و مبتلایان به اوتیسم می‌شود، ایجاد محیطی که تعامل اجتماعی را تشویق کند و حس راحتی و پذیرش را تقویت کند، ضروری است. با اجرای استراتژی‌هایی متناسب با نیازهای خاص آنها، می‌توانیم به این افراد کمک کنیم تا رشد کنند و مهارت‌های اجتماعی خود را توسعه دهند. در اینجا دو رویکرد کلیدی برای بررسی وجود دارد: استراتژی‌هایی برای تشویق تعامل اجتماعی و ایجاد یک محیط پرورش‌دهنده.

راهکارهایی برای تشویق تعامل اجتماعی

برای کودکان خجالتی و افراد مبتلا به اوتیسم، مشارکت در تعاملات اجتماعی می‌تواند چالش برانگیز باشد. با این حال، با استراتژی‌ها و حمایت‌های مناسب، آنها می‌توانند به تدریج مهارت‌های اجتماعی خود را توسعه داده و در موقعیت‌های اجتماعی احساس راحتی بیشتری کنند. در اینجا چند استراتژی برای تشویق تعامل اجتماعی آورده شده است:

  1. قرارهای بازی ساختارمند : قرارهای بازی یا فعالیت‌های اجتماعی را طوری سازماندهی کنید که محیطی ساختارمند و قابل پیش‌بینی فراهم کنند. این می‌تواند به کودکان خجالتی و افراد مبتلا به اوتیسم کمک کند تا احساس راحتی بیشتری داشته باشند و بفهمند که در طول تعامل چه انتظاری از آنها می‌رود.
  2. کمک‌های بصری : از کمک‌های بصری، مانند داستان‌های اجتماعی یا برنامه‌های بصری، برای کمک به افراد مبتلا به اوتیسم در درک انتظارات اجتماعی و هدایت موقعیت‌های اجتماعی استفاده کنید. این پشتیبانی‌های بصری می‌توانند راهنمایی ارائه دهند و اضطراب را کاهش دهند.
  3. ایفای نقش : در فعالیت‌های ایفای نقش شرکت کنید تا به کودکان خجالتی و مبتلایان به اوتیسم کمک کنید تا تعاملات اجتماعی را در یک محیط امن و کنترل‌شده تمرین کنند. این می‌تواند به ایجاد اعتماد به نفس و بهبود مهارت‌های اجتماعی آنها کمک کند.
  4. الگوسازی همسالان : تعامل با همسالانی را که رفتارهای اجتماعی مثبت نشان می‌دهند، تشویق کنید. الگوسازی همسالان می‌تواند به کودکان خجالتی و مبتلایان به اوتیسم نمونه‌هایی برای یادگیری و تقلید ارائه دهد.
  5. آموزش مهارت‌های اجتماعی : ثبت‌نام کودکان خجالتی و مبتلایان به اوتیسم را در برنامه‌های آموزشی یا درمانی مهارت‌های اجتماعی در نظر بگیرید، جایی که می‌توانند مهارت‌های اجتماعی ضروری را در یک محیط حمایتی یاد بگیرند و تمرین کنند.

ایجاد یک محیط پرورش‌دهنده

ایجاد یک محیط پرورش‌دهنده برای رشد و رفاه کودکان خجالتی و افراد مبتلا به اوتیسم بسیار مهم است. در اینجا چند راهکار برای ایجاد یک محیط حمایتی ارائه شده است:

  1. ارتباط واضح : هنگام تعامل با کودکان خجالتی و افراد مبتلا به اوتیسم، از زبانی واضح و مختصر استفاده کنید. با آرامش و صبر صحبت کنید و به آنها فرصت دهید تا اطلاعات را پردازش کرده و با سرعت خودشان پاسخ دهند.
  2. ایجاد روال‌های منظم : ایجاد روال‌های قابل پیش‌بینی می‌تواند حس امنیت و ثبات را برای کودکان خجالتی و افراد مبتلا به اوتیسم فراهم کند. روال‌های واضح و ثابت به کاهش اضطراب و ایجاد فضایی امن برای تعاملات اجتماعی کمک می‌کند.
  3. یک فضای آرام فراهم کنید : یک فضای آرام مشخص ایجاد کنید که کودکان خجالتی و افراد مبتلا به اوتیسم بتوانند در مواقع نیاز به استراحت از تعاملات اجتماعی یا اضافه بار حسی به آنجا پناه ببرند. این فضا باید آرام، راحت و مجهز به وسایل مناسب برای حواس باشد.
  4. ترویج پذیرش و همدلی : محیطی فراگیر را پرورش دهید که در آن پذیرش و همدلی ارزشمند باشند. همسالان و اعضای خانواده را تشویق کنید تا تفاوت‌های فردی را درک و بپذیرند و فرهنگ مهربانی و تفاهم را ترویج دهید.
  5. با متخصصان همکاری کنید : از ارائه دهندگان خدمات درمانی، درمانگران و مربیانی که در کار با کودکان خجالتی و مبتلایان به اوتیسم تخصص دارند، راهنمایی بگیرید. آنها می‌توانند بینش‌ها، استراتژی‌ها و منابع ارزشمندی را برای حمایت از رشد اجتماعی آنها ارائه دهند.

با اجرای این استراتژی‌ها و ایجاد یک محیط پرورش‌دهنده، می‌توانیم حمایت لازم را برای کودکان خجالتی و افراد مبتلا به اوتیسم فراهم کنیم تا تعاملات اجتماعی را هدایت کرده و رشد کنند. به یاد داشته باشید، هر فرد منحصر به فرد است و مهم است که رویکردها را بر اساس نیازها و ترجیحات خاص او تنظیم کنیم.

نتیجه‌گیری

در نتیجه، درک تفاوت بین کمرویی و اوتیسم برای ارائه حمایت و مداخله مناسب برای کودکان بسیار مهم است. اگرچه ممکن است ویژگی‌ها و چالش‌های همپوشانی وجود داشته باشد، اما در نظر گرفتن عوامل کلیدی مانند ثبات و شدت، نقاط عطف رشدی، ارتباطات اجتماعی و رفتارهای تکراری و علایق محدود مهم است. درخواست ارزیابی حرفه‌ای از ارائه دهندگان خدمات درمانی می‌تواند به ارزیابی دقیق رفتار کودک و ارائه راهنمایی در مورد حمایت مناسب کمک کند.

با اجرای استراتژی‌های متناسب با نیازهای خاص آنها، می‌توانیم محیطی پرورش‌دهنده ایجاد کنیم که تعامل اجتماعی را برای کودکان خجالتی و مبتلایان به اوتیسم تشویق کند. در نهایت، با پرورش محیطی فراگیر که برای پذیرش و همدلی ارزش قائل است، می‌توانیم به این افراد کمک کنیم تا شکوفا شوند و به پتانسیل کامل خود برسند.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

چگونه بی‌خوابی را در کودکان بیمار ارزیابی می‌کنید و بیماری‌های همراه چه نقشی در این فرآیند دارند؟

البته، گام بعدی، زمانی است که کودک علائم را نشان می‌دهد، ارزیابی اینکه آیا کودک بی‌خوابی دارد یا خیر. یکی از بزرگترین ابزارهایی که پزشکان یا ارائه دهندگان خدمات درمانی در ارزیابی فرد مبتلا به بی‌خوابی دارند، گرفتن شرح حال خوب و کامل است.

ما کمی در مورد کارهایی که کودک قبل از خواب انجام می‌دهد صحبت کردیم. وقتی سابقه خواب او را می‌گیریم، بیشتر یک سابقه ۲۴ ساعته است تا فقط رفتارهای قبل از خواب یا شب، زیرا کارهایی که در طول روز انجام می‌دهید بر زمان خواب شما تأثیر می‌گذارد و نحوه خواب شما در شب گاهی اوقات می‌تواند بر ساعات روز شما تأثیر بگذارد.

یک شرح حال کامل و جامع واقعاً مهم است. این شامل بررسی زمان خواب و بیداری بیمار، مدت زمان به خواب رفتن، علاوه بر بررسی اختلالات پزشکی گذشته، داروها و سابقه خانوادگی بی‌خوابی می‌شود. ما می‌دانیم که اختلالات خواب در خانواده‌ها ارثی هستند. علاوه بر این، بررسی مصرف داروها یا مواد مختلف - به عنوان مثال، کافئین در نوجوانان، سیگار الکترونیکی (که یکی از موارد مهم است) یا قرار گرفتن در معرض دود سیگار در کودکان خردسال - گاهی اوقات می‌تواند بر خواب تأثیر بگذارد.

بنابراین، علاوه بر شرح حال کامل خواب، باید شرح حال دقیقی از همه این موارد نیز گرفته شود. حال، شرح حال خواب باید شامل سابقه سایر اختلالات خواب نیز باشد، مانند اطمینان از اینکه هیچ مدرکی از اختلال تنفسی در خواب (مثلاً آپنه خواب، خروپف، نفس نفس زدن، خفگی) یا علائم پاهای بی‌قرار (مانند تمایل به حرکت دادن پاها یا احساسات عجیب و غریب ناراحت کننده) وجود ندارد. همچنین، اطمینان حاصل شود که کودک به دلایل دیگر خواب‌آلودگی بیش از حد در طول روز ندارد. بنابراین، نه تنها گرفتن شرح حال پزشکی خوب، بلکه اطمینان از اینکه همه اختلالات خواب که می‌توانند در بی‌خوابی نقش داشته باشند را رد می‌کنیم.

پس از یک شرح حال خوب و کامل، ابزارهای خاصی وجود دارد که پزشکان یا ارائه دهندگان خدمات درمانی می‌توانند از آنها برای تشخیص یا رد بی‌خوابی استفاده کنند. دفترچه خواب یکی از دم‌دست‌ترین ابزارها است. یکی از بهترین آنها دفترچه یادداشت کاغذی است که در آن کودک یا مراقب می‌تواند برنامه خواب و بیداری خود را پیگیری کند: چه مدت بیدار بوده‌اند، چند بار در نیمه شب از خواب بیدار شده‌اند، چه داروها یا کافئینی مصرف می‌کنند و غیره. این یک نمایش گرافیکی از سابقه خواب و بیداری است. این دفترچه یادداشت به راحتی به صورت آنلاین در وب‌سایت آکادمی پزشکی خواب آمریکا در دسترس است. هر کسی که می‌خواهد برنامه خواب خود را ببیند، می‌تواند دفترچه را چاپ کند، آن را پر کند و آن را بررسی کند.

ابزار دیگر، معیار عینی‌تری به نام اکتیگرافی است. بیشتر داده‌های اکتیگرافی مبتنی بر حسگرهای حرکتی هستند. به طور سنتی، وقتی بیدار هستیم، زیاد حرکت می‌کنیم؛ وقتی می‌خوابیم، به اندازه کافی حرکت نمی‌کنیم. اکتیگرافی این داده‌ها را به عنوان جایگزینی برای خواب و بیداری ردیابی می‌کند. این دستگاهی شبیه ساعت است که کودکان یا نوجوانان می‌توانند برای ردیابی برنامه خواب خود بپوشند و یک نسخه چاپی خوب از زمان خوابیدن، زمان بیدار شدن و اینکه آیا در نیمه شب بیدار بوده‌اید یا خیر، ارائه می‌دهد.

البته محدودیت‌هایی دارد، اما در همین راستا، حتی برخی از پوشیدنی‌های جدیدتر - مانند اپل واچ یا سامسونگ واچ - می‌توانند برنامه خواب و بیداری شما را پیگیری کنند. بنابراین اینها ابزارهایی هستند که می‌توانند ارزیابی بی‌خوابی را تکمیل کنند. اما بهترین ابزار هنوز یک شرح حال خوب و کامل است.

میشه یه توضیحی در مورد چارچوب درمان بدید؟ چطور میشه استراتژی‌های مدیریتی رو با گروه‌های سنی یا تظاهرات بالینی مختلف تطبیق داد؟

قدم بعدی، البته، مدیریت آن بی‌خوابی است. چگونه از یک کودک یا نوجوان مبتلا به بی‌خوابی مراقبت می‌کنید؟ اکنون، بهترین مدیریت بلندمدت برای هرگونه بی‌خوابی - چه در بزرگسالان، کودکان یا نوجوانان - مدیریت رفتاری است. اتفاقی که می‌افتد این است که اغلب یک محرک یا علت برای بی‌خوابی وجود دارد. با این حال، با گذشت زمان، آن علت ممکن است از بین برود، اما بی‌خوابی خود را تقویت می‌کند و به یک حلقه مزمن تبدیل می‌شود و باعث مشکلات مداوم خواب می‌شود. ما باید این حلقه را بشکنیم.

بهترین راه برای انجام این کار، مدیریت رفتاری بی‌خوابی و در ادامه‌ی آن، چیزی به نام درمان شناختی رفتاری برای بی‌خوابی (CBTI) است. ما روانشناسان خواب زیادی داریم که در CBTI آموزش دیده‌اند. این مجموعه‌ای خاص از استراتژی‌ها است که نه تنها برای کمک به تثبیت خواب و سریع‌تر به خواب رفتن شما استفاده می‌شود، بلکه برخی از افکار و تداعی‌های منفی مربوط به زمان خواب را نیز تغییر می‌دهد.

این دوران بسیار هیجان‌انگیزی برای این حوزه است. دیدن تمام جلسات مختلف در پزشکی خواب کودکان، به ویژه بی‌خوابی کودکان، شگفت‌انگیز بود. جلسه‌ای که من به عنوان یکی از رؤسای آن بودم، به طور خاص مربوط به عوامل خطر بی‌خوابی و مدیریت آن در کودکان و نوجوانان بود. چند سخنرانی واقعاً جالب وجود داشت - و من به جزئیات نمی‌پردازم زیرا این داده‌ها هنوز منتشر نشده‌اند - اما محققان برنامه‌های مختلفی را بررسی کردند که می‌توانند برای تعامل با نوجوانان و کمک به بهبود خواب آنها استفاده شوند. همانطور که می‌دانیم، رسانه‌های اجتماعی و لوازم الکترونیکی بخش بزرگی از زندگی کودکان و نوجوانان هستند. آیا می‌توانیم از این به نفع خود استفاده کنیم؟ می‌دانیم که این دستگاه‌ها می‌توانند خواب را مختل کنند، اما آیا می‌توانیم آن را برعکس کنیم؟ بنابراین، برنامه‌های مختلف زیادی برای ردیابی خواب و تعامل نوجوانان مورد بحث قرار گرفت.

یکی دیگر از صحبت‌های مورد علاقه‌ام درباره یک کیت کوچک و دفترچه کار و مقداری ماساژ درمانی بود که یک مراقب برای بیمار انجام داد و اینکه چگونه این ماساژ تأثیر مثبتی بر خواب او داشت.

همچنین در مورد استفاده‌ی عاقلانه از ملاتونین بحث شد - اینکه چطور نمی‌شود بدون دانستن دوز مناسب یا نحوه‌ی مصرف ملاتونین، بی‌خیال آن شد و آن را برداشت. ما بازار مصرفی داریم که قفسه‌هایش پر از ملاتونین است، و من حتی می‌گویم گاهی اوقات به فروشگاه می‌روم و با اینکه فرزندانم خواب خوبی دارند، به قفسه‌ها نگاه می‌کنم و از خودم می‌پرسم: «آیا با ندادن ملاتونین به فرزندم کار درستی می‌کنم؟» دوزها اغلب واقعاً بالا هستند و گاهی اوقات می‌تواند در کودکان نتیجه‌ی معکوس داشته باشد. مهم است که قبل از برداشتن آن بطری از قفسه و دادن آن به فرزندانتان، با پزشک خواب یا ارائه‌دهنده‌ی مراقبت‌های اولیه‌ی خود صحبت کنید.

و البته، داروهایی وجود دارند که می‌توانند برای بی‌خوابی در کودکان استفاده شوند. اما می‌خواهم اینجا بگویم که مطلقاً هیچ دارویی برای مدیریت بی‌خوابی در کودکان تأیید نشده است. تمام داروهایی که ما استفاده می‌کنیم، بدون برچسب هستند و اغلب برای سایر بیماری‌ها تجویز می‌شوند، اما عوارض جانبی آرام‌بخشی دارند که گاهی اوقات می‌توانیم از آنها به نفع خود استفاده کنیم. کودکانی که اضطراب، افسردگی یا ADHD دارند، بیشتر به دارو برای بی‌خوابی نیاز دارند. اکثر کودکانی که این مشکلات را ندارند، می‌توانند فقط با CBTI یا مدیریت رفتاری بهبود یابند.

  • سامرند سلیمی