سلامت روج و جسم

مطالب پزشکی و روانشناسی

سلامت روج و جسم

مطالب پزشکی و روانشناسی

  • ۰
  • ۰


 

هر کودکی با روش خاص خود برای برخورد با جهان متولد می‌شود که ما آن را «خلق و خو» می‌نامیم. رویکرد کودک به موقعیت‌های جدید و افراد ناآشنا یکی از ویژگی‌های خلق و خوی بسیار مهم است.

واقعیت این است که برخی از کودکان به طور طبیعی در موقعیت‌های جدید راحت‌تر هستند و فوراً وارد می‌شوند، در حالی که برخی دیگر محتاط‌تر هستند و برای احساس امنیت در موقعیت‌های ناآشنا به زمان و حمایت بزرگسالان دلسوز نیاز دارند. در عین حال، این کودکان خجالتی اغلب ناظران بسیار دقیقی هستند که از آنچه می‌بینند چیزهای زیادی یاد می‌گیرند و ممکن است قبل از اقدام، تمایل بیشتری به فکر کردن در مورد موقعیت‌ها داشته باشند - یک مهارت مهم.

 

اگر کودکی شما خجالتی است برای درمان خجالتی بودن کودک با گروه ویان تماس بگیرید.

خلق و خو چیزی نیست که فرزندتان انتخاب کند، و چیزی هم نیست که شما آن را ایجاد کرده باشید. خلق و خوی «درست» یا «غلط» یا «بهتر» یا «بدتر» وجود ندارد. اما خلق و خو عامل بسیار مهمی در رشد فرزند شماست زیرا نحوه تجربه و واکنش او به جهان را شکل می‌دهد. به عنوان مثال، کودکی که محتاط است و کودکی که فوراً وارد ماجرا می‌شود، احتمالاً تجربیات بسیار متفاوتی در مراسم سالانه خانوادگی شما خواهند داشت و به انواع مختلفی از حمایت از شما نیاز خواهند داشت.

همچنین، به خاطر داشته باشید که انتظارات فرهنگی در اجتماعی بودن کودک نقش دارند، زیرا تفاوت‌های فرهنگی در مورد چگونگی ارزش‌گذاری «کمرویی» وجود دارد. به عنوان مثال، در برخی فرهنگ‌ها، کمرویی به عنوان یک ویژگی مثبت دیده می‌شود و مورد تشویق و انتظار است. در برخی دیگر، قاطع‌تر بودن ارزش بیشتری دارد.

کنار آمدن با افراد و تجربیات جدید

به نظر می‌رسد بعضی از کودکان از رحم مادر با تکان دادن دست به نشانه سلام کردن بیرون می‌آیند. برخی دیگر در مواجهه با افرادی که نمی‌شناسند، مرددتر هستند و این موضوع حتی از دوران نوزادی شروع می‌شود. این کودکان با بزرگ شدن، اغلب ترجیح می‌دهند به جای یک گروه بزرگ، فقط با یک یا دو دوست صمیمی بازی کنند. کودکانی که دیر با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند، اغلب به زمان و حمایت مراقبان مورد اعتماد نیاز دارند تا در تعامل با مکان‌های جدید یا افراد جدید احساس راحتی کنند.

به یاد داشته باشید که رفتار کودک می‌تواند در موقعیت‌های مختلف متفاوت باشد. ممکن است متوجه شوید که کودک نوپای شما در جشن تولد دوستش بسیار ساکت است، اما در کنار پدربزرگ و مادربزرگش که آنها را به خوبی می‌شناسد و دوست دارد، پرحرف است. کودکانی که دیر با شما صمیمی می‌شوند، اغلب از بازی کردن با خودشان یا فقط وقت گذراندن با شما بسیار خوشحال می‌شوند. اگرچه ممکن است به تعاملات اجتماعی کمتر یا متفاوتی نیاز داشته باشند، اما این کودکان به اندازه همسالان اجتماعی‌تر خود خوشحال هستند.

کنار آمدن با تغییر

کودکان خردسال به دلیل انعطاف‌پذیر نبودن در مورد روال‌هایشان شناخته می‌شوند و عموماً از تغییر هیجان‌زده نمی‌شوند. با این حال، به نظر می‌رسد برخی از کودکان با گذارها راحت‌تر کنار می‌آیند، انعطاف‌پذیرتر هستند و می‌توانند راحت‌تر از دیگران از یک فعالیت به فعالیت دیگر بروند. کودکانی که دیر با محیط جدید وفق پیدا می‌کنند، اغلب ترجیح می‌دهند اوضاع به همین منوال باقی بماند و در برابر امتحان کردن چیزهای جدید، مانند پرستار بچه جدید یا حتی صندلی ماشین جدید، مقاومت بیشتری نشان می‌دهند. شنیدن «نه، نه، نه!»های زیاد در این موقعیت‌ها غیرمعمول نیست. بچه‌های محتاط اغلب قبل از آماده شدن برای گذار، به زمان و حمایت نیاز دارند. روال‌ها به ویژه مهم و آرامش‌بخش هستند. آنها به کودکان کمک می‌کنند تا احساس کنند که بر دنیای خود کنترل دارند.

آموزش رضایت به کودکان نوپا.
 

از تولد تا سه سالگی چه انتظاری باید داشت

تولد تا ۱۸ ماهگی

تقریباً از حدود ۸ تا ۹ ماهگی، همه نوزادان با اضطراب جدایی و غریبه‌ها کنار می‌آیند. اینها مراحل مهم رشدی هستند که اکثر نوزادان از سر می‌گذرانند و با خجالتی بودن یکسان نیستند. با این حال، باید در نظر داشت که نوزادانی که ذاتاً دیرتر با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند، اغلب در جدایی‌ها مشکل دارند و آرام کردن آنها ممکن است دشوارتر باشد.

  • جدایی در این مرحله مسئله بزرگی است زیرا نوزادان در حال حاضر:
  • درک کنند که آنها «شخصیت مستقل» خودشان را دارند، جدا از والدینشان.
  • تفاوت بین افراد آشنا و افراد ناآشنا را تشخیص دهید.

درک کنید که افراد و اشیا حتی وقتی از دید آنها خارج می‌شوند، هنوز وجود دارند (پایداری شیء). می‌بینید که کودک شما این مفهوم را وقتی دنبال اسباب‌بازی‌ای می‌گردد که در جعبه اسباب‌بازی پنهان شده است، یا دنبال توپی که زیر مبل غلتیده است، می‌فهمد. توانایی نوزادان در درک این ایده دلیل این است که در این زمان، اغلب هنگام خواب شروع به اعتراض می‌کنند و وقتی آنها را می‌خوابانند، گریه می‌کنند. آنها اکنون می‌دانند که شما هنوز جایی بیرون هستید، بعد از اینکه به آنها شب بخیر می‌گویید، و طبیعتاً می‌خواهند شما را برگردانند!

در این دوره، نوزادانی که قبلاً به راحتی از والدین خود جدا می‌شدند، ممکن است در هنگام جدایی (مانند تحویل دادن کودک به مهدکودک یا زمان خواب) بیشتر از قبل گریه و اعتراض کنند.

شما می‌توانید با خداحافظی مداوم به کودک خود اطمینان خاطر دهید. او را محکم در آغوش بگیرید و به او بگویید که در دستان بسیار خوبی است. با لبخند، به او بگویید که حالش خوب خواهد بود و بعداً او را خواهید دید. همچنین، مطمئن شوید که کودک شما (بالای یک سال) یک عروسک/پتوی «دوست‌داشتنی» یا مخصوص برای نوازش در غیاب شما دارد. اگرچه وسوسه‌انگیز است، اما وقتی مجبورید کودک کوچک خود را به شخص دیگری بسپارید، از بیرون رفتن یواشکی خودداری کنید. بیرون رفتن یواشکی این پیام را می‌رساند که فکر می‌کنید با ترک او کار اشتباهی انجام می‌دهید. این می‌تواند هرگونه ترسی را که او از جدایی و مراقبت دیگران دارد، افزایش دهد.

حتی در این سن کم، نوزادان در موقعیت‌های اجتماعی رویکرد متفاوتی دارند. برخی مشتاق تعامل با هر کسی هستند که ملاقات می‌کنند. آنها در صف خرید با فرد پشت سر شما نجوا می‌کنند و غان و غون می‌کنند و به سمت مادر دیگری که در کتابخانه برای فرزندان خود کتاب می‌خواند، می‌خزند یا می‌دوند. برخی دیگر از نوزادان در اطراف افراد جدید محتاط‌تر هستند. به نظر نمی‌رسد که دوست داشته باشند توسط افرادی که خوب نمی‌شناسند در آغوش گرفته شوند یا در آغوش گرفته شوند. آنها هنگام ملاقات با فرد جدید به شما می‌چسبند یا پشت پای شما پنهان می‌شوند. آنها به کندی با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند و برای سازگاری و احساس راحتی با افراد جدید به زمان نیاز دارند.

مهم است که به خاطر داشته باشید هدف تغییر خلق و خوی کودک شما نیست. بسیار مهم است که آنها احساس کنند به خاطر خودشان پذیرفته شده و مورد احترام هستند. وقتی به مراقبان کودک کمک می‌کنید تا بفهمند او کیست و چه نیازهایی دارد، از او حمایت می‌کنید. با مراقبان در مورد خلق و خوی کودک، اینکه چگونه دوست دارد آرام شود، چه چیزی او را آرام می‌کند و چگونه ترجیح می‌دهد در آغوش گرفته شود، صحبت کنید. این اطلاعات مهم است زیرا به مراقبان کودک شما کمک می‌کند تا مراقبتی را که نیاز دارد و شایسته آن است، ارائه دهند و باعث می‌شود کودک خجالتی در کنار مراقبان خود احساس امنیت و اعتماد کند.

۱۸ تا ۳۶ ماه

ممکن است کودک نوپای دیرجوش خود را در موارد زیر ببینید:

  • هنگام ملاقات با افراد جدید یا در فعالیت‌هایی مانند ساعت قصه‌گویی در کتابخانه، نزدیک شما باشد.
  • قبل از اینکه در یک محیط جدید، مانند خانه یک دوست یا زمین بازی جدید، مستقر شود و شروع به بازی کند، به کمی زمان نیاز دارد تا در آن احساس راحتی کند.
  • به ندرت با افرادی که نمی‌شناسد صحبت می‌کند.
  • ترجیح می‌دهد با شما بازی کند، یا وقتی او با دیگران بازی می‌کند، شما نزدیک او باشید.
  • در انتقال به یک مراقب جدید، مانند یک پرستار بچه جدید، مشکل داشته باشید.
  • در محیط‌های شلوغ و اجتماعی مانند مرکز خرید، زمین بازی یا مهمانی‌های تولد، احساس دستپاچگی و آشفتگی کند (گریه کند، اعتراض کند، بخواهد آنجا را ترک کند و غیره).

در فعالیت‌هایی مانند موسیقی والدین-کودک یا کلاس‌های ژیمناستیک، ترسو به نظر می‌رسد.

بین سنین ۲ تا ۳ سالگی، وقتی فرزندتان شروع به بازی تعاملی‌تر با سایر کودکان می‌کند، ممکن است متوجه شوید که ترجیح می‌دهد به جای یک گروه بزرگ، فقط با یک یا دو دوست خوب دیگر بازی کند. این بسیار رایج است. به یاد داشته باشید، هیچ راه درستی برای اجتماعی بودن وجود ندارد. آنچه کودک را خوشحال می‌کند، بسته به نوع کودک می‌تواند کاملاً متفاوت باشد. تعداد دوستانی که یک کودک دارد لزوماً عامل مهمی نیست. کیفیت دوستی مهم است.

کودکان نوپایی که دیر با دیگران ارتباط برقرار می‌کنند، ممکن است از فعالیت‌های ساختاریافته برای کمک به انتقال به بازی با دیگران نیز بهره‌مند شوند. به عنوان مثال، در ابتدای زمان بازی یا مهمانی، می‌توانید پیشنهاد دهید که موسیقی بنوازند (یک قاشق چوبی و قابلمه عالی است) یا در فضای باز در یک جعبه شن بازی کنند. این نوع بازی به کودک خجالتی زمانی می‌دهد تا قبل از شروع فعالیت‌های تعاملی‌تر، در بازی‌های کناری شرکت کند. همچنین در صورت امکان، برنامه‌ریزی زمان بازی و مهمانی در خانه می‌تواند مفید باشد تا کودک خجالتی در جایی باشد که احساس امنیت، آرامش و اعتماد به نفس داشته باشد.

به یاد داشته باشید—خلق و خو سرنوشت نیست. می‌توانید به طبیعت دیرجوش فرزندتان احترام بگذارید و در عین حال به او کمک کنید مهارت‌های لازم برای سازگاری موفقیت‌آمیز با موقعیت‌ها و افراد جدید را بیاموزد. به عنوان مثال، وقتی به یک زمین بازی جدید می‌رسید که کودکان زیادی در آن بازی می‌کنند، از فرزندتان پیروی کنید و مدتی فقط به تماشای بازی بپردازید. سپس، وقتی می‌بینید کودکی احساس آرامش بیشتری می‌کند و به اتفاقات اطرافش علاقه‌مند است، پیشنهاد دهید که او را با تاب هل دهید یا با او از سرسره پایین بروید. از او بخواهید که یک وسیله را برای کاوش بعدی انتخاب کند. گام به گام، با گذشت زمان، به فرزندتان کمک می‌کنید تا با این مکان جدید سازگار شود و از آن لذت ببرد.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

یک درمانگر جنسی یک فرد عادی نیست؛ او یک فرد حرفه‌ای است که به خوبی از کارهایی که برای کسانی که از او کمک می‌گیرند انجام می‌دهد، آگاه است. هنوز افراد زیادی هستند که پذیرش این واقعیت که با انواع مشکلات جنسی دست و پنجه نرم می‌کنند را دشوار می‌دانند. در واقع، اکثر آنها فکر می‌کنند که اگر مشکلاتی را که در زندگی مشترک خود دارند، مطرح کنند، دنیا در مورد آنها بد فکر خواهد کرد. از آنجایی که آنها این را نوعی ننگ می‌دانند، در طول زندگی خود با مشکلات جنسی شدیدی روبرو می‌شوند.

اما چگونه می‌دانید که آیا زمان آن رسیده است که با یک درمانگر جنسی مشورت کنید؟ چگونه می‌دانید که آیا فوراً به یک متخصص جنسی نیاز دارید تا مطمئن شوید که «زندگی مشترک» شما زیبا شده است یا بهتر از آنچه واقعاً هست؟ در اینجا لیستی از شش نشانه اصلی که ثابت می‌کند به کمک حرفه‌ای نیاز دارید، آورده شده است:

۱) شما قادر به ارضای شریک زندگی خود در رختخواب نیستید: آیا تمام تلاش خود را کرده‌اید که همه چیز را به شریک زندگی خود بدهید، اما او راضی به نظر نمی‌رسد؟ اگر بله، مطمئناً زمان آن رسیده است که از کسی کمک حرفه‌ای بگیرید.

۲) از عملکرد خود در رختخواب راضی نیستید: مواقعی وجود دارد که شریک زندگی‌تان به شما نمی‌گوید که راضی نیست؛ با این حال، خودتان این احساس را دارید. اگر این اتفاق برای شما افتاده است، فقط یک متخصص امور جنسی می‌تواند به شما کمک کند تا با استرس یا انزال زودرس یا اختلال نعوظ کنار بیایید .

 


۳) شما نه به «گرفتن» و نه به «دادن» در رختخواب علاقه‌ای ندارید: عشق‌بازی با شریک زندگی‌تان وحشی‌ترین و زیباترین احساسی است که تا به حال تجربه کرده‌اید؛ با این حال، افراد کمی هستند که به نظر می‌رسد علاقه‌ای به ایجاد یک پیوند فیزیکی ندارند. این نشانه‌ای است که آنها به کمک نیاز دارند.

۴) رابطه جنسی، با وجود تلاش‌های شریک زندگی‌تان، شما را هیجان‌زده نمی‌کند: اگر شریک زندگی‌تان همه کار برای برانگیختن احساسات شما انجام داده است، اما شما به رابطه جنسی جذب نمی‌شوید، مطمئناً به یک درمانگر نیاز دارید که بداند چگونه احساسات هیجان را در شما برانگیزد.

۵) زندگی جنسی برای شما دردسر زیادی ایجاد می‌کند: اکثر زوج‌ها پس از نارضایتی مداوم در رختخواب، به طلاق ختم می‌شوند. با این حال، هیچ زوجی نباید به این دلیل رابطه خود را پایان دهد زیرا این یک اختلال است که می‌تواند با کمک یک درمانگر خوب درمان شود.

۶) رابطه جنسی برای شما کاملاً دردناک است: اگر از عشق‌بازی متنفرید زیرا برای شما دردناک است، باید به همین دلیل تحت درمان قرار بگیرید.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

تصور کنید: شما در اتاقی پر از آدم هستید و به نظر می‌رسد همه به جز شما در حال معاشرت و خوش‌گذرانی هستند. شما در گوشه‌ای ایستاده‌اید، احساس معذب بودن می‌کنید و مطمئن نیستید که چگونه به جمع بپیوندید. در این رویداد اجتماعی فرصت‌های زیادی برای ملاقات با افراد جدید، دوست‌یابی یا شروع یک مکالمه وجود دارد، اما نمی‌توانید خودتان را برای صحبت با کسی آماده کنید.

آشنا به نظر می‌رسد؟

وقتی مردم به یک فرد خجالتی می‌گویند که چگونه خجالتی نباشد، می‌تواند ناامیدکننده باشد. آنها فکر می‌کنند برای غلبه بر کمرویی یا اضطراب اجتماعی، فقط باید با مردم صحبت کنید یا از منطقه امن خود خارج شوید. اما چگونه؟ برای بسیاری از درونگراها، صحبت کردن با غریبه‌ها یا انجام مکالمات می‌تواند بسیار طاقت‌فرسا باشد، به خصوص وقتی ترس از طرد شدن یا قضاوت وجود داشته باشد. اختلال اضطراب اجتماعی می‌تواند این موقعیت‌ها را حتی چالش‌برانگیزتر کند و این اشکالی ندارد - همه در محیط‌های اجتماعی احساس اعتماد به نفس نمی‌کنند.

خوشبختانه، راه‌هایی برای درک بهتر اینکه چرا موقعیت‌های خاص باعث خجالت یا اضطراب شما می‌شوند - و چگونگی غلبه بر آنها - وجود دارد. با گذشت زمان و تلاش، حتی درونگراها نیز می‌توانند یاد بگیرند که احساس راحتی بیشتری داشته باشند و اعتماد به نفس لازم برای صحبت کردن را در خود ایجاد کنند.

خجالتی بودن دقیقاً چیست؟

کمرویی ، احساس ناراحتی یا عصبی بودن در موقعیت‌های اجتماعی ، به ویژه در اطراف افراد ناآشنا یا محیط‌های جدید است. این اغلب شامل خودآگاهی و ترس از قضاوت یا طرد شدن است و شروع یا ادامه مکالمه را برای افراد خجالتی دشوار می‌کند .

ویژگی‌های کلیدی خجالتی بودن:

  • خودآگاهی : احساس آگاهی بیش از حد از خود، به خصوص در مورد ظاهر، اعمال یا کلمات. افراد خجالتی اغلب رفتار خود را از نزدیک زیر نظر دارند که می‌تواند منجر به افزایش اضطراب شود.
  • اضطراب اجتماعی : تجربه ترس یا عصبی بودن در محیط‌های اجتماعی، مانند ملاقات با افراد جدید، صحبت کردن در مقابل یک گروه یا شرکت در مکالمات. این ترس همچنین ممکن است در موارد شدیدتر با علائم اختلال اضطراب اجتماعی همپوشانی داشته باشد.
  • اجتناب : ترجیح می‌دهد از موقعیت‌های اجتماعی اجتناب کند یا تعاملات را به حداقل برساند تا ناراحتی‌اش را کاهش دهد. افراد خجالتی ممکن است در دوست‌یابی، حفظ تماس چشمی یا احساس اعتماد به نفس کافی برای صحبت در محیط‌های گروهی مشکل داشته باشند.
  • فیزیکی rواکنش‌ها : علائمی مانند سرخ شدن، تعریق، لرزش یا افزایش ضربان قلب هنگام مواجهه با تعامل اجتماعی. این واکنش‌های فیزیکی اغلب باعث می‌شوند که معاشرت برای افراد خجالتی ناخوشایند یا ناراحت‌کننده باشد.

کمرویی می‌تواند از خفیف تا شدید متغیر باشد. برای برخی از درونگراها، ممکن است یک واکنش طبیعی به موقعیت‌های ناآشنا باشد. با این حال، هنگامی که به طور قابل توجهی در زندگی روزمره یا روابط اختلال ایجاد می‌کند، ممکن است با اختلال اضطراب اجتماعی همپوشانی داشته باشد و نیاز به حمایت حرفه‌ای یا راهکارهایی برای ایجاد اعتماد به نفس و مدیریت احساسات اضطراب‌آور دارد.

 

کمرویی دلایل متعددی دارد. آنچه ممکن است برای برخی افراد کمرویی ایجاد کند، ممکن است برای برخی دیگر اینطور نباشد. 

در اینجا سه ​​عامل بالقوه وجود دارد که می‌توانند باعث کمرویی شوند:

۱. ژن‌های ارثی

اگر اعضای خانواده خجالتی دارید، می‌تواند ناشی از عوامل ژنتیکی یا محیطی - یا هر دو - باشد. اما این ویژگی‌های شخصیتی ثابت نیستند. خجالتی بودن در کودکی به این معنی نیست که در بزرگسالی نیز خجالتی خواهید بود.

۲. تأثیرات محیطی

محیطی که در آن بزرگ شده‌اید تأثیر زیادی بر شما دارد. این محیط می‌تواند سال‌های زیادی شما را تحت تأثیر قرار دهد.

داشتن والدین سخت‌گیر که در کودکی هر کاری را که می‌توانستید - و نمی‌توانستید - انجام دهید، برای شما مشخص می‌کردند، می‌تواند خارج شدن از منطقه امنتان را در بزرگسالی دشوار کند. یا اگر در یک محیط ناامن بزرگ شده باشید، ممکن است از قرار گرفتن در موقعیت‌های اجتماعی بترسید.

۳. تجربیات آسیب‌زا

تجربیات آسیب‌زای دوران کودکی می‌توانند تا بزرگسالی با شما بمانند. برای مثال، مورد آزار و اذیت قرار گرفتن در کودکی می‌تواند باعث ایجاد کمرویی در شما شود. یا اگر در جوانی به خاطر سرگرمی‌ها یا علایق خود مورد تمسخر و آزار و اذیت قرار گرفته‌اید، ممکن است اکنون در ابراز آنها مردد باشید.

زندگی در شرایط تغییر در پویایی خانواده - از طلاق یا مرگ - نیز می‌تواند منجر به کمرویی شود. 

مهم نیست که چرا خجالتی هستید، یک مربی BetterUp می‌تواند به شما کمک کند تا دلایل کمرویی خود را بفهمید و چگونه می‌توانید بر آنها غلبه کنید. گزینه‌های مربیگری فردی ماشما را با سرعت خودتان راهنمایی می‌کند تا بر خجالتی بودنتان غلبه کنید.

این به شما کمک می‌کند تا در تعاملات اجتماعی خود برای رسیدن به اهدافتان احساس بهتری داشته باشید.

تمایز بین کمرویی و اضطراب

ضروری است که مشخص کنید دقیقاً می‌خواهید بر چه چیزی غلبه کنید. کمرویی، اضطراب اجتماعی و درونگرایی اغلب با یکدیگر اشتباه گرفته می‌شوند. در ابتدا، ممکن است فکر کنید که اضطراب اجتماعی دارید، در حالی که در واقع خجالتی هستید، زیرا اضطراب اجتماعی و کمرویی اغلب می‌توانند شبیه یکدیگر باشند .

اگرچه آنها شباهت‌هایی دارند و ممکن است با هم همپوشانی داشته باشند، یا ممکن است کسی هر سه را تجربه کند، اما کاملاً متفاوت هستند.

اختلال اضطراب اجتماعی یک مشکل سلامت روان است، در حالی که درونگرایی و کمرویی اینطور نیستند.

افرادی که اضطراب اجتماعی دارند می‌توانند درونگرا باشند، اما این درونگرایی ناشی از ترس از طرد شدن، انتقاد از دیگران و انتقاد از خود است. افراد ممکن است از محیط‌های اجتماعی کناره‌گیری کنند و مانند افراد خجالتی بیشتر در خود فرو روند. اضطراب اجتماعی می‌تواند باعث شود افراد بیشتر با خود منفی صحبت کنند و به سلامت خود آسیب برسانند. 

اضطراب می‌تواند مانع از لذت بردن افراد از زندگی اجتماعی شود و وقتی با افراد ملاقات می‌کنند، آنها را چنان تحت فشار قرار دهد که نتوانند آن کارها را انجام دهند. کمرویی می‌تواند افراد را نگران کند، اما آنها را با همان استرسی که اضطراب ایجاد می‌کند، پر نمی‌کند.

اختلال اضطراب اجتماعی یک مشکل سلامت روان است و ممکن است به کمک درمانگران حرفه‌ای نیاز داشته باشد. در مقابل، کمرویی چیزی است که می‌توانید برای غلبه بر آن تلاش کنید. 

افراد تمایل دارند درونگرایی را به کمرویی و اضطراب نیز اضافه کنند. البته، اینها می‌توانند ویژگی‌های یک فرد خجالتی یا کسی که اضطراب اجتماعی دارد باشند، اما همیشه اینطور نیست. همه درونگراها خجالتی نیستند. 

درونگراها ممکن است مشکلی با معاشرت نداشته باشند زیرا این بستگی به خلق و خوی آنها دارد. آنها در محیط اجتماعی مناسب راحت خواهند بود. در مواقع دیگر، ممکن است ترجیح دهند از رویدادهای اجتماعی کناره گیری کنند زیرا ترجیح می‌دهند زمانی را تنها باشند.

۹ راه برای غلبه بر خجالت

لازم نیست احساس خجالت شما برای همیشه با شما بماند. تمرین این نه راهکار می‌تواند به شما در غلبه بر خجالت کمک کند. به علاوه، به کار بردن این تاکتیک‌ها اعتماد به نفس شما را در تعاملات اجتماعی افزایش می‌دهد.

۱. از کوچک شروع کنید

خارج شدن بیش از حد از منطقه امن می‌تواند طاقت‌فرسا باشد، بنابراین مستقیماً به سراغ سخنرانی در جمع نروید . در عوض، اهداف کوچکی برای خود تعیین کنید تا از لاک خود بیرون بیایید. با صحبت کردن با یکی از اعضای خانواده یا صحبت‌های کوتاه با یکی از همکاران شروع کنید. این کارها می‌توانند به ایجاد اعتماد به نفس و آرام کردن اعصاب شما کمک کنند .

۲. کشف کنید که در چه چیزی خوب هستید

اگر کمرویی شما مانع موفقیت شما می‌شود، ممکن است فرصت‌های جدید زندگی را از دست بدهید. وقتی همیشه محتاطانه عمل می‌کنید و هرگز نقاط قوت خود را دنبال نمی‌کنید، مانع رشد شخصی خود می‌شوید .

کشف نقاط قوتتان به شما کمک می‌کند تا هرگونه شک و تردیدی را از خود دور کنید و با اعتماد به نفس بیشتری چیزهای جدید را امتحان کنید.

۳. فکر نکنید که همه دارند به شما نگاه می‌کنند

مردم به تک تک حرکات شما توجه نمی‌کنند. کمرویی شما ممکن است سعی کند شما را متقاعد کند که همه متوجه اشتباهات شما می‌شوند، اما این درست نیست.

در یک رویداد اجتماعی، در میان جمعیت، کسی شما را زیر نظر ندارد. فکر نکنید که مهارت‌های اجتماعی شما همیشه زیر نظر است. می‌توانید با پرسیدن سوال و تمرکز روی طرف مقابل، کمی از این فشار را کم کنید.

۴. خودتان را تخریب نکنید و از موقعیت‌های اجتماعی دوری نکنید

ما می‌توانیم بدترین دشمنان خودمان باشیم. وقتی سعی می‌کنید کمتر خجالتی باشید، در موقعیت‌های اجتماعی مراقب صحبت‌های درونی خود باشید. شما لیاقت غلبه بر کمرویی و ایجاد اعتماد به نفس را دارید. مهم است که اجازه ندهید منتقد درونی‌تان خلاف این را به شما بگوید تا بتواند شما را به سمت غلبه بر کمرویی‌تان سوق دهد.

وقتی خجالتی هستید، اجتناب از موقعیت‌های ترسناک وسوسه‌انگیز است. اما وقتی معاشرت نمی‌کنیم، خود را در معرض خطر افسردگی و انزوای اجتماعی قرار می‌دهیم. سعی کنید مردم را ببینید.

۵. از شکست‌ها استقبال کنید

داشتن هر نوع مانعی پایان سفر شما نیست. یک تعامل اجتماعی بد به این معنی نیست که شما قادر نیستید روزی در محیط‌های اجتماعی راحت‌تر شوید.

ناامید شدن از خودتان آسان است، اما به یاد داشته باشید که هیچ کس نمی‌تواند فوراً کامل باشد.

۶. برایش نامی انتخاب کنید

کمرویی شما در موقعیت‌های اجتماعی چه تاثیری بر شما می‌گذارد؟ آیا زبان بدن شما تغییر می‌کند؟ آیا در برقراری ارتباط چشمی با افراد مشکل دارید ؟ شناسایی زمان شروع احساس خجالت می‌تواند به شما کمک کند تا در آینده از آن درس بگیرید.

۷. بفهمید که چرا خجالتی هستید

اگر می‌دانید چرا در موقعیت‌های اجتماعی خجالتی هستید، می‌توانید به دنبال راه‌هایی برای شکستن این چرخه باشید. به عنوان مثال، ممکن است به دلیل کمبود اعتماد به نفس یا یک تجربه بد باشد که بیش از حد در حافظه شما باقی مانده است.

شاید کسی در گذشته شما در مورد کم‌حرفی شما حرف بزرگی زده باشد و شما آن را مایه شرمساری یا خجالت خود بدانید. شاید این بخشی از نحوه تفکر شما در مورد خودتان شده باشد. یا شاید متوجه شوید که واقعاً ترجیح می‌دهید خودتان باشید و با یک یا دو دوست خوب باشید تا اینکه در محاصره آشنایان و غریبه‌ها باشید.

اگر احساس می‌کنید که شک و تردید مداوم به خود، احساس پایین عزت نفس یا اضطراب، عامل کمرویی شما است، به خصوص اگر کمرویی در رضایت شخصی و حرفه‌ای شما اختلال ایجاد می‌کند، همکاری با یک درمانگر یا مربی را در نظر بگیرید. شناسایی منشأ کمرویی شما ضروری نیست، اما شناسایی و به چالش کشیدن هرگونه صدای درونی منفی که ممکن است اوضاع را بدتر کند، مفید است.

۸. خودتان را با افراد حامی احاطه کنید 

وقتی اطرافیانتان به خاطر خجالتی بودنتان شما را قضاوت نکنند، احساس بهتری نسبت به خودتان خواهید داشت . حتی ممکن است وقتی افراد حامی و مشوق شما هستند، احساس قدرت کنید و بتوانید از منطقه امن خود خارج شوید.

۹. به دنبال درمان باشید

درمانگران، متخصصان پزشکی آموزش‌دیده‌ای هستند که ممکن است دقیقاً همان چیزی باشند که شما نیاز دارید، به خصوص اگر با اضطراب اجتماعی دست و پنجه نرم می‌کنید. اگر برای غلبه بر کمرویی خود تلاش می‌کنید، صحبت با یک درمانگر یا مربی زندگی می‌تواند به شما کمک کند:

  • علت آن را شناسایی کنید
  • افکار منفی که مانع معاشرت شما می‌شوند
  • علائم جسمی ناشی از عصبی بودن اضطراب اجتماعی را مدیریت کنید
  • استراتژی‌هایی برای عبور از موقعیت‌های اجتماعی ناراحت‌کننده تدوین کنید
  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

برخی از اختلالات خواب در بزرگسالان و کودکان علل مشابهی دارند. چاقی یک عامل خطر اصلی برای ابتلا به آپنه انسدادی خواب است. ، یک اختلال تنفسی مرتبط با خواب، در افراد در تمام سنین. علاوه بر این، اختلالات خواب که ممکن است زمینه ژنتیکی داشته باشند، مانند سندرم پاهای بی‌قرار ، کودکان و بزرگسالان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. برخی از مشکلات پزشکی و اختلالات اضطرابی، خطر ابتلا به مشکلات خواب را در هر سنی افزایش می‌دهند.

با این حال، الگوهای رفتاری که مختص کودکان است نیز می‌تواند منجر به اختلالات مرتبط با خواب شود. تا حدود ۵ سالگی، بی‌خوابی معمولاً نتیجه‌ی زمان‌های خواب نامنظم و رفتارهای مقاوم در برابر خواب است.

بی‌خوابی

بی‌خوابی یکی از شایع‌ترین اختلالات خواب است و ۲۰ تا ۳۰ درصد کودکان را تحت تأثیر قرار می‌دهد. علائم اصلی آن مشکل در به خواب رفتن، در خواب ماندن یا هر دو است.

متخصصان پزشکی معمولاً بی‌خوابی در کودکان را به سه دسته تقسیم می‌کنند.

  • بی‌خوابی رفتاری : این نوع بی‌خوابی که بیشتر در کودکان تا ۵ سال شایع است، با مقاومت در برابر خواب، طولانی شدن زمان به خواب رفتن و بیدار شدن‌های مکرر در طول شب همراه است. این رفتارها گاهی اوقات در بیشتر کودکان اتفاق می‌افتد، اما اگر به طور مکرر و مداوم رخ دهد و در عملکرد طبیعی آنها اختلال ایجاد کند، ممکن است اختلال خواب محسوب شود.
  • بی‌خوابی شرطی : بی‌خوابی شرطی که بیشتر در کودکان بزرگتر و نوجوانان شایع است، زمانی رخ می‌دهد که احساس اضطراب مربوط به زمان خواب و بیداری مانع از به خواب رفتن یا در خواب ماندن کودک می‌شود.
  • اختلالات خواب گذرا : اختلالات موقت در روال عادی زندگی کودک مانند مسافرت، بیماری یا وقایع استرس‌زای زندگی می‌تواند باعث بی‌خوابی کوتاه‌مدت شود.

بی‌خوابی دوران کودکی می‌تواند برای کل خانواده چالش‌برانگیز باشد. با این حال، درمان‌های موثری در دسترس است. تغییرات رفتاری مانند ایجاد یک برنامه منظم برای خواب معمولاً اولین خط درمان هستند و می‌توانند منجر به بهبود رفاه کودک و مراقبان او شوند.

آپنه انسدادی خواب

آپنه انسدادی خواب (OSA) زمانی رخ می‌دهد که بافت‌های گلو، مسیر هوا را در طول خواب مسدود می‌کنند. این می‌تواند منجر به وقفه‌های مکرر و لحظه‌ای در تنفس شود که می‌تواند خواب شبانه را به طور قابل توجهی مختل کند.

تقریباً ۱٪ تا ۵٪ از کودکان آپنه انسدادی خواب را تجربه می‌کنند . در کودکان، علل شایع شامل بزرگ شدن لوزه‌ها، چاقی و برخی بیماری‌های دندانی یا نقص‌های مادرزادی است.

بسته به شدت علائم و سایر عوامل خطر مانند چاقی، متخصص اطفال ممکن است ارزیابی بیشتر توسط متخصص طب خواب یا از طریق مطالعه خواب را توصیه کند ، که شامل تجزیه و تحلیل پزشکی شبانه در یک کلینیک خواب است.

گزینه‌های درمانی به علت و شدت OSA در کودکان بستگی دارد، اما ممکن است شامل درمان با فشار مثبت مداوم راه هوایی (CPAP) یا استفاده از محافظ دهان در شب باشد. اگر مشخص شود که علت بزرگ شدن لوزه‌ها یا آدنوئیدها است، ممکن است جراحی برای برداشتن آنها توصیه شود.

خروپف در کودکان

اکثر کودکانی که آپنه خواب دارند، خروپف را نیز تجربه می‌کنند. به خاطر داشته باشید که خروپف در کودکان نسبتاً شایع است و همیشه نشان دهنده یک مشکل بزرگتر نیست. بین 10 تا 17 درصد از کودکان خروپف می‌کنند و ممکن است علائم دیگر آپنه خواب را نشان ندهند. والدین یا مراقبان کودکی که با صدای بلند یا مکرر خروپف می‌کند، باید علائم او را با متخصص اطفال در میان بگذارند. متخصص اطفال ممکن است برای ارزیابی بیشتر خروپف و خواب کودک، انجام مطالعه خواب را توصیه کند.

راه رفتن در خواب

راه رفتن در خواب که به عنوان سومنامبولیسم نیز شناخته می‌شود ، اختلالی است که شامل راه رفتن یا انجام سایر رفتارهای پیچیده در هنگام خواب می‌شود.

راه رفتن در خواب در کودکان بیشتر از بزرگسالان رایج است. تقریباً ۵٪ از کودکان در مقایسه با ۱.۵٪ از بزرگسالان، علائم راه رفتن در خواب را نشان می‌دهند. اقدامات احتیاطی ایمنی و کاهش آسیب، گام‌های مهمی در مدیریت راه رفتن در خواب در کودکان هستند.

اگر علائم راه رفتن در خواب مکرر و مداوم است، صحبت با متخصص اطفال بسیار مهم است. پزشک می‌تواند هرگونه علت زمینه‌ای جدی را رد کند و به تدوین یک برنامه درمانی مؤثر کمک کند. مشابه شب ادراری ، راه رفتن در خواب با بزرگ شدن کودک معمولاً برطرف می‌شود.

وحشت‌های شبانه

وحشت شبانه نوعی پاراسومنیا است که در آن فرد خواب‌آلود ناگهان با احساس وحشت و هراس از خواب بیدار می‌شود. فرد خواب‌آلود معمولاً هیچ خاطره‌ای از رویداد ترسناک ندارد.

وحشت شبانه در بزرگسالان نادر است. با این حال، حدود 30٪ از کودکان ، معمولاً بین 3 تا 7 سالگی، وحشت شبانه را تجربه می‌کنند . محققان پزشکی به طور کامل نمی‌دانند که چرا وحشت شبانه رخ می‌دهد، اگرچه یک زمینه خانوادگی مشاهده شده است.

گزینه‌های درمانی محدود هستند. بهترین کار این است که پس از یک دوره وحشت شبانه، آرامش و اطمینان خاطر را فراهم کنید. اگر تصمیم دارید در مورد وحشت شبانه فرزندتان با متخصص اطفال مشورت کنید، ممکن است مفید باشد که یک دفترچه یادداشت خواب در مورد دفعات و مدت زمان دوره‌ها داشته باشید.

کابوس در کودکان

تمایز قائل شدن بین وحشت شبانه و کابوس در کودکان بسیار مهم است . وحشت شبانه نوعی اختلال خواب است که معمولاً در مرحله حرکت غیرسریع چشم (NREM) خواب رخ می‌دهد. کودک معمولاً هیچ خاطره‌ای از این دوره نخواهد داشت.

در مقابل، کابوس‌ها معمولاً در طول خواب با حرکت سریع چشم (REM) رخ می‌دهند، مرحله‌ای از خواب که معمولاً با رویا دیدن مرتبط است. کابوس‌ها اغلب ناشی از استرس یا رویدادهای مهم زندگی هستند. خواب‌های بد همچنین می‌توانند باعث احساس اضطراب شوند که کودک ممکن است بخواهد در مورد آن با والدین یا مراقب خود صحبت کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

قرار است رابطه جنسی لذت‌بخش باشد، اما اگر دائماً نگران این باشید که چقدر خوب پیش می‌رود، لذت بردن از آن دشوار است. اگر می‌خواهید شور و شوق را به زندگی عاشقانه خود بازگردانید، بیاموزید که چرا اضطراب عملکرد جنسی ممکن است برای شما اتفاق بیفتد و نکاتی را برای آرام کردن خود دریافت کنید.

رابطه جنسی چیزی بیش از یک واکنش فیزیکی است. احساسات شما نیز در آن نقش دارند. وقتی ذهن شما بیش از حد استرس دارد و نمی‌تواند روی رابطه جنسی تمرکز کند، بدن شما نیز نمی‌تواند تحریک شود.

نگرانی‌های مختلف زیادی می‌توانند منجر به این مشکل شوند:

  • ترس از اینکه نتوانید در رختخواب خوب عمل کنید و شریک جنسی خود را از نظر جنسی راضی نگه دارید
  • تصویر بدنی ضعیف ، از جمله نگرانی در مورد وزن خود
  • مشکلات در رابطه شما
  • نگران این هستید که آلت تناسلی‌تان «به اندازه‌ی مناسب» نباشد
  • نگرانی در مورد انزال زودرس یا دیر رسیدن به ارگاسم
  • اضطراب در مورد ناتوانی در رسیدن به ارگاسم یا لذت نبردن از تجربه جنسی

این موارد ممکن است بدن شما را به سمت ترشح هورمون‌های استرس مانند اپی نفرین و نوراپی نفرین سوق دهد.

 

وضعیت ذهنی شما می‌تواند تأثیر زیادی بر توانایی شما در برانگیختگی جنسی داشته باشد. حتی اگر با کسی هستید که از نظر جنسی برایتان جذاب است، نگرانی در مورد اینکه آیا می‌توانید شریک زندگی‌تان را راضی کنید یا خیر، می‌تواند انجام این کار را برای شما غیرممکن کند.

یکی از اثرات هورمون‌های استرس، تنگ کردن رگ‌های خونی است. وقتی خون کمتری به آلت تناسلی شما جریان پیدا می‌کند، نعوظ دشوارتر می‌شود. حتی مردانی که معمولاً در تحریک شدن مشکلی ندارند، ممکن است وقتی دچار اضطراب عملکرد جنسی می‌شوند، نتوانند نعوظ داشته باشند.

اضطراب عملکرد جنسی در زنان به اندازه مردان شایع نیست، اما می‌تواند بر برانگیختگی در زنان نیز تأثیر بگذارد. اضطراب می‌تواند مانع از رسیدن مایع منی به اندازه کافی برای رابطه جنسی در زنان شود و می‌تواند میل فیزیکی برای عشق ورزیدن را از بین ببرد.

اضطراب می‌تواند شما را از ذهنیت درست برای رابطه جنسی دور کند. وقتی روی این تمرکز می‌کنید که آیا عملکرد خوبی خواهید داشت یا خیر، نمی‌توانید روی کاری که در رختخواب انجام می‌دهید تمرکز کنید. حتی اگر بتوانید تحریک شوید، ممکن است آنقدر حواستان پرت باشد که نتوانید به ارگاسم برسید.

اضطراب عملکرد جنسی منجر به چرخه‌ای از مشکلات می‌شود. ممکن است آنقدر در مورد رابطه جنسی مضطرب شوید که نتوانید آن را انجام دهید، که منجر به اضطراب بیشتر در مورد عملکرد جنسی می‌شود.

اگر دچار اضطراب عملکرد جنسی هستید، به پزشک مراجعه کنید -- کسی که با او به اندازه کافی راحت هستید تا در مورد زندگی جنسی خود صحبت کنید. پزشک شما را معاینه می‌کند و آزمایش‌هایی انجام می‌دهد تا مطمئن شود که یک بیماری یا دارو علت مشکلات شما نیست.

در طول معاینه، پزشک در مورد سابقه جنسی شما سؤال خواهد کرد تا بفهمد چه مدت است که اضطراب عملکرد جنسی دارید و چه نوع افکاری در زندگی جنسی شما اختلال ایجاد می‌کند.

داروها و سایر روش‌های درمانی می‌توانند به درمان اختلال نعوظ و سایر مشکلات جنسی که علل فیزیکی دارند، کمک کنند. اگر مشکل پزشکی عامل آن نباشد، پزشک ممکن است یکی از این رویکردها را به شما پیشنهاد دهد:

با یک درمانگر صحبت کنید. با یک مشاور یا درمانگر که در درمان مشکلات جنسی تجربه دارد، قرار ملاقات بگذارید. درمان می‌تواند به شما کمک کند تا مسائلی را که باعث اضطراب عملکرد جنسی شما می‌شوند، درک کنید و سپس آنها را کاهش دهید یا از شر آنها خلاص شوید. به عنوان مثال، اگر نگران انزال زودرس هستید ، می‌توانید برخی از تکنیک‌هایی را امتحان کنید که به شما کمک می‌کند کنترل بیشتری به دست آورید.

 

با شریک زندگی خود روراست باشید. صحبت کردن با شریک زندگی‌تان در مورد اضطرابتان می‌تواند به کاهش برخی از نگرانی‌های شما کمک کند. وقتی سعی می‌کنید با هم به یک راه‌حل برسید، ممکن است به عنوان یک زوج به هم نزدیک‌تر شوید و رابطه جنسی خود را بهبود بخشید .

 

به روش‌های دیگر صمیمی شوید. یاد بگیرید که چگونه بدون رابطه جنسی صمیمی باشید. به همسرتان ماساژ شهوانی بدهید یا با هم حمام آب گرم بروید. به نوبت با خودارضایی یکدیگر را ارضا کنید تا همیشه مجبور نباشید برای انجام رابطه جنسی تحت فشار باشید.

ورزش کنید . ورزش کردن نه تنها باعث می‌شود احساس بهتری نسبت به بدن خود داشته باشید، بلکه استقامت شما را در رختخواب نیز بهبود می‌بخشد.

حواس خودتان را پرت کنید. هنگام رابطه جنسی، موسیقی رمانتیک یا فیلم سکسی پخش کنید. به چیزی فکر کنید که شما را تحریک می‌کند. پرت کردن حواستان از عملکرد جنسی‌تان می‌تواند نگرانی‌هایی را که مانع از برانگیختگی شما می‌شوند، از بین ببرد.

در نهایت، به خودتان سخت نگیرید. خودتان را به خاطر ظاهر یا توانایی‌تان در رختخواب سرزنش نکنید. برای اضطراب عملکرد جنسی کمک بگیرید تا بتوانید به یک زندگی جنسی سالم و لذت‌بخش برگردید.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

خیانت می‌تواند یکی از دردناک‌ترین تجربیاتی باشد که می‌توانید در کنار از دست دادن فرزند داشته باشید. دردی که توسط خیانت ایجاد می‌شود تقریباً غیرقابل تحمل است و پس از آن، چه در رابطه بمانید و چه نمانید، به التیام زیادی نیاز است.

در این مقاله، در مورد یکی از نشانه‌هایی که هنگام شک به خیانت در رابطه‌تان باید بیش از همه به آن توجه کنید، صحبت می‌کنم. پس از کشف خیانت، زخم عاطفی که ایجاد می‌شود نیاز به ترمیم و التیام دارد.

 

خیانت یکی از چالش‌برانگیزترین و آسیب‌زاترین رویدادهای عاطفی در زندگی است. و هرچه بیشتر به کسی اعتماد کنید و با او احساس امنیت کنید، وقتی اتفاق می‌افتد، قوی‌تر و دردناک‌تر می‌شود. می‌تواند ناتوان‌کننده باشد و احساسی شبیه به چیزی داشته باشد که من آن را  قتل عاطفی می‌نامم . از استفاده از این اصطلاح متنفرم، اما واقعاً می‌تواند مانند یکی از بدترین دردهای عاطفی باشد که می‌توانید تجربه کنید.

مورد خیانت قرار گرفتن مثل این است که کسی قلبت را آنقدر محکم بگیرد که دیگر نتواند بتپد. می‌توانی این را هم در ذهن و هم در بدنت حس کنی. حتی می‌تواند از درد فیزیکی هم بدتر باشد، چون خیلی شدید است.

خیانت در جامعه ما آنقدر شایع است که باید در مورد آن صحبت کنیم. باید بفهمیم که چرا اینقدر دردناک است و چرا بخشیدن کسی پس از خیانت اینقدر سخت است. و به خصوص اگر بهتر باشد که با هم یا جدا از هم در مسیر بهبودی رشد کنیم.

هر کسی نقطه عطف خودش را دارد. بعضی‌ها می‌خواهند فرد خیانتکار را ببخشند و به رابطه‌شان ادامه دهند، و بعضی دیگر می‌خواهند دیگر هیچ ارتباطی با شریک زندگی‌شان نداشته باشند - و تا حد امکان از او دور شوند.

این موضوع بسیار حساسی است و من تمام تلاشم را خواهم کرد تا با احترام به آن بپردازم. آنچه می‌خواهم در این مقاله به آن بپردازم دو جنبه است:

  1. یک علامت هشدار مهم اما گاهی نادیده گرفته شده
  2. چگونه پس از آشکار شدن خیانت، التیام پیدا کنیم و به زندگی عادی برگردیم

چه تصمیم بگیرید که با شریک زندگی‌تان بمانید و به عنوان یک زوج التیام پیدا کنید و چه از هم جدا شوید و جداگانه التیام پیدا کنید،  التیام باید اتفاق بیفتد . فرقی نمی‌کند که شما قربانی بی‌خبر یک شریک خیانتکار باشید یا خودتان خیانتکار؛ احتمالاً بعد از چنین اتفاقی باید چیزی را در درون خود التیام ببخشید.

بله، حتی خیانتکاران هم نیاز به التیام دارند، مگر اینکه از خیانت خود احساس بدی نداشته باشند. چند دلیل می‌تواند وجود داشته باشد. یکی از آنها این است که آنها قربانی هر نوع سوءاستفاده‌ای شده‌اند. شریک خیانتکار ممکن است در جستجوی آرامش یا ارتباط با شخص دیگری، زمانی که قربانی سوءاستفاده کلامی، عاطفی یا جسمی بوده‌اند، آرامش پیدا کند. قربانیان سوءاستفاده اغلب احساس می‌کنند که گیر افتاده‌اند و هیچ راهی برای خروج از رابطه ندارند، بنابراین ممکن است برای ارتباط به بیرون از رابطه نگاه کنند.

من در این مقاله به این نوع خاص از تقلب نمی‌پردازم، اما می‌خواستم این موارد را با شما به اشتراک بگذارم تا اگر شما هم جزو این دسته هستید، بتوانید از آنها استفاده کنید. 

با این حال، بسیاری از خیانتکاران احساس بدی دارند و باید تمام عمر با پشیمانی زندگی کنند. این روش زندگی با کیفیتی نیست. سوء تفاهم نشود؛ من اینجا نیستم که آن رفتار را توجیه کنم. فقط می‌خواهم به عواقب، درد و بهبودی پیرامون این رفتار بپردازم.

اگر به خیانت در رابطه‌تان فکر می‌کنید، شاید بعد از خواندن این مقاله نظرتان عوض شود. در بیشتر روابط «عادی»، خیانت خیانت است. و خیانت مانند قتل عاطفی به نظر می‌رسد . به محض اینکه از رابطه خارج شوید و وارد آن قلمرو شوید، آسیب وارد شده است.

اولین مواجهه من با خیانت

اواخر دهه ۸۰ میلادی، عاشق بازی با اسکنرها بودم. نه از آن نوع اسکنرهایی که قیمت اجناس را در فروشگاه مواد غذایی به شما می‌گویند، بلکه از آن نوعی که می‌توانستند از طریق امواج رادیویی، سیگنال‌های پلیس و اورژانس را دریافت کنند.

در آن زمان، اسکنرها تقریباً هر نوع سیگنال صوتی را دریافت می‌کردند، زیرا این فناوری امنیت کمتری داشت. به عبارت دیگر، تقریباً می‌توانستید صدای هر کسی را که با تقریباً هر دستگاه بی‌سیمی صحبت می‌کرد، بشنوید. با یک اسکنر مناسب، نه تنها می‌توانستید رادیوهای CB، بلکه تلفن‌های بی‌سیم، مانیتورهای کودک، پنجره‌های رو به بالا در رستوران‌های فست فود و حتی جدیدترین فناوری آن زمان: تلفن‌های همراه را نیز بشنوید.

نمی‌دانستم کاری که انجام می‌دهم به هیچ وجه مزاحم است، چون فکر می‌کردم همه می‌دانند که دستگاه‌های بی‌سیم از طریق اسکنرها قابل شنود هستند. تنظیم کردن آن خیلی آسان بود، مثل پیدا کردن ایستگاه رادیویی.

وقتی تلفن‌های همراه برای اولین بار معرفی شدند، و سال‌ها پس از آن، به راحتی می‌شد با استفاده از یک اسکنر ساده و قانونی Radio Shack آنها را رهگیری کرد. تنها کاری که باید انجام می‌دادید این بود که دکمه auto-scan را در محدوده فرکانس مناسب فشار دهید، و در کمترین زمان، به مکالمات بین افرادی که نمی‌دانستند شما آنجا هستید گوش می‌دادید . من معتقدم که امروز (و در آن زمان) این یک عمل غیرقانونی محسوب می‌شود، بنابراین کمی خجالت می‌کشم که اعتراف کنم قبلاً این کار را انجام می‌دادم.

خیلی راحت می‌شد به این مکالمات گوش داد. مثل این بود که از کنار دری باز رد شوی و صدای صحبت دو نفر را بشنوی، اما به جای اینکه از کنارشان رد شوی، تصمیم بگیری بایستی و گوش کنی.

وقتی به تمام مکالماتی که اتفاقی شنیدم فکر می‌کنم، واقعاً بیشترشان را به خاطر نمی‌آورم (خیلی از ما عادت داریم درباره چیزهای پیش پا افتاده صحبت کنیم). با این حال، یک مکالمه بود که در ذهنم ماند.

از یک طرف خط، صدای مردی را شنیدم که می‌خندید و با زنی در آن طرف خط دوستانه صحبت می‌کرد. آنها طوری صحبت می‌کردند که انگار همدیگر را خوب می‌شناسند و با اسم‌های عاشقانه و خودمانی همدیگر را صدا می‌زدند. از کلمات محبت‌آمیزی مثل «عزیزم» و «عزیزم» برای ابراز محبت استفاده می‌کردند.

بعد شنیدم که مرد گفت: «الان توی حیاط جلوی خونه‌ام هستم.» زن از اون طرف گفت: «بله؟ همسرت خونه‌ست؟ می‌تونی داخلش رو ببینی؟»

او می‌گوید: «آره، می‌بینمش...» و کمی می‌خندد. او ادامه می‌دهد: «انگار دارد خانه را تمیز می‌کند یا چیزی شبیه این.»

سپس، هر دو خندیدند و به مکالمه‌شان ادامه دادند، انگار هیچ چیز دیگری مهم نبود. قلبم لحظه‌ای که متوجه شدم او در حالی که همسرش را از پنجره خانه‌شان تماشا می‌کند، با دوست دخترش صحبت می‌کند، به تپش افتاد. من شاهد چیزی بودم که به نظر می‌رسید در حال رابطه نامشروع است.

بعد از آن مکالمه چیز زیادی یادم نمی‌آید چون کمی شوکه شده بودم. شروع کردم به فکر کردن به چیزهای مختلف، مثلاً «دارد خیانت می‌کند؟ دارد با دوست دخترش حرف می‌زند در حالی که همسرش را در خانه تماشا می‌کند؟ این وحشتناک است!»

ناگهان دلم برای همسرم سوخت، فکر کردم دارد به او خیانت می‌کند و از اعتمادش سوءاستفاده می‌کند، چون احتمالاً از آنچه در جریان بود بی‌خبر بود. باورم نمی‌شد دارم به حرف‌های یک شوهر بی‌وفا گوش می‌دهم که در ماشینش نشسته و با معشوقه‌اش حرف می‌زند، در حالی که به کسی که قول داده بود تا آخر عمر دوستش داشته باشد و به او احترام بگذارد، نگاه می‌کند و از خانه‌شان مراقبت می‌کند.

به این فکر کردم که همسرش چطور باید روزش را بگذراند - بی‌توجه به خیانت او، و در حالی که از ازدواج با مردی که دوستش دارد، به او اعتماد دارد و برایش احترام قائل است، احساس خوشبختی می‌کند. احتمالاً وقتی او وارد خانه می‌شود و طوری رفتار می‌کند که انگار همه چیز بینشان خوب است، لحظه‌ای به محل اقامتش فکر نمی‌کند.

البته، من فقط می‌توانستم تصور کنم که زندگی آنها چگونه باید باشد. گذشته از تماسی که اتفاقی شنیدم، بقیه داستان فقط حدس و گمان من بود. من تصور می‌کردم که زن از رفتار شوهرش خبر ندارد و خوشحال است که با کسی است که می‌تواند به او احترام بگذارد و به او اعتماد کند.

خیانت را طوری حس کردم که انگار خودم آن را از نزدیک تجربه کرده‌ام. و اولین فکری که به ذهنم رسید این بود: « چه حرامزاده‌ای! »

برای اولین بار در زندگی‌ام، حس خیانت دیدن را تجربه کردم. و این اتفاق حتی برای من نیفتاده بود! اما تأثیرش را گذاشت.

امتحان کردنش

وقتی خودمان را جای دیگری گذاشتن را «امتحان» می‌کنیم، همدلی می‌کنیم. ما به جای او زندگی می‌کنیم و دنیا را تجربه می‌کنیم، نه تنها همه چیز را از دریچه‌ی چشمان او می‌بینیم، بلکه چیزها را از دیدگاه خودمان نیز می‌بینیم.

شاید عجیب به نظر برسد، اما من خودم را جای آن همسر تصور می‌کردم، بدون اینکه بدانم شوهرم چه کار می‌کند. خودم را تصور می‌کردم که در حال تمیز کردن خانه هستم و نگران رابطه‌ام نیستم، زیرا کاملاً به کسی که با او ازدواج کرده‌ام اعتماد دارم.

در آن فضا، زندگی «عادی» به نظر می‌رسید و همه چیز خوب بود.

بعد، وقتی  به این فکر می‌کردم که اگر بفهمم او به من خیانت می‌کند چه احساسی خواهم داشت، خیلی ویران می‌شدم و درد و سردرگمی مرا ناتوان می‌کرد. از خیلی جهات خرد می‌شدم و نمی‌دانستم چه کار کنم، به چه کسی اعتماد کنم یا به کجا پناه ببرم. کسی که بیش از هر کسی در دنیا به او وابسته بودم، ناگهان بی‌اعتمادترین و ناامن‌ترین فردی می‌شد که می‌شناسم.

رازهایی که با هم در میان می‌گذاشتیم و تمام لحظات خاصی که زمانی صمیمانه با هم داشتیم، در یک لحظه نابود شدند. تمام زندگی مشترکم مثل یک کلاهبرداری به نظر می‌رسید، چون هر لحظه شادی که با همسرم به یاد داشتم ناگهان به خاطراتی تلخ و دردناک تبدیل می‌شد که تمام معنای سابق خود را از دست می‌دادند.

مطمئناً تصویر تلخ و رقت‌انگیزی را که ترسیم کرده‌ام، به یاد دارم. اما همه اینها فقط در عرض چند ثانیه از ذهنم گذشت. کلی درد و کلی فقدان بیشتر از آنچه بود و آنچه دیگر نبود.

وقتی از آن حالت بیرون آمدم و به زندگی خودم برگشتم، به یاد آوردم که آن مرد چطور داشت با آن زن دیگر آن طرف تلفن صحبت می‌کرد.

صداش... خوشحال بود . انگار این خیانت بی‌اهمیت بود.

او هیچ دلسوزی یا اهمیتی برای زنی که متعهد به عشق و حمایت از او شده بود، ابراز نمی‌کرد. او تمام نیازهای عاشقانه، عاطفی و احتمالاً جسمی خود را توسط شخص دیگری برآورده می‌کرد. او به همسرش بی‌احترامی می‌کرد و احتمالاً همسرش از این موضوع بی‌خبر بود.

باز هم، همه اینها خیالات من بود. من فرض می‌کردم که دقیقاً می‌دانم در سر همسرش چه می‌گذرد. ​​مطمئناً، مشخص بود که مرد و زن دیگر پشت تلفن، خارج از چارچوب ازدواج او، یکدیگر را می‌بینند، اما من هیچ اطلاعی از وضعیت همسرش ندارم.

شاید آنها مثل مادر و ناپدری من که سال‌ها در تخت‌های جدا می‌خوابیدند، در رختخواب‌های جداگانه می‌خوابیدند. شاید او حتی با خیانت او مشکلی نداشت و می‌دانست که او با شخص دیگری خارج از ازدواج قرار می‌گذارد. ممکن است کلی توضیحات احتمالی وجود داشته باشد.

اما آن صحنه در ذهنم ماند. در ذهنم حک شد و باعث شد تصمیمی بگیرم که از آن زمان تاکنون به آن پایبند مانده‌ام. در آن لحظه، به خودم قول دادم که هرگز کسی را در چنین شرایطی قرار ندهم. به خودم متعهد شدم که مهم نیست رابطه‌ام چقدر بد شود، به آن وفادار بمانم. و اگر واقعاً می‌خواستم انرژی عاطفی یا جنسی‌ام را صرف شخص دیگری کنم، حداقل قبل از اینکه به دنبال رابطه دیگری بروم، رابطه‌ای را که در آن بودم ترک می‌کردم.

شاید تمایل من به استراق سمع در آن دوره از زندگی‌ام تأثیر مثبتی روی من داشته است. قبل از شنیدن آن مکالمه، هرگز واقعاً به خیانت فکر نکرده بودم. در هر صورت قصد نداشتم در هیچ یک از روابطم خیانت کنم، اما هرگز به این فکر نکرده بودم که اگر این کار را بکنم، او چقدر احساس بدی خواهد کرد.

من به سادگی دانش، دوراندیشی یا حتی دسترسی به دیدگاه همدلانه مناسب برای درک اینکه خیانت چقدر می‌تواند مخرب باشد را نداشتم. چیزی که آن روز شنیدم تأثیر عمیقی بر من گذاشت. من خیلی زود فهمیدم که خیانت چقدر می‌تواند به یک نفر آسیب برساند.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

طلاق می‌تواند برای همه افراد درگیر، دورانی پر از استرس باشد. ملاحظات عملی مانند تقسیم دارایی‌ها و ترتیبات حضانت وجود دارد. اما این همچنین یک تجربه عمیقاً عاطفی است که می‌تواند احساساتی مانند تنهایی ، سردرگمی، خشم، خیانت و غم را به همراه داشته باشد.

اگر شما و همسر سابقتان در طی کردن این فرآیند به کمک نیاز دارید، ممکن است مراجعه به مشاوره طلاق با یک متخصص سلامت روان دارای مجوز مفید باشد.

شما می‌توانید این فرآیند را هر زمان که برای شما و شریک فعلی یا سابقتان منطقی‌تر باشد، شروع کنید. فقط کافی است هر دوی شما موافقت کنید که به این فرآیند متعهد باشید. زوج‌ها در بخش‌های مختلف فرآیند طلاق، از جمله موارد زیر، به دنبال مشاوره طلاق هستند:

  • وقتی به طلاق فکر می‌کنید

  • وقتی که برای پایان دادن به ازدواجتان به توافق رسیدید

  • بعد از اینکه طلاق شما به صورت قانونی قطعی شد

  • یا در هر زمان دیگری در طول جدایی‌تان

از مشاوره طلاق چه انتظاری می‌توانم داشته باشم؟

برخلاف آنچه در تلویزیون یا فیلم‌ها می‌بینید، طلاق گرفتن همیشه به این معنی نیست که همسران سابق از یکدیگر متنفرند. بدون شک در طول فرآیند طلاق لحظاتی از خشم و ناامیدی وجود خواهد داشت. اما بسیاری از افرادی که هنوز یکدیگر را دوست دارند یا به آنها احترام می‌گذارند، تصمیم به طلاق می‌گیرند.

همچنین، بسیاری از زوج‌های دارای فرزند می‌خواهند با تغییر ساختار خانواده، رابطه‌ی فرزندپروری مشترک خود را تقویت کنند. مشاوره طلاق می‌تواند به همسران سابق کمک کند تا احساسات یکدیگر را درک کنند، ارتباط خود را بهبود بخشند و با والدین مطلقه بودن سازگار شوند.

برخی از مباحث مطرح شده در مشاوره طلاق عبارتند از :

  • سوگواری برای پایان یک ازدواج و زندگی‌ای که تصور می‌کردید با هم خواهید داشت

  • فرزندپروری مشترک در یک تجربه دشوار

  • ترتیبات حضانت

  • ارتباط سالم در طول درگیری

  • تصمیم‌گیری مشترک

  • صحبت با دوستان و خانواده در مورد طلاق

  • تغییر هویت پس از طلاق

  • تعیین و حفظ مرزهای سالم

  • صحبت با کودکان در مورد جدایی و طلاق

  • پیمایش تغییرات در خانه

  • شفا از اعتماد شکسته

  • معرفی شرکای جدید به کودکان

  • حفظ یک رابطه سالم در طول زمان

مانند مشاوره زوجین، در مشاوره طلاق نیز درمانگر شما اطمینان حاصل می‌کند که هر دو طرف به طور مساوی احساس شنیده شدن و حمایت شدن داشته باشند. به عبارت دیگر، یک مشاور طلاق «طرف هیچ‌کدام» را نمی‌گیرد. در عوض، آنها الگوی ارتباطی سالمی را ارائه می‌دهند، الگوهای غیرمفید را شناسایی می‌کنند و به شرکت‌کنندگان کمک می‌کنند تا به عنوان افراد، خود را التیام بخشند.

در طول مشاوره طلاق، می‌توانید انتظار لحظات سختی را داشته باشید. ممکن است مواقعی وجود داشته باشد که احساسات خام و ناامیدی‌ها بروز کنند. به هر حال، شما آنجا هستید تا در مورد یکی از چالش‌برانگیزترین وقایع زندگی‌تان صحبت کنید. اما مهمترین چیز این است که هر دو نفر متعهد شوند که کاملاً در این فرآیند مشارکت کنند. به خاطر داشته باشید که این در مورد تلاش برای رسیدن به یک هدف مشترک یعنی جدایی سالم‌تر و سازنده‌تر است.

آیا مشاوره طلاق موثر است؟

در مقایسه با سایر اشکال درمانی، مشاوره طلاق کمتر رایج است. بنابراین اطلاعات محدودی در مورد چگونگی عملکرد آن وجود دارد. برخی تحقیقات نشان می‌دهد که ممکن است به افراد کمک کند تا اعتماد به نفس و مثبت اندیشی خود را در طول طلاق افزایش دهند. اما به طور کلی، مشاوره طلاق می‌تواند بسیاری از مزایای مشابه مشاوره زوجین را ارائه دهد . آنچه در این مورد متفاوت است، زمینه است.

برای مثال، یکی از رایج‌ترین اهداف مشاوره زوجین، کمک به افراد برای یادگیری حل مؤثرتر اختلافات است. اغلب، زوجین وقتی نمی‌توانند علل اصلی اختلاف را برطرف کنند، در چرخه اختلافات باقی می‌مانند. در مشاوره طلاق، شرکت‌کنندگان می‌توانند یاد بگیرند که منابع اختلاف خود را شناسایی کنند تا بتوانند، اغلب به عنوان والدین مشترک ، با مهارت‌های ارتباطی سالم‌تر به جلو حرکت کنند.

شما می‌توانید با یک پایان «سنگین» در یک رابطه روبرو باشید و همچنان از مشاوره طلاق بهره‌مند شوید. لازم نیست که رابطه‌ای بدون درگیری داشته باشید یا با شریک سابق خود در صلح کامل باشید تا با هم برای طلاقی سالم‌تر تلاش کنید. هر دوی شما فقط باید پذیرای این فرآیند باشید و متعهد باشید که به طور سازنده با چالش‌های خود کنار بیایید.

با این حال، مانند سایر اشکال مشاوره زوجین، مشاوره طلاق برای روابط ناپایدار یا در شرایطی که به دلیل نگرانی‌های امنیتی، سوءاستفاده فعال در حال وقوع است، توصیه نمی‌شود . در این موارد، مشاوره فردی یا سایر منابع حمایتی معمولاً توصیه می‌شود.

 

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

استرس چیست؟

 

استرس یک واکنش طبیعی انسان به فشاری است که در موقعیت‌های چالش‌برانگیز یا خطرناک احساس می‌کند. در مقادیر متوسط، استرس می‌تواند ما را برای پاسخ به چالش‌ها ترغیب کند. با این حال، استرس بیش از حد می‌تواند منجر به استراتژی‌های مقابله‌ای ناسالم مانند اجتناب شود و می‌تواند مشکلات سلامتی گسترده‌تری ایجاد کند.

در اینجا به برخی از علائم رایج استرس بیش از حد اشاره می‌کنیم.

نشانه‌های عاطفی و ذهنی شامل موارد زیر است:

  • احساس غرق شدن یا ناتوانی در کنار آمدن با مشکلات
  • احساس «اضطراب» یا ناتوانی در متوقف کردن نگرانی
  • مشکل در تمرکز
  • تغییرات خلقی، تحریک‌پذیری یا عصبانیت
  • افکار خودآزاری یا خودکشی

علائم فیزیکی و رفتاری شامل موارد زیر است:

  • تغییر در الگوهای خواب، احساس خستگی
  • تغییرات اشتها
  • واکنش‌های فیزیکی مانند سردرد ، تنش عضلانی، ناراحتی معده
  • کناره‌گیری از دوستان و خانواده
  • وابستگی به الکل یا مواد دیگر برای مقابله

استرس می‌تواند مدت زیادی طول بکشد یا توانایی‌های مقابله شما را تحت الشعاع قرار دهد. اگر این اتفاق بیفتد، استرس می‌تواند تأثیر منفی بر هر جنبه‌ای از زندگی شما، از جمله موارد زیر داشته باشد:

  • کار
  • روابط
  • سلامت جسمی و روانی

استرس مدیریت نشده می‌تواند به بیماری‌های روانی منجر شود .

 

استرس و جوانان

هر کسی به دلایل مختلفی استرس را تجربه می‌کند. این می‌تواند برای نسل‌های مختلف متفاوت باشد.

تحقیقات نشان داده است که استرس در نوجوانان و بزرگسالان جوان بسیار بیشتر از استرالیایی‌های مسن‌تر است. همچنین احتمال گزارش مشکلات سلامت روان در جوانان بیشتر از استرالیایی‌های مسن‌تر است.

جوانان به دلایل زیادی استرس را تجربه می‌کنند.

چالش‌های تحصیلی و شخصی که به استرس کمک می‌کنند:

  • فشار تحصیلی
  • تصویر بدن
  • مدیریت امور مالی شخصی
  • تلاش برای حفظ سبک زندگی سالم

عوامل اجتماعی و محیطی مؤثر در ایجاد استرس:

  • قلدری
  • سوء استفاده عاطفی و جسمی
  • پویایی خانواده و خشونت
  • روابط
  • سوء مصرف مواد

چگونه استرس را مدیریت کنم؟

ابزارهایی وجود دارد که می‌توانید برای کاهش احساس استرس از آنها استفاده کنید.

اگر احساس استرس دارید، مهم است که سعی کنید علت آن را شناسایی کنید. سپس در نظر بگیرید که چه چیزی را می‌توانید تغییر دهید و چه چیزی را نمی‌توانید کنترل کنید.

چه کاری از دست من برمی‌آید؟

کارهایی را که از آنها لذت می‌برید، مرتباً انجام دهید، حتی اگر حس و حال انجام آنها را ندارید.

این ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • بودن با کسانی که به شما اهمیت می‌دهند
  • رقصیدن
  • گوش دادن به موسیقی
  • پیاده‌روی در طبیعت

همچنین می‌توانید با تشخیص منابع استرس غیرمفید - از جمله فشارهایی که به خودتان وارد می‌کنید - قبل از اینکه به مشکل بزرگتری تبدیل شوند، سطح استرس خود را پایین نگه دارید.

به تغییراتی که می‌توانید برای بهبود وضعیت خود ایجاد کنید، فکر کنید.

برای مدیریت احساس استرس:

صحبت کردن در مورد استرس با مدرسه، دانشگاه یا کارفرمایتان می‌تواند دشوار باشد . با این حال، اگر در مورد کار یا تحصیل احساس استرس می‌کنید، ممکن است آنها بتوانند از شما حمایت کنند.

اگر می‌توانید با دیگران صحبت کنید - ممکن است خانواده و دوستانی داشته باشید که مایل به کمک باشند.

مسائل را در نظر داشته باشید. خودتان را دست کم نگیرید. با این حال، اگر نمی‌توانید چیزی را کنترل کنید، سعی کنید انرژی خود را در جای دیگری هدایت کنید.

 

 

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰


 

استرس دوران کودکی می‌تواند در هر محیطی که نیاز به سازگاری یا تغییر کودک دارد، وجود داشته باشد. استرس ممکن است ناشی از تغییرات مثبت مانند شروع یک فعالیت جدید باشد، اما بیشتر با تغییرات منفی مانند بیماری یا مرگ در خانواده مرتبط است.

شما می‌توانید با یادگیری تشخیص علائم استرس و آموزش روش‌های سالم مقابله با آن به فرزندتان، به او کمک کنید.

اطلاعات

استرس ممکن است پاسخی به یک تغییر منفی در زندگی کودک باشد. در مقادیر کم، استرس می‌تواند خوب باشد. اما استرس بیش از حد می‌تواند بر نحوه تفکر، عمل و احساس کودک تأثیر بگذارد.

کودکان با رشد و تکامل خود یاد می‌گیرند که چگونه به استرس واکنش نشان دهند. بسیاری از رویدادهای استرس‌زا که یک بزرگسال می‌تواند مدیریت کند، در کودک ایجاد استرس می‌کند. در نتیجه، حتی تغییرات کوچک نیز می‌توانند بر احساس امنیت و آرامش کودک تأثیر بگذارند.

درد، آسیب، بیماری و سایر تغییرات برای کودکان استرس‌زا هستند. عوامل استرس‌زا ممکن است شامل موارد زیر باشند:

  • نگرانی در مورد تکالیف مدرسه یا نمرات
  • مسئولیت‌های همزمان، مانند مدرسه و کار یا ورزش
  • مشکلات با دوستان، قلدری یا فشارهای گروه همسالان
  • تغییر مدرسه، اسباب‌کشی یا مواجهه با مشکلات مسکن یا بی‌خانمانی
  • داشتن افکار منفی در مورد خودشان
  • تغییرات بدنی، هم در پسران و هم در دختران
  • دیدن والدینی که طلاق یا جدایی را تجربه می‌کنند
  • مشکلات مالی در خانواده
  • زندگی در خانه یا محله ناامن

نشانه‌های استرس حل نشده در کودکان

کودکان ممکن است تشخیص ندهند که استرس دارند. علائم جدید یا بدتر شدن علائم ممکن است والدین را به افزایش سطح استرس مشکوک کند.

علائم فیزیکی می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • کاهش اشتها، سایر تغییرات در عادات غذایی
  • سردرد
  • شب ادراری جدید یا مکرر
  • کابوس‌ها
  • اختلالات خواب
  • ناراحتی معده یا درد مبهم معده
  • سایر علائم جسمی بدون بیماری جسمی

علائم عاطفی یا رفتاری ممکن است شامل موارد زیر باشد:

  • اضطراب، نگرانی
  • قادر به استراحت نیست
  • ترس‌های جدید یا مکرر (ترس از تاریکی، ترس از تنهایی، ترس از غریبه‌ها)
  • چسبیده، نمی‌خواهد بگذارد از دیدرس خارج شوی
  • خشم، گریه، ناله
  • قادر به کنترل احساسات نیست
  • رفتار پرخاشگرانه یا لجبازانه
  • بازگشت به رفتارهایی که در سنین پایین‌تر وجود داشته است
  • نمی‌خواهد در فعالیت‌های خانوادگی یا مدرسه شرکت کند

چگونه والدین می‌توانند کمک کنند

والدین می‌توانند به کودکان کمک کنند تا به روش‌های سالم به استرس پاسخ دهند. در ادامه چند نکته ارائه شده است:

  • خانه‌ای امن، مطمئن و قابل اعتماد فراهم کنید.
  • برنامه‌های خانوادگی می‌توانند آرامش‌بخش باشند. داشتن یک شام خانوادگی یا شب فیلم می‌تواند به کاهش یا جلوگیری از استرس کمک کند.
  • یک الگو باشید. کودک به شما به عنوان الگویی برای رفتار سالم نگاه می‌کند. تمام تلاش خود را بکنید تا استرس خود را کنترل کنید و آن را به روش‌های سالم مدیریت کنید.
  • مراقب باشید که کودکان خردسال کدام برنامه‌ها، کتاب‌ها و بازی‌های تلویزیونی را تماشا می‌کنند، می‌خوانند و بازی می‌کنند. پخش اخبار و نمایش‌ها یا بازی‌های خشونت‌آمیز می‌تواند باعث ترس و اضطراب شود.
  • فرزندتان را از تغییرات پیش‌بینی‌شده مانند شغل یا اسباب‌کشی مطلع نگه دارید.
  • با فرزندانتان اوقاتی آرام و دلنشین را سپری کنید.
  • یاد بگیرید که گوش دهید. بدون انتقاد یا تلاش برای حل فوری مشکل، به فرزندتان گوش دهید. در عوض، با فرزندتان همکاری کنید تا به او کمک کنید تا آنچه را که برایش ناراحت کننده است، درک و حل کند.
  • احساس عزت نفس را در فرزندتان تقویت کنید. از تشویق و محبت استفاده کنید. از پاداش استفاده کنید، نه تنبیه . سعی کنید فرزندتان را در فعالیت‌هایی که می‌تواند در آنها موفق شود، مشارکت دهید.
  • به کودک فرصت دهید تا انتخاب کند و تا حدودی در زندگی خود کنترل داشته باشد. هرچه کودک شما احساس کند که بر یک موقعیت کنترل دارد، واکنش بهتری به استرس نشان خواهد داد.
  • فعالیت بدنی را تشویق کنید.
  • نشانه‌های استرس حل نشده را در فرزندتان تشخیص دهید.
  • وقتی علائم استرس کاهش نمی‌یابد یا از بین نمی‌رود، از یک ارائه دهنده خدمات درمانی، مشاور یا درمانگر کمک بگیرید.

چه زمانی با پزشک تماس بگیریم؟

اگر فرزندتان موارد زیر را دارد، با پزشک او صحبت کنید:

  • گوشه‌گیر، غمگین‌تر یا افسرده‌تر می‌شود
  • آیا در مدرسه یا تعامل با دوستان یا خانواده مشکل دارد؟
  • قادر به کنترل رفتار یا خشم خود نیست
 
  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

 

افسردگی در نوجوانان (سنین ۱۳ تا ۱۷ سال) یک بیماری جدی پزشکی است. این بیماری چیزی بیش از یک احساس غم یا "غمگینی" برای چند روز است. این بیماری یک احساس شدید غم، ناامیدی و خشم یا ناامیدی است که مدت زمان بسیار طولانی‌تری ادامه می‌یابد. این احساسات عملکرد طبیعی و انجام فعالیت‌های معمول را برای شما دشوار می‌کند. همچنین ممکن است در تمرکز مشکل داشته باشید و انگیزه یا انرژی نداشته باشید. افسردگی می‌تواند باعث شود احساس کنید لذت بردن از زندگی یا حتی گذراندن روز برایتان دشوار است.

چه چیزی باعث افسردگی در نوجوانان می‌شود؟

عوامل زیادی ممکن است در افسردگی نقش داشته باشند، از جمله:

  • ژنتیک. افسردگی می‌تواند در خانواده‌ها ارثی باشد.
  • زیست‌شناسی و شیمی مغز.
  • هورمون‌ها. تغییرات هورمونی می‌تواند در افسردگی نقش داشته باشد.
  • وقایع استرس‌زای دوران کودکی مانند تروما، مرگ یکی از عزیزان، قلدری و سوءاستفاده .

کدام نوجوانان در معرض خطر افسردگی هستند؟

افسردگی می‌تواند در هر سنی اتفاق بیفتد، اما اغلب در نوجوانی یا اوایل بزرگسالی شروع می‌شود. برخی از نوجوانان در معرض خطر بیشتری برای افسردگی هستند، مانند کسانی که:

  • سایر بیماری‌های روانی مانند اضطراب ، اختلالات خوردن و سوء مصرف مواد را داشته باشید
  • بیماری‌های دیگری مانند دیابت ، سرطان و بیماری‌های قلبی داشته باشید
  • داشتن اعضای خانواده مبتلا به بیماری روانی
  • یک خانواده/اختلاف خانوادگی ناکارآمد داشته باشید
  • با دوستان یا بچه‌های دیگر در مدرسه مشکل دارند
  • دچار ناتوانی‌های یادگیری یا اختلال بیش‌فعالی کمبود توجه (ADHD) باشید
  • در دوران کودکی آسیب روحی دیده‌اند
  • عزت نفس پایین، دیدگاه بدبینانه یا مهارت‌های مقابله‌ای ضعیفی دارند
  • عضو جامعه LGBTQIA+ هستند ، به خصوص وقتی خانواده‌هایشان از آنها حمایت نمی‌کنند

علائم افسردگی در نوجوانان چیست؟

اگر افسردگی دارید، اغلب اوقات یک یا چند مورد از این علائم را دارید:

  • غم و اندوه
  • احساس پوچی
  • ناامیدی
  • عصبانی، تحریک‌پذیر یا کلافه شدن، حتی سر چیزهای کوچک

همچنین ممکن است علائم دیگری مانند موارد زیر را نیز داشته باشید:

  • دیگر به چیزهایی که قبلاً از آنها لذت می‌بردید، اهمیت نمی‌دهید
  • تغییرات وزن، مانند کاهش وزن بدون رژیم غذایی یا افزایش وزن ناشی از پرخوری
  • تغییرات در خواب، مانند مشکل در به خواب رفتن یا در خواب ماندن، یا خوابیدن خیلی بیشتر از حد معمول
  • احساس بی‌قراری یا مشکل در آرام نشستن
  • احساس خستگی شدید یا نداشتن انرژی
  • احساس بی‌ارزشی یا گناه شدید
  • مشکل در تمرکز، به خاطر سپردن اطلاعات یا تصمیم‌گیری
  • فکر کردن به مرگ یا خودکشی

افسردگی در نوجوانان چگونه تشخیص داده می‌شود؟

اگر فکر می‌کنید ممکن است افسرده باشید، به کسی که به او اعتماد دارید، مانند خودتان، بگویید:

  • والدین یا قیم
  • معلم یا مشاور
  • دکتر

قدم بعدی مراجعه به پزشک برای معاینه است. پزشک ابتدا می‌تواند مطمئن شود که مشکل سلامتی دیگری که باعث افسردگی شما شده است، ندارید. برای انجام این کار، ممکن است معاینه فیزیکی و آزمایش‌هایی روی شما انجام شود.

اگر مشکل سلامتی دیگری نداشته باشید، یک ارزیابی روانشناختی از شما انجام خواهد شد . پزشک شما ممکن است این کار را انجام دهد، یا ممکن است برای انجام آن به یک متخصص سلامت روان ارجاع داده شوید. ممکن است در مورد مواردی مانند موارد زیر از شما سوال شود:

  • افکار و احساسات شما
  • وضعیت شما در مدرسه چگونه است؟
  • هرگونه تغییر در غذا خوردن، خوابیدن یا سطح انرژی شما
  • اینکه آیا شما خودکشی می‌کنید یا خیر
  • چه از الکل استفاده کنید و چه از مواد مخدر
  • سامرند سلیمی