سلامت روج و جسم

مطالب پزشکی و روانشناسی

سلامت روج و جسم

مطالب پزشکی و روانشناسی

  • ۰
  • ۰

 

بیایید با اصول اولیه شروع کنیم: مشاوره ازدواج چیست؟

 

آدری شوئن، متخصص روابط زناشویی (LMFT) توضیح می‌دهد: «مشاوره ازدواج به زوجین کمک می‌کند تا الگوی مشکل‌ساز تعامل را که باعث ایجاد اختلاف و قطع ارتباط در رابطه‌شان می‌شود، شناسایی و تغییر دهند. زوج‌ها در این الگوها گیر می‌کنند که اغلب خود تقویت‌کننده هستند. مشاوره درک روشنی از الگو و راهکارهای رهایی از آن ارائه می‌دهد.»

 

باشه، اما آیا این کار می‌کند؟ به گفته کارشناسان، بله.

 

ماریو پالاسیوس، کارشناس ارشد، متخصص طب فیزیکی و توانبخشی می‌گوید: «میزان موفقیت زوج‌ها وقتی به مشاوره ازدواج مراجعه می‌کنند، به طور متوسط حدود ۵۰ تا ۶۰ درصد است.» اگرچه این عدد خیلی بالا به نظر نمی‌رسد ، اما دلایلی وجود دارد که چرا مشاوره زوجین این میزان موفقیت را دارد (بعداً بیشتر در این مورد صحبت خواهیم کرد). مشاوره ازدواج واقعاً کمک می‌کند - فقط کافی است به برنامه تلویزیونی «زوج درمانی» نگاهی بیندازید. برخی از زوج‌ها کینه‌ها یا اختلافاتی دارند که مدت‌ها در دلشان دفن شده و ماه‌ها کنار هم نشستن هم کمکی به حل آنها نمی‌کند.

 

مشاوره ازدواج چگونه کار می‌کند؟

همه زوج‌ها اختلاف نظر دارند. گذر از یک دوره سخت کاملاً طبیعی است. اما وقتی ناسازگاری به یک هنجار تبدیل می‌شود، وقت آن است که به فکر کمک گرفتن باشید.

 

چه زمانی به مشاور زوجین مراجعه کنیم؟

پالاسیوس توضیح می‌دهد: «وقتی زوجی به نقطه‌ای می‌رسند که تقریباً تمام ارتباطاتشان منفی است و منجر به دعواهای مداوم می‌شود، باید به مشاوره ازدواج مراجعه کنند. یکی دیگر از نشانه‌های نیاز به مشاوره، زمانی است که دیگر صمیمیت جنسی وجود ندارد، یا وقتی که خیانت یا مشکلات اعتماد وجود دارد . همچنین ممکن است زمانی که یکی از طرفین، طرف مقابل را همیشه «مقصر» می‌داند، مشاوره لازم باشد.»

اکثر مردم می‌دانند که مشاوره ازدواج به معنای ملاقات با یک درمانگر و صحبت کردن است. اما این یک تعریف بسیار کلی است. این فرآیند به گونه‌ای طراحی شده است که برای شما و همسرتان، متناسب با نیازها و اهداف شما، سفارشی‌سازی شود.

 

انواع مختلف مشاوره ازدواج

مانند هر روش درمانی، رویکردهای مختلفی برای کمک به رفع نیازهای مختلف مراجعین وجود دارد. به طور خاص، برای مشاوره ازدواج، رویکردهای متعددی وجود دارد، اما موارد زیر رایج‌ترین آنها هستند:

 
  • روش گاتمن : این روش که اغلب پرکاربردترین رویکرد است، بر ارائه ابزارهایی به شما و شریک زندگی‌تان برای حل مشکلات و کمک به تعمیق رابطه‌تان در سطح صمیمانه تمرکز دارد.
  • درمان شناختی رفتاری (CBT) : این روش به شما کمک می‌کند تا الگوهای فکری منفی را بررسی کنید و بفهمید که چگونه این الگوها بر رفتار شما تأثیر می‌گذارند.
  • زوج درمانی متمرکز بر احساسات : این نوع درمان، احساسات و عواطف را در اولویت قرار می‌دهد. هدف این است که بفهمید چه چیزی منجر به قطع ارتباط شما به عنوان یک زوج شده است و سپس روی ایجاد ارتباط بیشتر بین شما کار کنید.
 

چگونه درمانگر مناسب را پیدا کنیم

شاید اولین فکری که به ذهنتان خطور کند این باشد که درباره انواع درمان و اینکه کدام یک می‌تواند برای شما مؤثر باشد، بیشتر بدانید، اما متخصصان سلامت روان می‌گویند پیدا کردن درمانگر مناسب مهم‌تر است .

 

پالاسیوس توضیح می‌دهد: «اولین سوالی که باید بپرسید این است که مشاور ازدواجی که پیدا کرده‌اید چقدر صلاحیت دارد؟ تعداد سال‌های تجربه او؟ آیا او سابقه روانی-اجتماعی کاملی از زوجین می‌گیرد؟ آیا مشاور روی ایجاد اهداف SMART با زوجین کار می‌کند؟ اینها سوالاتی هستند که باید بپرسید، زیرا رابطه خوب با مشاور کلیدی است و حتی ممکن است از نوع خاص درمان نیز مهم‌تر باشد.»

 

وقتی مشاور مناسبی پیدا می‌کنید که به شما احساس امنیت و اطمینان بدهد و بتوانید آزادانه با او درد دل کنید، متوجه می‌شوید که او را پیدا کرده‌اید. این احساسات را با شروع فرآیند مشاوره کشف خواهید کرد.

 

آنچه می‌توانید انتظار داشته باشید

هیچ مسیر مشخصی برای مشاوره زوجین وجود ندارد. (به یاد داشته باشید، انواع مختلفی از مشاوره برای برآورده کردن نیازهای شما و شریک زندگی‌تان در رابطه وجود دارد). اما بیشتر مشاوره‌ها، اگر نگوییم همه آنها، از نوعی رویه پیروی می‌کنند. معمولاً به این شکل است:

 

پالاسیوس می‌گوید: «زوج با مشاور ملاقات خواهند کرد. مشاور از آنها خواهد پرسید که چرا در این زمان از هر دو طرف به دنبال درمان هستند (و بله، هر دو طرف می‌توانند پاسخ‌های متفاوتی بدهند). مشاور از آنها می‌خواهد که برای به دست آوردن اطلاعات مرتبط، پرسشنامه‌ای را پر کنند. سپس مشاور شروع به گرفتن شرح حال کامل روانی-اجتماعی، فهرستی از مشکلات فعلی و تدوین اهداف می‌کند.»

درک اینکه چرا مشاوره مهم است و چگونه کار می‌کند می‌تواند اولین قدم برای کمک به شما در احساس راحتی بیشتر در طول مسیر درمانی‌تان باشد.

 
 

چگونه مشاوره ازدواج کمک می‌کند

هدف از درمان، ایجاد تغییرات مفید در رابطه شماست. مشاوره زناشویی مزایای متعددی دارد، از جمله:

 
  • ابزارهایی برای مدیریت تعارض . فاصله گرفتن از تعارض و پردازش آن قبل از بازگشت به جمع، ابزاری ارزشمند برای یادگیری است!
  • شریک زندگی خود را بهتر بشناسید. مشاوره می‌تواند مسائل عمیق دوران کودکی را که بر همسر و ازدواج شما تأثیر می‌گذارد، کشف کند. یادگیری بیشتر در مورد مبارزات آنها می‌تواند به نفع هر دوی شما باشد.
  • ارتباط عمیق‌تر و افزایش صمیمیت. شوئن خاطرنشان می‌کند: «مهارت‌های ارتباطی بهبود یافته نه تنها به افزایش صمیمیت و ارتباط در رابطه کمک می‌کنند، بلکه بر همه روابط نیز تأثیر مثبت می‌گذارند.»
  • بهبود ارتباطات. یادگیری نحوه صحبت کردن با یکدیگر به شیوه‌ای محترمانه و با در نظر گرفتن احساسات هر فرد، در یک رابطه بسیار مهم است. ۲
 

شوئن می‌گوید: «من و همسرم در جلسات زوج‌درمانی شرکت کردیم و این جلسات ازدواج ما را نجات داد. هر دوی ما سخت تلاش کردیم تا تشخیص دهیم که چگونه رفتارهایمان در الگوهای تعارضی که در آنها گیر افتاده‌ایم، نقش دارد. ما هنوز کارهای زیادی برای انجام دادن داریم، اما اکنون بینش بیشتری داریم، خودتنظیمی‌مان بهبود یافته و مهارت‌های ارتباطی بهتری برای عبور از چالش‌هایمان داریم.»

 

مشاوره نیاز به تلاش دارد—اما ارزشش را دارد

مشاوره آسان نخواهد بود. این کار نیاز به تمایل به آسیب‌پذیری ، درون‌نگری و آگاهی از چالش‌های بالقوه‌ای دارد که ممکن است با آنها روبرو شوید. پیدا کردن یک درمانگر خوب نیمی از مسیر است. شوئن خاطرنشان می‌کند: «نیمی دیگر، مواجهه با سهم خودتان در ایجاد مشکل است.» «اگرچه همه مشکلات ۵۰/۵۰ نیستند، اما همه ما نقشی در حل آنها داریم. اختصاص زمان و تعهد مالی می‌تواند دشوار باشد، به خصوص اگر والدین فرزندان خردسال باشید.»

 

عزم و اراده و تعهد نسبت به ازدواج می‌تواند به شما انرژی و تمرکز لازم را برای ادامه دادن و اعتماد به این فرآیند بدهد.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

QEEG تصویری از فعالیت مغز شماست؛ «چشم» ما برای دیدن وضعیت درونی شما. درمانگر شما از QEEG برای تنظیم برنامه نوروفیدبک با فعالیت مغز، علائم و اهداف شما استفاده می‌کند. در طول جلسات، QEEG های بعدی به ما این امکان را می‌دهند که آموزش شما را با توجه به تغییرات شما تنظیم کنیم. پس از جلسات، یک مقایسه ساده به شما امکان می‌دهد پیشرفت خود را نیز مشاهده کنید.

برای درمان بیش فعالی کودکان با گروه ویان تماس بگیرید

تصویربرداری سه‌بعدی لورتا با هدایت QEEG، Z-SCORE NFB
LoRETA (توموگرافی الکترومغناطیسی با وضوح پایین) با استفاده از یک آرایه کامل ۱۹ حسگری، یک تصویر سه‌بعدی بلادرنگ از فعالیت مغز شما ارائه می‌دهد. با تصویربرداری LoRETA، ما قادر به آموزش نواحی عمیق مغز؛ کل شبکه‌ها (بزرگراه‌های مغزی)، انسجام (اتصال)، سرعت پردازش (فاز) و موارد دیگر هستیم؛ که همگی عوامل حیاتی در عملکرد بهینه مغز هستند. در عمل، این بدان معناست که ما می‌توانیم تمام نواحی مغز درگیر در علائم شما را به عنوان یک واحد آموزش دهیم. تصویربرداری و پوشش بهتر به معنای کارایی بهتر است، که به نوبه خود به معنای نصف تا یک سوم تعداد جلسات نوروفیدبک سنتی (حسگرهای منفرد) است.
LORETA Z-SCORE NFB با هدایت QEEG 
اگر می‌خواهید ببینید چیزی نامتعادل است یا نه، به یک خط پایه (نمره z) نیاز دارید تا بدانید سطح شما بالاتر یا پایین‌تر از حد مطلوب است. به طور مشابه، متخصصان نوروفیدبک از خطوط پایه استفاده می‌کنند تا ببینند کدام نواحی مغز شما باید آموزش ببینند و چقدر آموزش لازم است. هیچ دو مغزی یکسان نیستند، با این حال، یک حالت مطلوب در همه ما یکسان به نظر می‌رسد. آموزش به سمت این حالت مطلوب زمانی عالی است که می‌خواهید یک مشکل یا مسئله خاص را حل کنید، اما برای آموزش بالاتر از حد متوسط (مهارت‌های ذهنی یا آموزش اوج عملکرد)، ما به روش «سنتی» آموزش می‌دهیم؛ بدون نمرات Z. در این مورد، ما به جای آموزش به سمت یک میانگین مطلوب، روی افزایش مهارت‌ها کار می‌کنیم.

فناوری

ما در صورت نیاز یک نقشه کامل از مغز شما تهیه می‌کنیم تا از تغییرات تمرین شما مطابق با تغییرات، اطمینان حاصل کنیم و پیشرفت شما را دقیقاً پیگیری کنیم. این روش معمول آموزش نوروفیدبک نیست، اما ما قاطعانه معتقدیم که بهترین روش است.

تجهیزات ما حاصل تلاش مشترک برخی از پزشکان و محققان برجسته نوروفیدبک در جهان است که با همکاری یکدیگر بهترین ابزار نوروتراپی ممکن را گردآوری کرده‌اند. این یک سیستم نوروفیدبک «از پیش بسته‌بندی‌شده» یا خودکار نیست.

سخت‌افزاری که ما استفاده می‌کنیم در ابتدا به عنوان یک ابزار تحقیقاتی پزشکی توسعه داده شده و مورد استفاده قرار گرفته است. نرم‌افزار ما توسط یکی از رهبران جهانی در تحقیقات مغز ( دکتر رابرت تاچر ) طراحی شده است. در ترکیب با روش‌های پیشگامان نوروفیدبک، مارتی ووتکه، جوئل لوبار و دیگران، نتیجه اولین پیشرفت بزرگ در زمینه نوروفیدبک در ۱۵ سال گذشته است.

QEEG، نوروفیدبک مغز عمیق سه‌بعدی و تمام‌سطحی، یک نرم‌افزار تحقیقاتی سطح بالای مغز است. ما از یک پایگاه داده QEEG ثبت‌شده توسط FDA (با معیارهای ورود/خروج، حجم نمونه کافی و شفاف در هر گروه سنی و تطبیق تقویت‌کننده) استفاده می‌کنیم. این پایگاه داده از نظر بالینی هم‌بسته و اعتبارسنجی متقابل شده است و در بیش از ۱۰۰۰۰۰ نشریه بررسی‌شده توسط همتا به آن استناد شده است. این نرم‌افزار به‌طور منحصربه‌فردی قادر به نوروفیدبک مستقیم بر روی نواحی و عملکردهای عمیق مغز و همچنین هاب‌ها، ماژول‌ها و شبکه‌های حالت پیش‌فرض هاگمن است. چک‌لیست علائم با نمرات LoRETA Z که در طول تجزیه و تحلیل QEEG اندازه‌گیری می‌شوند، ترکیب شده است تا به ارتباط علائم با تخصص عملکردی در مغز کمک کند.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

 

دوره مانیک چیست؟

دوره شیدایی دوره‌ای از خلق و خوی غیرطبیعی و مداوم بالا یا خلق و خوی تحریک‌پذیر است.

در طول یک دوره شیدایی، فرد ممکن است فعالیت و انرژی زیادی داشته باشد. این حالت بیش از یک هفته طول می‌کشد و تقریباً همیشه وجود دارد. گاهی اوقات، فردی که شیدایی را تجربه می‌کند، می‌تواند علائم روان‌پریشی مانند هذیان یا توهم داشته باشد. افرادی که علائم روان‌پریشی را تجربه می‌کنند، بیشتر احتمال دارد که نیاز به بستری شدن در بیمارستان داشته باشند.

دوره هیپومانیا چیست؟

هیپومانیا به معنای «کمتر از شیدایی» است. یک دوره هیپومانیا علائمی مشابه دوره شیدایی دارد اما شدت آن کمتر است.

این هنوز یک دوره مشخص (حداقل چهار روز متوالی) از خلق و خوی غیرطبیعی و مداوم بالا یا تحریک پذیر و افزایش انرژی و فعالیت است.

با این حال، این خلق و خو آنقدر شدید نیست که باعث ایجاد مشکل در عملکرد در محل کار یا اجتماع شود. افرادی که هیپومانیا را تجربه می‌کنند نیازی به بستری شدن در بیمارستان ندارند.

خلق و خوی هیپومانیک هنوز با خلق و خوی عادی فرد بسیار متفاوت است و اغلب دوستان و خانواده هستند که متوجه این تغییرات می‌شوند.

تفاوت اصلی بین مانیا و هیپومانیا این است که مانیا:

  • دچار هذیان و توهم (روان‌پریشی) است
  • عموماً طولانی‌تر است
  • اختلال عملکرد قابل توجهی دارد.

 

نموداری که تفاوت‌های بین مانیا، هیپومانیا و افسردگی را نشان می‌دهد 

دوره افسردگی اساسی چیست؟

داشتن خلق و خوی افسرده و پایین همراه با از دست دادن لذت، تقریباً همیشه.

سایر علائم یک دوره افسردگی اساسی عبارتند از:

  • احساس غم، پوچی، ناامیدی
  • تغییرات وزن
  • مشکلات خواب یا خواب بیش از حد
  • خستگی
  • احساس بی‌ارزشی یا گناه
  • مشکل در تمرکز یا تصمیم‌گیری
  • افکار مرگ یا خودکشی.

برای اینکه این علائم به عنوان یک دوره افسردگی اساسی طبقه‌بندی شوند، باید بیش از دو هفته احساس شوند و بر نحوه کنار آمدن شما با زندگی در خانه، محل کار یا مدرسه تأثیر بگذارند.

علائم روان‌پریشی: هذیان و توهم

وقتی کسی دچار یک دوره حاد مانیک می‌شود، گاهی اوقات ممکن است موارد زیر را داشته باشد:

  • هذیان‌ها - باورهای ثابت، نادرست، غیرمنطقی یا غیرمنطقی
  • توهم - شنیدن، دیدن یا حس کردن چیزهایی که واقعی نیستند.

وقتی این علائم روان‌پریشی با سایر علائم شیدایی همراه باشند، نشان می‌دهد که فرد مبتلا به اختلال دوقطبی نوع یک است.

علائم روان‌پریشی در هیپومانیا که حالت خلقی کلیدی اختلال دوقطبی نوع دو است، مشاهده نمی‌شود.

وجود علائم روان‌پریشی باید جدی گرفته شود

علائم روان‌پریشی نشان‌دهنده یک دوره جدی است و ممکن است فرد برای نظارت دقیق و درمان فوری نیاز به بستری شدن در بیمارستان داشته باشد.

اگر حمایت زیادی از طرف خانواده و/یا تیم سلامت روان جامعه در دسترس باشد، گاهی اوقات می‌توان از این امر اجتناب کرد. با این حال، فردی که این علائم را تجربه می‌کند برای حفظ امنیت خود به محیطی آرام، ساکت و کنترل‌شده نیاز دارد و دستیابی به این امر در محیط خانه می‌تواند دشوار باشد.

خطر این است که فرد بر اساس یک باور هذیانی عمل کند (مثلاً ممکن است باور داشته باشد که توانایی پرواز دارد و سپس سعی کند از پنجره بپرد) که خود یا دیگران را در معرض خطر قرار دهد.

باورهای هذیانی بنا به تعریف، ثابت و مطلق هستند، به طوری که حتی تلاش‌های مکرر و متقاعدکننده دیگران برای اثبات نادرستی این باور، بی‌نتیجه می‌ماند.

هذیان‌ها

دو نوع هذیان می‌تواند در طول یک دوره شیدایی رخ دهد: هذیان‌های خودبزرگ‌بینی یا گزند و آسیب

 

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

همه ما می‌توانیم با احساس استرس ارتباط برقرار کنیم - این یک تجربه رایج است که افراد را در هر سن، جنسیت و پیشینه‌ای تحت تأثیر قرار می‌دهد.

با این حال، استرس در زنان می‌تواند ناشناخته بماند زیرا زنان علائم استرس را متفاوت از مردان نشان می‌دهند و تجربه می‌کنند. به عنوان مثال، در زنان، می‌تواند به صورت درد مزمن، بیماری‌های خودایمنی، افسردگی و اختلالات اضطرابی بروز کند.

به همین دلیل است که ما اطمینان حاصل می‌کنیم که شما می‌توانید علائم استرس در زنان و چگونگی تأثیر آن بر سلامت زنان را تشخیص دهید، تا بدانید برای مبارزه با آن چه کاری می‌توانید انجام دهید. برای فهمیدن این موضوع، ادامه مطلب را بخوانید.

علل استرس در زنان

استرس اغلب توسط عوامل بیرونی و درونی متعددی ایجاد می‌شود. به عنوان مثال، زنان می‌توانند با طیف وسیعی از عوامل استرس‌زای مرتبط با کار، مانند ساعات طولانی کار، حجم بالای کار، درگیری با همکاران یا سرپرستان و عدم کنترل بر وظایف کاری مواجه شوند.

سپس بار اضافی استرس مالی وجود دارد که می‌تواند ناشی از درآمد کم، از دست دادن شغل، سایر هزینه‌های غیرمنتظره و البته بحران هزینه‌های زندگی باشد.

مسائل خانوادگی و روابط، مانند مسئولیت‌های مراقبتی، اختلافات در روابط و چالش‌های فرزندپروری، می‌توانند از علل استرس در زنان باشند. جای تعجب نیست که آسیب‌های ناشی از وقایعی مانند طلاق، بیماری و سوگ نیز می‌توانند منجر به استرس شوند.

و همه این محرک‌های محیطی ممکن است با عوامل هورمونی مانند یائسگی تشدید شوند - که به خودی خود می‌تواند باعث استرس شود، در حالی که علائم استرس می‌تواند شدت علائم یائسگی را افزایش دهد و منجر به استرس بیشتر شود.

انواع استرس در زنان: استرس مزمن چیست؟

استرس یک تجربه یکسان برای همه نیست؛ زنان می‌توانند انواع مختلفی از استرس و به طور بالقوه بیش از یک نوع را به طور همزمان تجربه کنند. این موارد می‌تواند شامل موارد زیر باشد:

  • استرس حاد - این نوعی استرس کوتاه‌مدت است که در پاسخ به یک رویداد خاص، مانند یک مهلت کاری یا ترافیک ایجاد می‌شود.
  • استرس حاد اپیزودیک - این نوع استرس زمانی رخ می‌دهد که فرد دوره‌های مکرر استرس حاد را تجربه می‌کند و منجر به الگویی از استرس مزمن می‌شود.
  • استرس مزمن - این نوعی استرس طولانی مدت است که زمانی رخ می‌دهد که فرد عوامل استرس‌زای مداوم و بیش از حدی را تجربه می‌کند که احساس می‌کند قادر به کنترل یا مدیریت آنها نیست. جالب اینجاست که تحقیقات نشان می‌دهد زنان 30٪ بیشتر از مردان احتمال دارد این نوع استرس را تجربه کنند.

مهم است که بتوانید علائم و نشانه‌های نوع استرسی را که تجربه می‌کنید تشخیص دهید تا بتوانید به ریشه‌ی علت آن پی ببرید و برای غلبه بر آن گام بردارید. درک تفاوت‌های بین هر نوع استرس، کلید این فرآیند است.

برای مثال، استرس مزمن می‌تواند اثرات منفی جدی بر سلامت جسمی و روانی داشته باشد - برای فهمیدن اینکه اینها چه هستند و چرا رخ می‌دهند، به خواندن ادامه دهید.

علائم استرس در زنان

استرس می‌تواند به طرق مختلفی بر ما تأثیر بگذارد. علائم استرس را می‌توان به طور کلی به دو دسته تقسیم کرد - جسمی و روانی.

علائم فیزیکی استرس

وقتی بدن وارد واکنش استرس می‌شود، باعث آزاد شدن هورمون‌هایی مانند کورتیزول و آدرنالین می‌شود. در واقع، این بدان معناست که بدن شما در حالت «جنگ یا گریز» قرار می‌گیرد و آماده است تا به یک تهدید درک شده پاسخ دهد. بدن این کار را با افزایش ضربان قلب، فشار خون و میزان تنفس انجام می‌دهد .

البته، در این مورد، تهدید درک شده هر عامل محیطی و/یا درونی است که در این استرس طولانی مدت و بیش از حد نقش دارند. اما حتی اگر این عوامل لزوماً تهدیدکننده زندگی نباشند، متأسفانه بدن شما تفاوت آنها را تشخیص نمی‌دهد. و هنگامی که بدن برای مدت طولانی در حالت جنگ یا گریز باقی بماند، این پاسخ می‌تواند مزمن شود و منجر به علائم جسمی و اثرات منفی بر سلامتی شود.

این علائم فیزیکی استرس عبارتند از:

  • سردرد
  • تنش یا درد عضلانی
  • مشکلات گوارشی مانند درد معده، حالت تهوع یا اسهال
  • خستگی یا انرژی کم
  • تغییر در اشتها، چه افزایش و چه کاهش
  • بی‌خوابی یا سایر مشکلات خواب
  • ضربان قلب سریع یا تپش قلب
  • درد یا گرفتگی قفسه سینه
  • افزایش حساسیت به سرماخوردگی، آنفولانزا یا سایر عفونت‌ها
  • تغییرات یا بی‌نظمی‌های قاعدگی

علائم روانی استرس

استرس مزمن بر سلامت روان تأثیر می‌گذارد زیرا وقتی هورمون‌های استرس، مانند کورتیزول و آدرنالین، آزاد می‌شوند، بر مناطقی از مغز که مسئول تنظیم احساسات هستند، تأثیر می‌گذارند. همانطور که می‌توانید تصور کنید، وقتی این مناطق به طور مداوم و در مدت زمان طولانی تحت تأثیر قرار می‌گیرند، می‌توانند توانایی شما را در مقابله با عواملی که باعث ایجاد استرس می‌شوند، کاهش دهند.

متأسفانه، این می‌تواند یک چرخه معیوب ایجاد کند که تأثیر منفی قابل توجهی بر کیفیت زندگی، روابط و سلامت کلی شما خواهد داشت. در نتیجه، استرس مزمن می‌تواند خطر ابتلا به اختلالات سلامت روان مانند اضطراب، افسردگی و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) را افزایش دهد.

علائم روانی استرس مزمن عبارتند از:

  • اضطراب، نگرانی یا عصبی بودن
  • تحریک‌پذیری یا خشم
  • مشکل در تمرکز یا تصمیم‌گیری
  • احساس غرق شدن در مشکلات یا ناتوانی در کنار آمدن با آنها
  • عزت نفس پایین یا احساس بی‌ارزشی
  • افسردگی یا غم
  • نوسانات خلقی
  • کناره‌گیری اجتماعی یا انزوا
  • تغییر در اشتها یا الگوهای خواب
  • سوء مصرف مواد یا سایر مکانیسم‌های مقابله‌ای ناسالم
  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰


 

 

 

اختلال اضطراب اجتماعی که فوبیای اجتماعی نیز نامیده می‌شود، ترس طولانی مدت و طاقت فرسا از موقعیت‌های اجتماعی است.

 

 

این یک مشکل رایج است که معمولاً در دوران نوجوانی شروع می‌شود. می‌تواند بسیار ناراحت‌کننده باشد و تأثیر زیادی بر زندگی شما داشته باشد.

 

 

برای بعضی افراد با افزایش سن بهتر می‌شود. اما برای بسیاری از افراد، بدون درمان، خود به خود از بین نمی‌رود.

 

 

اگر علائمی دارید، دریافت کمک مهم است. درمان‌هایی وجود دارد که می‌تواند به شما در مدیریت آن کمک کند.

 

 

علائم اضطراب اجتماعی

 

 

اضطراب اجتماعی چیزی بیش از خجالتی بودن است. این ترسی است که از بین نمی‌رود و بر فعالیت‌های روزمره، اعتماد به نفس، روابط و زندگی کاری یا تحصیلی تأثیر می‌گذارد.

 

 

بسیاری از افراد گاهی اوقات در مورد موقعیت‌های اجتماعی نگران می‌شوند، اما فرد مبتلا به اضطراب اجتماعی قبل، حین و بعد از آن موقعیت‌ها بیش از حد نگران است.

 

 

اگر موارد زیر را دارید، ممکن است اضطراب اجتماعی داشته باشید:

  • نگرانی در مورد فعالیت‌های روزمره، مانند ملاقات با غریبه‌ها، شروع گفتگو، صحبت کردن با تلفن، کار کردن یا خرید کردن
  • از فعالیت‌های اجتماعی مانند گفتگوهای گروهی، غذا خوردن با دیگران و مهمانی‌ها اجتناب می‌کنند یا در مورد آنها نگرانی زیادی دارند.
  • همیشه نگران انجام کاری هستید که فکر می‌کنید خجالت‌آور است، مانند سرخ شدن ، عرق کردن یا بی‌کفایت به نظر رسیدن
  • انجام کارها وقتی دیگران شما را تماشا می‌کنند برایتان دشوار است - ممک
  • ترس از انتقاد، اجتناب از تماس چشمی یا  اعتماد به نفس پایین
  • اغلب علائمی مانند احساس بیماری، تعریق، لرزش یا ضربان قلب تند (تپش قلب) دارند
  • حملات پانیک داشته باشید  ، که در آن احساس ترس و اضطراب شدیدی دارید، معمولاً فقط برای چند دقیقه

 

 

بسیاری از افراد مبتلا به اضطراب اجتماعی، مشکلات سلامت روان دیگری مانند افسردگی ، اختلال اضطراب فراگیر  یا اختلال هراس نیز دارند .

 

 

چه زمانی برای اضطراب اجتماعی کمک بگیریم؟

 

 

اگر فکر می‌کنید اضطراب اجتماعی دارید، به خصوص اگر تأثیر زیادی بر زندگی شما دارد، مراجعه به پزشک عمومی ایده خوبی است.

 

 

این یک مشکل رایج است و درمان‌هایی وجود دارد که می‌توانند کمک کنند.

 

 

درخواست کمک می‌تواند دشوار باشد، اما یک پزشک عمومی آگاه است که بسیاری از افراد با اضطراب اجتماعی دست و پنجه نرم می‌کنند و سعی می‌کند شما را آرام کند.

 

 

آنها از شما در مورد احساسات، رفتارها و علائمتان سوال خواهند کرد تا از میزان اضطراب شما در موقعیت‌های اجتماعی مطلع شوند.

 

 

اگر آنها فکر کنند که شما ممکن است اضطراب اجتماعی داشته باشید، برای ارزیابی کامل و صحبت در مورد درمان‌ها به یک متخصص سلامت روان ارجاع داده خواهید شد.

 

 

همچنین می‌توانید بدون نیاز به ارجاع از پزشک عمومی، مستقیماً خود را به یک سرویس گفتاردرمانی NHS معرفی کنید.

 

 

چیزهایی که می‌توانید برای غلبه بر اضطراب اجتماعی امتحان کنید

 

 

خودیاری می‌تواند به کاهش اضطراب اجتماعی کمک کند و ممکن است آن را به عنوان اولین قدم مفید قبل از امتحان کردن سایر درمان‌ها بیابید.

 

 

نکات زیر ممکن است کمک کننده باشند:

  • سعی کنید درباره اضطراب خود بیشتر بفهمید - با فکر کردن یا نوشتن آنچه در ذهنتان می‌گذرد و نحوه رفتارتان در موقعیت‌های اجتماعی خاص، می‌توانید یک دفتر خاطرات داشته باشید.
  • برخی از تکنیک‌های آرامش‌بخش، مانند تمرینات تنفسی برای استرس را امتحان کنید
  • موقعیت‌های چالش‌برانگیز را به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم کنید و روی احساس آرامش بیشتر در هر بخش کار کنید.
  • سعی کنید روی آنچه مردم می‌گویند تمرکز کنید، نه اینکه فقط بدترین حالت را در نظر بگیرید.
  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

اختلال کم‌توجهی-بیش‌فعالی (ADHD) یکی از شایع‌ترین اختلالات روانی دوران کودکی است. بیش از ۶ میلیون کودک در ایالات متحده به ADHD مبتلا هستند . احتمال ابتلای پسران به این اختلال بیش از دو برابر دختران است.

برخی محققان فکر می‌کنند که مرد بودن ممکن است شما را در معرض خطر بیشتری برای ابتلا به ADHD قرار دهد. اما بسیاری معتقدند که دختران کمتر احتمال دارد که این بیماری در آنها تشخیص داده شود. آنها معمولاً علائم نامحسوس‌تری دارند که به راحتی نادیده گرفته می‌شوند.

علائم ADHD اغلب برای پسران و دختران متفاوت است. پسران تمایل به بیش فعالی بیشتری دارند، به این معنی که آنها بی قرار، تکانشی و دائماً در حال حرکت هستند. دختران مبتلا به ADHD احتمالاً در تمرکز و توجه مشکل دارند. اما ممکن است ساکت باشند و در کلاس درس اختلال ایجاد نکنند.

پسران مبتلا به ADHD بیشتر احتمال دارد که:

  • در آرام نشستن مشکل دارند
  • قادر به منتظر ماندن برای نوبت خود نیستند
  • زیاد حرف کسی را قطع کردن
  • پاسخ‌های ناگهانی و بی‌هدف

دختران مبتلا به ADHD ممکن است:

  • به راحتی حواستان پرت شود
  • خیال‌پردازی
  • مشکل در تمرکز
  • در دنبال کردن دستورالعمل‌ها مشکل دارند
  • بی‌نظم باشید
  • فراموش کردن و از دست دادن چیزها

اختلال بیش‌فعالی-کم‌توجهی می‌تواند هم در پسران و هم در دختران مورد توجه قرار نگیرد. دلیلش این است که تقریباً همه کودکان، به ویژه کودکان کوچک‌تر، در آرام نشستن، توجه کردن و منتظر نوبت ماندن مشکل دارند.

اما این موارد می‌توانند نشانه‌هایی از ADHD باشند ، زمانی که مانع از عملکرد خوب فرزندتان در مدرسه، کنار آمدن با دیگران، دوست‌یابی و دوری از آسیب می‌شوند.

علائم ADHD همیشه با قالب جنسیتی مطابقت ندارد. برخی از پسران کاملاً بی‌توجه هستند و برخی از دختران بیش‌فعال. والدین و معلمان ممکن است در این موارد به ADHD مشکوک نشوند.

علاوه بر علائم کمتر آشکار، دلایل دیگری نیز می‌تواند وجود داشته باشد که ADHD در دختران کمتر تشخیص داده می‌شود. دختران ممکن است سریع‌تر از پسران بالغ شوند. برخی از متخصصان معتقدند که دختران ممکن است بهتر بتوانند راه‌هایی برای مقابله با علائم ADHD ارائه دهند. همچنین، دختران و زنان بیشتر احتمال دارد که همراه با ADHD دچار اضطراب یا افسردگی شوند . این می‌تواند منجر به تشخیص اشتباه شود.

اختلال بیش فعالی/کمبود توجه (ADHD) که درمان نشود، می‌تواند مشکلات جدی برای کودکان و بزرگسالان ایجاد کند، از جمله مشکلات در مدرسه، محل کار و روابط . این امر به ویژه در مورد مردان صادق است، زیرا آنها کمتر از زنان به پزشک مراجعه می‌کنند و کمک می‌گیرند.

بسیاری از دختران مبتلا به ADHD تا بزرگسالی تشخیص داده نمی‌شوند. برخی تنها زمانی متوجه ابتلای خود به این بیماری می‌شوند که فرزندشان تحت تشخیص ADHD قرار می‌گیرد . بیشتر تحقیقات ADHD روی پسران و مردان انجام شده است. اما تصور می‌شود که زنان مبتلا به ADHD نسبت به مردان مبتلا به این اختلال، پریشانی بیشتر و عزت نفس پایین‌تری دارند.

اگر فکر می‌کنید فرزندتان ممکن است ADHD داشته باشد، با پزشک متخصص اطفال در مورد ارزیابی توسط یک متخصص صحبت کنید. هیچ درمانی برای ADHD وجود ندارد. اما درمان علائم می‌تواند به پسران و دختران کمک کند.

 

رفتاردرمانی اغلب برای کودکان زیر ۶ سال توصیه می‌شود . برای درمان کودکان بزرگتر اغلب ترکیبی از درمان و دارو استفاده می‌شود.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

 

انواع مختلفی از افسردگی وجود دارد، از جمله افسردگی اساسی ، اختلال افسردگی مداوم (که به آن دیستیمیا نیز گفته می‌شود ) و همچنین انواع موقعیتی مانند اختلال عاطفی فصلی و افسردگی پس از زایمان .

پاتریشیا آرین، روانشناس بالینی و استاد روانپزشکی و علوم رفتاری در دانشکده پزشکی دانشگاه واشنگتن، می‌گوید: «درک ما از افسردگی در پزشکی واقعاً در حال تکامل است. ما قبلاً همه را در دسته افسردگی اساسی قرار می‌دادیم، اما طی حدود ۱۰ سال گذشته متوجه شده‌ایم که همه در این دسته قرار نمی‌گیرند.»

هر کسی با هر سن، جنسیت، نژاد، توانایی یا پیشینه فرهنگی می‌تواند به افسردگی مبتلا شود. و این یک مشکل جدی است: طبق داده‌های موسسه ملی سلامت روان، در طول دهه‌های گذشته، خودکشی در ایالات متحده  افزایش یافته است .

علاوه بر این، سازمان بهداشت جهانی افسردگی را به عنوان یکی از علل اصلی ناتوانی در سراسر جهان فهرست می‌کند.

آرین می‌گوید: «افسردگی فقط باعث غیبت نمی‌شود، بلکه باعث حضورگرایی هم می‌شود، یعنی شما در محل کار هستید اما نمی‌توانید خوب کار کنید، تمرکز برایتان سخت است و کیفیت کار خوب نیست، اما همچنان سر کار حاضر می‌شوید چون از مرخصی استعلاجی راحت نیستید.» 

عدم تعادل شیمیایی مغز

عوامل زیادی می‌توانند در ایجاد افسردگی نقش داشته باشند. یکی از فرضیه‌های شناخته‌شده، عدم تعادل مواد شیمیایی مغز، به نام انتقال‌دهنده‌های عصبی، است. 

انتقال‌دهنده‌های عصبی، مانند دوپامین، سروتونین و نوراپی نفرین، همگی عملکردهای تا حدودی متفاوتی دارند، اما همگی پیام‌های شیمیایی را بین نورون‌های مغز منتقل می‌کنند. پیام‌هایی که آنها ارسال می‌کنند، در خلق و خوی فرد در هر لحظه نقش دارند. 

چندین راه برای ایجاد عدم تعادل وجود دارد. سلول‌هایی که پیام‌های شیمیایی را دریافت می‌کنند ممکن است پذیرای آنها نباشند، یا مغز ممکن است مقادیر کمتری از انتقال‌دهنده‌های عصبی خاص را نسبت به حد مطلوب تولید کند. 

انتقال‌دهنده‌های عصبی به‌طور منظم طی فرآیندی به نام بازجذب، جذب نورون‌ها می‌شوند که مانع از انتقال پیام‌های انتقال‌دهنده‌های عصبی می‌شود. عدم تعادل همچنین ممکن است در صورتی رخ دهد که مغز اساساً انتقال‌دهنده‌های عصبی را خیلی سریع "پاکسازی" کند.

آرین می‌گوید این انواع مختلف عدم تعادل می‌تواند تا حدودی توضیح دهد که چرا افسردگی در هر فرد متفاوت است و چرا برخی افراد به انواع خاصی از درمان بهتر پاسخ می‌دهند. 

نواحی مغزی دخیل در افسردگی

به نظر می‌رسد چندین ناحیه از مغز به طور خاص نقش عمده‌ای در ایجاد علائم افسردگی دارند. 

آمیگدال، که در اعماق مرکز مغز قرار دارد، در بسیاری از پاسخ‌های عاطفی از جمله فعال کردن پاسخ ترس مغز و بدن نقش دارد. این ناحیه در افراد مبتلا به افسردگی فعالیت بیشتری دارد. 

تحقیقات همچنین نشان داده است که در افراد مبتلا به افسردگی مزمن، به نظر می‌رسد برخی از نواحی مغز کوچک می‌شوند - و بنابراین عملکرد ضعیف‌تری دارند. این نواحی شامل هیپوکامپ، که در حافظه بلندمدت نقش دارد، و تالاموس، که چرخه‌های خواب و بیداری را تنظیم می‌کند و ورودی‌های حسی و حرکتی را مدیریت می‌کند، می‌شود. 
 
توجه به این نکته مهم است که اگرچه عدم تعادل شیمیایی و سایر مکانیسم‌های مغزی در افسردگی دخیل هستند، اما به تنهایی باعث افسردگی نمی‌شوند. ژنتیک، تجربیات آسیب‌زا، شرایط پزشکی، استرس مزمن و حتی ویژگی‌های شخصی می‌توانند احتمال ابتلا به افسردگی را در فرد افزایش دهند.

آرین می‌گوید: «بعضی افراد از نظر احساسی واکنش‌پذیرتر هستند و احساسات خود را قوی‌تر درک می‌کنند. این به تنهایی لزوماً به این معنی نیست که آنها به بیماری روانی مبتلا می‌شوند، اما ممکن است در موقعیت‌هایی که کنترل زیادی ندارند، در معرض خطر بیشتری باشند.» 

چگونه افسردگی بر بدن تأثیر می‌گذارد

البته علائم روانی افسردگی مانند احساس غم یا افسردگی نیز وجود دارد. فقدان لذت، ناتوانی در احساس لذت از چیزهایی که معمولاً شادی‌آور هستند، نیز رایج است. 

آرین می‌گوید: «بعضی افراد یکی از این دو علامت را دارند، اما بعضی‌ها ندارند.» 

در واقع، بسیاری از علائم افسردگی نه در ذهن، بلکه در بدن احساس می‌شوند.

علائم افسردگی جسمی بسته به فرد می‌تواند کاملاً متضاد باشد. پرخوابی یا خواب‌آلودگی بیش از حد ، همانند بی‌خوابی رایج است . اشتها نیز می‌تواند تحت تأثیر قرار گیرد، چه با نداشتن اشتها و چه با پرخوری یا خوردن بدون فکر. برخی افراد احساس کمبود کامل انرژی یا انگیزه می‌کنند؛ برخی دیگر احساس بی‌قراری یا اضطراب می‌کنند. 

آرین می‌گوید: «یکی از جنبه‌های افسردگی که در معیارهای تشخیصی وجود ندارد این است که می‌تواند باعث شود همیشه احساس بیماری، درد و خستگی داشته باشید. مسئله این نیست که تنبل هستید، بلکه این است که انرژی ندارید و مغز و عضلاتتان احساس خستگی می‌کنند. این موضوع، افسردگی را چالش‌برانگیز می‌کند، زیرا کاری که باید انجام دهید، کاری است که حس و حال انجام آن را ندارید، بنابراین باید خودتان را به چالش بکشید.»

نحوه بروز علائم در افراد می‌تواند به سن آنها نیز بستگی داشته باشد. کودکان و نوجوانان بیشتر احتمال دارد بی‌قرار یا تحریک‌پذیر باشند، در حالی که بزرگسالان مسن‌تر ممکن است مشکلاتی مانند مشکلات معده و بی‌خوابی داشته باشند.  

جدی‌ترین علامت، دغدغه‌ی مرگ یا مردن است، چه با آرزوی مردن و چه با تلاش فعالانه برای فهمیدن چگونگی مردن. افکار خودکشی جدی هستند. خودکشی یکی از علل اصلی مرگ و میر در ایالات متحده است و دومین علت مرگ و میر در بین کودکان، نوجوانان و بزرگسالان جوان از سن ۱۰ تا ۳۴ سال است.

افسردگی قابل درمان است

اگرچه داده‌های مربوط به خودکشی ناخوشایند است، اما افسردگی لزوماً این‌طور نیست. خبر خوب این است که افسردگی قابل درمان است. 

یک تصور غلط رایج که ابتدا باید روشن شود: اگرچه بهبودی و احساس بهتر شدن بیش از حد ممکن است، اما چیزی به عنوان "درمان" برای بیماری روانی وجود ندارد. 

آرین می‌گوید: «ما درمان قطعی نداریم. می‌توانیم از بروز افسردگی در آینده جلوگیری کنیم، اما اگر نیاز به مراجعه مجدد به درمان یا دریافت مراقبت‌های بهداشتی دارید، اشکالی ندارد. این‌طور نیست که بیماری‌ای مانند دیابت یا بیماری قلبی را نادیده بگیرید.»

روش‌های مختلفی برای درمان افسردگی وجود دارد، از جمله داروها، روان‌درمانی و اقدامات تخصصی برای افرادی که افسردگی مقاوم به درمان دارند. 

دارو

رایج‌ترین داروهای تجویز شده برای افسردگی، مهارکننده‌های انتخابی بازجذب سروتونین یا SSRIها هستند. تصور می‌شود که این داروها با جلوگیری از بازجذب بیش از حد سروتونین، انتقال‌دهنده عصبی، عمل می‌کنند. 

درمان

درمان شناختی رفتاری (CBT) یکی از مؤثرترین روش‌های درمانی از نظر علمی برای افسردگی است، همانطور که درمان دیالکتیکی رفتاری (DBT) نیز همینطور است. آرین می‌گوید روان‌درمانی بین فردی، فعال‌سازی رفتاری یا درمان حل مسئله بسته به نیازهای خاص هر فرد، گزینه‌های خوب دیگری هستند. حتی برنامه‌های درمانی نیز می‌توانند برای برخی افراد مفید باشند، یا حداقل نقطه شروعی برای بررسی گزینه‌های درمانی باشند. 

درمان‌های تخصصی

برای افرادی که افسردگی دارند و به این نوع درمان‌ها پاسخ نمی‌دهد، درمان با تشنج الکتریکی (ECT)، که گاهی اوقات شوک درمانی نیز نامیده می‌شود، یک گزینه است. به نظر شدید می‌آید، اما ثابت شده است که برای افرادی که تمام گزینه‌های دیگر را امتحان کرده‌اند، مفید است.  

آرین می‌گوید: «افسردگی تقصیر شما نیست. هیچ‌کس نباید هرگز به خاطر آن احساس گناه کند. احساس نکنید که باید خودتان را با تلاش و کوشش خودتان بالا بکشید، زیرا این کار آسان نیست. افسردگی یک بیماری عصبی است و شما به حمایت نیاز دارید و این اشکالی ندارد.»

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

حتی وقتی همه چیز خوب پیش می‌رود، اختلال وسواس فکری-عملی می‌تواند روز شما را خراب کند. افکار وسواسی و رفتارهای اجباری - و اضطرابی که با آنها همراه است - می‌توانند مقدار زیادی از وقت و انرژی شما را بگیرند.

اگرچه دارو و روان‌درمانی راه‌های اصلی درمان این بیماری مادام‌العمر هستند، اما مراقبت از خود یک سلاح مخفی با فواید جانبی فراوان است.

غذا و خلق و خو. تنها چیزی که از خوردن غذای سالم مهم‌تر است، خوردن منظم آن است. وقتی گرسنه هستید، قند خونتان پایین می‌آید. این می‌تواند شما را بدخلق یا خسته کند . با یک صبحانه روزانه شروع کنید و سعی کنید به جای وعده‌های غذایی بزرگ در ناهار و شام، وعده‌های غذایی کوچک‌تر را بیشتر بخورید.

برو برای:

  • آجیل و دانه‌ها، که سرشار از مواد مغذی سالم هستند
  • پروتئین‌هایی مانند تخم‌مرغ ، لوبیا و گوشت، که به آرامی شما را تغذیه می‌کنند تا تعادل بهتری داشته باشید
  • کربوهیدرات‌های پیچیده مانند میوه‌ها، سبزیجات و غلات کامل که به ثابت نگه داشتن سطح قند خون کمک می‌کنند

از کافئین ، ماده محرک موجود در چای ، قهوه ، نوشابه و نوشیدنی‌های انرژی‌زا دوری کنید . این ماده می‌تواند سطح اضطراب شما را چند درجه افزایش دهد .

به نسخه‌های تجویزی خود پایبند باشید. فرار از وسواس فکری عملی با مواد مخدر یا الکل می‌تواند وسوسه‌انگیز باشد ، اما آنها محرک‌هایی در لباس مبدل هستند. نوشیدن الکل ممکن است به نظر برسد که اضطراب شما را جبران می‌کند، اما قبل از اینکه از سیستم شما خارج شود، اضطراب بیشتری ایجاد می‌کند. همین امر در مورد نیکوتین، محرک موجود در سیگار، نیز صدق می‌کند.

با آرامش بخوابید . اضطراب می‌تواند خوابیدن را دشوار کند . اما خواب برای سلامت روان مهم است. به جای اینکه انتظار داشته باشید دراز بکشید و به سرزمین رویاها بروید، یک برنامه خواب ایجاد کنید که بدن شما را برای موفقیت آماده کند. زمانی را که صرف نگاه کردن به صفحه نمایش می‌کنید با 10 دقیقه موسیقی آرامش‌بخش یا یک حمام گرم عوض کنید. سر و صدا و نور را کم کنید و دمای اتاق خواب خود را تنظیم کنید تا به خواب بروید و تمام شب خواب بمانید.

فعال باشید. وقتی احساس اضطراب می‌کنید، بدن شما هورمونی به نام کورتیزول آزاد می‌کند. این هورمون در دوزهای کم مفید است اما در سطوح بالا مضر است. ورزش منظم سطح کورتیزول شما را کنترل می‌کند و برای همه چیز از استخوان‌ها و اندام‌های شما گرفته تا اعداد روی ترازو مفید است.

داروهایتان را مصرف کنید. شاید منطقی به نظر برسد، اما مصرف دوز مناسب در زمان مناسب بسیار مهم است. اگر فراموش کنید که آن را مصرف کنید یا تصمیم بگیرید که یک دوز را حذف کنید، می‌تواند علائم شما را تشدید کند. در صورت بروز عوارض جانبی یا قبل از مصرف هر چیز جدیدی، از جمله داروهای بدون نسخه و ویتامین‌ها ، با پزشک خود مشورت کنید .

به دنبال پشتیبانی باشید. همه چیز را در خود نگه ندارید. کمک به اندازه تلفن یا رایانه شما نزدیک است. گاهی اوقات عمل ساده بلند گفتن آنچه که فکر می‌کنید می‌تواند اضطراب را کاهش دهد و به شما دیدگاهی بدهد. علاوه بر پزشک، یک درمانگر، مربی OCD یا گروه پشتیبانی پیدا کنید تا شما را با افرادی که درک می‌کنند، مرتبط کند.

 

یاد بگیرید که آرام باشید. بدن شما اگر نداند چگونه آرام شود، نمی‌تواند آرام شود. تکنیک‌های آرامش‌بخش مانند یوگا ، مدیتیشن ، پیاده‌روی در طبیعت یا کشیدن نقاشی به بدن شما یاد می‌دهند که آرامش چه حسی دارد. چند مورد را امتحان کنید تا ببینید کدام یک برای شما بهتر است و روزی 30 دقیقه را به آن اختصاص دهید.

پیروزی‌ها را جشن بگیرید. یادگیری نحوه زندگی با اختلال وسواس فکری-عملی زمان می‌برد. مانند هر هدف دیگری، موفقیت‌ها و شکست‌هایی خواهید داشت. بله، مهم است که روی اختلال وسواس فکری-عملی خود کار کنید، اما به همان اندازه مهم است که یک قدم به عقب بردارید و پیشرفت‌های کوچک و بزرگی را که در طول مسیر به دست می‌آورید، تشویق کنید.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

چه در حال آماده شدن برای ارائه بزرگ فردا در محل کار باشید و چه آماده تسلط بر زمین مسابقه، سلامت مطلوب و عملکرد اوج دست در دست هم دارند. سلامت روان به اندازه سلامت جسم در تمام جنبه‌های زندگی، از جمله ورزش، مهم است. بنابراین اگر می‌خواهید بدانید روانشناسی چگونه بر عملکرد ورزشی تأثیر می‌گذارد، پاسخ ساده است: وقتی ذهن و بدن با هم ادغام می‌شوند، عملکرد بهتری خواهید داشت.برای ارتباط با مرکز روانکاوی خوب در تهران با گروه ویان تماس بگیرید.

ورزشکاری که ذهنش برتر از ماده است

بنابراین، روانشناسی دقیقاً چگونه بر عملکرد ورزشی تأثیر می‌گذارد؟ روانشناسی با کمک به تعیین هدف و از بین بردن موانع ذهنی، به ایجاد یک ورزشکار با ذهنی برتر از ماده کمک می‌کند. همانطور که برای یک ورزشکار مهم است که بدن خود را برای افزایش استقامت، قدرت و سرعت تمرین دهد، ضروری است که ذهن خود را برای چالش‌ها و تعهد ورزش آماده کند. ورزشکاران حرفه‌ای این را می‌دانند و سلامت روانی را به عنوان بخشی از برنامه تمرینی خود در اولویت قرار می‌دهند، همانطور که بر تکنیک‌های بازی و مهارت‌های لمسی تمرکز می‌کنند. هنگامی که عملکرد یک ورزشکار توسط موانع ذهنی، شک به خود، استرس، منفی‌گرایی یا ترس محدود می‌شود، تسلط بر ذهن برتر از ماده ضروری است.برای ارتباط با مرکز روانکاوی خوب در تهران با گروه ویان تماس بگیرید.

چرا روانشناسی ورزشی اینقدر مهم است؟

روانشناسی ورزشی یا مربیگری عملکرد، به آموزش و به کارگیری استراتژی‌های روانشناختی برای مدیریت مشکلات سلامت روان یک ورزشکار کمک می‌کند. این پزشکان رفتار و ذهن انسان به مراجعین کمک می‌کنند تا نقاط قوت را تشخیص داده و موانع ذهنی که بر عملکرد ورزشی و بهبود جسمی تأثیر می‌گذارند را شناسایی و از بین ببرند .

برای ورزشکارانی که می‌خواهند عملکرد ورزشی خود را به سطح بالاتری برسانند، هر مزیت ممکنی مورد نیاز است. موانع می‌توانند مانع موفقیت نهایی و حتی لذت بردن از شرکت در ورزش انتخابی شما شوند. این موانع ممکن است برای ورزشکاری که پس از آسیب‌دیدگی برای بازگشت به میدان مبارزه تلاش می‌کند، حتی فلج‌کننده‌تر باشند. عبور از موانع ذهنی برای بازگشت به "فرم مبارزه" ضروری است. قدرت ذهن به قهرمانان برتری بیشتری می‌دهد که برای پیروزی و رسیدن به آن پاداش‌ها نیاز دارند.

۶ استراتژی روانشناسی ورزشی برای بهبود عملکرد ورزشی

استراتژی‌های افزایش عملکرد روانشناختی ورزشی به بازیکنان کمک می‌کند تا سلامت روان خود را مدیریت کنند. در اینجا شش استراتژی کلیدی روانشناسی ورزشی وجود دارد که به بهبود عملکرد، سلامت روان و سلامت کلی ورزشکاران کمک می‌کند.

  1. تمرکز بهبود یافته

    وقتی ورزشکاران با حواس‌پرتی مواجه می‌شوند، ممکن است «خفه شوند». یادگیری راه‌های افزایش تمرکز و توجه به بازیکن اجازه می‌دهد تا محرک ذهنی مورد نیاز را دریافت کند و در عین حال رویدادها یا محرک‌هایی را که به موقعیت فعلی مربوط نیستند، نادیده بگیرد.

  2. افزایش آرامش تحت فشار

    ورزشکاران قدرت فشار را می‌دانند. چه فشار برای عملکرد بی‌نقص از سوی مربیان، والدین یا خودشان باشد، یادگیری آرامش تحت فشار زیاد، به ورزشکار در بازی و زندگی برتری می‌دهد.

  3. ایجاد اعتماد به نفس

    اعتماد به نفس سنگ بنای روانشناسی ورزشی است زیرا به تمام مهارت‌های ذهنی دیگر مربوط می‌شود. یک بازیکن باید بدون قضاوت، عملکرد گذشته، تمرینات و توانایی‌های خود را بررسی کند. وقتی ورزشکاران جایگاه فعلی خود را با جایگاه قبلی خود مقایسه می‌کنند، می‌توانند درک کنند که قادر به عملکرد خوب با دلسوزی هستند.

  4. تشویق به خودگویی مثبت

    وقتی یک ورزشکار تمرکز کافی ندارد، فشار زیادی را تجربه می‌کند یا اعتماد به نفس کافی ندارد، خودگویی‌های منفی می‌تواند به صدای پس‌زمینه در ذهنش تبدیل شود. تشویق به خودگویی‌های مثبت، جزء حیاتی سلامت روان یک ورزشکار است. گفتگوهای درونی مثبتی که روزانه داریم، اضطراب، ترس و افسردگی را کاهش داده و بر رفتار و مهارت‌های حرکتی ما تأثیر می‌گذارد.

  5. تعیین و دستیابی به اهداف

    افزایش توانایی تمرکز و توجه، خود را به تمرین هدف‌گذاری و تجسم معطوف می‌کند. هدف‌گذاری به معنای ایجاد انتظارات برای خودتان نیست. بلکه تمرین برنامه‌ریزی خواسته‌های ورزشکار با گام‌های کوچک و سنجیده برای رسیدن به آن خواسته است. اهداف باید اغلب مورد ارزیابی مجدد قرار گیرند تا از گفتگوی درونی منفی و فشار اضافی جلوگیری شود. تجسم، به ویژه با تمرکز قوی، با تصویرسازی دستیابی به این اهداف، به بهبود عملکرد کمک می‌کند.

  6. کمک به بهبودی از آسیب‌دیدگی

    در ورزش همیشه آسیب‌هایی وجود دارد و مسیر بهبودی می‌تواند طولانی و دردناک باشد. پزشکی ورزشی اکنون چیزی بیش از درمان آسیب‌های جسمی را شامل می‌شود. یک ورزشکار آسیب‌دیده می‌تواند افسردگی، اضطراب یا حتی اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) را تجربه کند. یک روانشناس ورزشی می‌تواند با درمان شناختی-رفتاری یا تمرینات آرامش‌بخش به بازیکن کمک کند تا این موانع ذهنی را مدیریت کند. مهم است که ورزشکار احساس انگ آسیب‌دیدگی نکند، از آسیب دیدن دوباره به خود نترسد یا نسبت به بهبودی کامل بدبین نشود.

با این راهکارها، پاسخ به چگونگی تأثیر روانشناسی بر عملکرد ورزشی روشن می‌شود: رفتارهای ناخواسته از بین می‌روند، و رفتارهای مؤثر تقویت می‌شوند.

چگونه یک روانشناس ورزشی پیدا کنیم؟

از طریق مربیگری اوج عملکرد، مداخلات ذهنی و رفتاری مثبت می‌تواند به افزایش تمرکز و رشد نقاط قوت در هر ورزشی کمک کند. روانشناسان ورزشی با مراجعین ورزشکار همکاری می‌کنند تا هدف‌گذاری، تصویرسازی ذهنی، تیم‌سازی، افزایش عملکرد و مدیریت استرس و زمان را بهینه کنند.

اگر می‌خواهید یک روانشناس ورزشی پیدا کنید، گزینه‌هایی پیش رو دارید. می‌توانید در اینترنت جستجو کنید تا کلینیک‌ها و روانشناسان و درمانگران متخصص را پیدا کنید یا با سازمان‌های حرفه‌ای مانند انجمن روانشناسی ورزشی کاربردی یا روانشناسی امروز تماس بگیرید . می‌توانید با بیمه خود مشورت کنید و لیستی از ارائه دهندگان خدمات دریافت کنید. راه عالی دیگر برای پیدا کردن یک متخصص روانشناسی ورزشی، صحبت با ورزشکاران و مربیان دیگر و درخواست معرفی‌نامه است. مهم نیست که چگونه یک روانشناس ورزشی پیدا می‌کنید، حتماً اعتبارنامه‌ها و نظرات را بررسی کنید.

  • سامرند سلیمی
  • ۰
  • ۰

 

اگر در زوج درمانی تازه کار هستید، در اینجا چند سوال وجود دارد که باید قبل از اولین جلسه زوج درمانی از خود بپرسید : 

  1. چرا به دنبال درمان هستیم؟ 
  2. ما از طریق زوج درمانی به چه چیزی امیدواریم دست یابیم؟ 
  3. آیا هر دوی ما با درمانگر زوج انتخابی خود احساس راحتی می‌کنیم؟ 
  4. انتظارات شما چیست؟ 
  5. به نظر شما ما تا چه مدت به زوج درمانی متعهد خواهیم بود؟ 
  6. آیا در مورد رفتن به جلسات زوج درمانی نگرانی دارید؟ 
  7. آیا قبلاً با شریک زندگی قبلی خود به زوج درمانی رفته‌اید؟ 
  8. آیا در مورد رفتن به زوج درمانی خوشبین هستید؟ 
  9. آیا رفتن هر یک از ما به درمان انفرادی نیز مفید خواهد بود؟ 
  10. آیا موضوع مهمی هست که بخواهید قبل از اولین جلسه زوج درمانی‌مان در موردش صحبت کنید؟ 

سوالات زوج درمانی که باید از درمانگر خود بپرسید

  1. در یک جلسه زوج درمانی معمولی چه اتفاقی می‌افتد؟
  2. آیا روش یا رویکرد زوج درمانی خاصی وجود دارد که مرتباً از آن استفاده کنید؟
  3. مزایای زوج درمانی چیست؟
  4. آیا زوج درمانی موثر است؟
  5. چه چیزی یک رابطه را سالم می‌کند؟
  6. نیازهای عاطفی چیست؟
  7. آیا سلامت روان ما می‌تواند بر روابطمان تأثیر بگذارد؟
  8. آیا زوج درمانی آنلاین موثر است؟
  9. اگر یکی از زوجین تمایلی به زوج درمانی نداشته باشد، چه باید کرد؟
  10. برای افزایش بهره وری جلسات زوج درمانی چه کنیم؟

سوالات زوج درمانی در مورد ارتباط

  1. چگونه می‌توانیم ارتباط مثبت‌تری برقرار کنیم؟ 
  2. آیا ما در درک یکدیگر مشکل داریم؟ 
  3. آیا ابراز افکارتان دشوار است؟ 
  4. آیا ابراز احساسات برایتان دشوار است؟ 
  5. آیا مشغله کاری/تعهدات کاری/خشم و غیره من، ارتباط برقرار کردن را برای ما دشوار می‌کند؟ 
  6. آیا احساس تنهایی می‌کنید؟
  7. آیا اختصاص دادن زمانی برای صحبت کردن مفید خواهد بود؟ 
  8. آیا می‌توانیم با هم یاد بگیریم که مشکلات را حل کنیم؟ 
  9. آیا می‌توانیم یاد بگیریم که بیشتر همکاری و سازش کنیم؟ 
  10. به نظر شما موانع ارتباطی ما چیست؟ 

سوالات زوج درمانی در مورد تعیین اهداف رابطه

  1. ما را در آینده کجا می‌بینید؟ 
  2. به نظر شما چه چیزی می‌تواند به پیشرفت رابطه ما کمک کند؟ 
  3. آیا احساس تعهد به این رابطه دارید؟ 
  4. چطور می‌توانیم با هم بیشتر خوش بگذرانیم؟ 
  5. زمان باکیفیت برای شما چه ویژگی‌هایی دارد؟ 
  6. آخرین باری که با هم خندیدیم کی بود و در آن لحظه چه کار می‌کردیم؟
  7. از اشتباهاتمان چه آموخته‌ایم؟ 
  8. چگونه می‌توانیم خانواده‌ای شادتر داشته باشیم؟ 
  9. از چه چیزهایی می‌توانیم در زندگی‌مان بیشتر استفاده کنیم؟ 
  10. از چه چیزهایی در زندگی‌مان می‌توانیم کمتر استفاده کنیم؟

سوالات زوج درمانی در مورد صمیمیت

  1. صمیمیت برای شما چه معنایی دارد؟
  2. صمیمیت از نظر شما چه شکلی است؟ 
  3. صمیمیت در فهرست اولویت‌های رابطه شما کجا قرار می‌گیرد؟ 
  4. آیا در رابطه ما از نظر جنسی احساس رضایت می‌کنی؟ 
  5. به نظر شما چه چیزی مانع صمیمیت می‌شود؟ 
  6. آیا از صمیمی بودن احساس راحتی می‌کنید؟ 
  7. آیا احساس امنیت می‌کنید؟
  8. آیا از صمیمیت می‌ترسید؟
  9. چه راه‌هایی وجود دارد که بتوانیم زمان خصوصی‌تری را با هم بگذرانیم؟
  10. آیا نگران هستید که عشق مرده باشد؟

سوالات زوج درمانی در مورد ارزش ها 

  1. آیا من و تو ارزش‌های مشترکی داریم؟
  2. آیا دین برای شما مهم است؟
  3. آیا سیاست برای شما مهم است؟
  4. فکر می‌کنی ما در مورد تصمیمات اخلاقی توافق داریم؟
  5. فکر می‌کنی ما در مورد تصمیمات اخلاقی اتفاق نظر داریم؟
  6. ارزش‌های خانوادگی شما در خانه‌تان چگونه بود؟
  7. باورهای فرهنگی شما چیست؟ 
  8. آیا خلاقیت برای شما مهم است؟ 
  9. آیا به دنبال افزایش دانش خود در زمینه‌های مختلف زندگی هستید؟
  10. آیا به یکدیگر احترام می‌گذاریم؟ 

سوالات زوج درمانی در موارد خیانت 

  1. چرا فکر می‌کنی بی‌وفا بودی؟
  2. چرا فکر می‌کنید شریک زندگی‌تان به جای طلاق یا جدایی، زوج‌درمانی را انتخاب کرد؟
  3. آیا فکر می‌کنید می‌توانید شریک خیانتکار خود را ببخشید؟
  4. چه چیزی شما را به سمت آشتی سوق می‌دهد؟  
  5. تعهد برای شما چه معنایی دارد؟
  6. تعهد از نظر شما چه شکلی است؟
  7. چه راه‌های سالمی برای مقابله با خشم و عصبانیت وجود دارد؟ 
  8. چه راه‌هایی وجود دارد که می‌توانیم با هم التیام پیدا کنیم؟
  9. به من اعتماد داری؟
  10. میشه دوباره یاد بگیری بهم اعتماد کنی؟

سوالات زوج درمانی در مورد امور مالی 

  1. آیا مسائل مالی ما بر روابطمان تأثیر منفی می‌گذارد؟
  2. آیا به من اعتماد داری که به تنهایی امور مالی‌مان را مدیریت کنم؟ 
  3. آیا می‌توانیم امور مالی خود را با هم مدیریت کنیم؟
  4. چه کارهایی می‌توانیم انجام دهیم تا هر دو از نظر مالی پایدارتر شویم؟
  5. آیا باید شفافیت مالی بیشتری در رابطه ما وجود داشته باشد؟
  6. آیا رابطه ما باری بر دوش امور مالی شما/ما می‌گذارد؟
  7. آیا من از نظر مالی مسئولیت‌پذیر هستم؟
  8. مسائل مالی چه تاثیری بر روابط ما دارند؟
  9. آیا صحبت کردن در مورد پول برایتان ناراحت کننده است؟
  10. آیا می‌توانیم یاد بگیریم که در مورد بودجه خود مثبت‌تر صحبت کنیم؟

سوالات زوج درمانی در مورد زندگی روزمره

  1. آیا هر دوی ما در کارهای خانه مشارکت داریم؟
  2. آیا در انجام کارهای روزانه احساس خستگی و فرسودگی می‌کنید؟
  3. حال و هوای امروزتان را چگونه توصیف می‌کنید؟
  4. وقتی از خواب بیدار می‌شوید، معمولاً چه احساسی دارید؟
  5. وقتی به خواب می‌روید، معمولاً چه احساسی دارید؟
  6. آیا کاری هست که شریک زندگی‌تان بتواند برای کمک به گذراندن روزتان انجام دهد؟
  7. چالش‌های روزانه شما چیست؟
  8. توصیف کنید که یک روز خوب برای شما چگونه به نظر می‌رسد. 
  9. توصیف کنید که یک روز بد برای شما چگونه به نظر می‌رسد. 
  10. شریک زندگی شما چگونه در روز شما جای می‌گیرد؟

سوالات زوج درمانی در مورد استقلال فردی 

  1. چقدر از وقتتان را جدا از هم می‌گذرانید؟
  2. آیا ترجیح می‌دهید زمان بیشتری را تنها باشید؟ 
  3. وقتی با هم نیستید، احساس راحتی می‌کنید؟
  4. آیا احساس می‌کنید که فرد مستقلی هستید؟
  5. برخی از سرگرمی‌های شخصی شما چیست و آیا این سرگرمی‌ها را دوست دارید به اشتراک بگذارید؟
  6. آیا شما و شریک زندگی‌تان دوست دارید فعالیت‌های یکسانی را انجام دهید؟
  7. آیا وقتی با هم نیستید، در رابطه‌تان احساس اعتماد به نفس می‌کنید؟
  8. آیا وقتی با هم نیستید به شریک زندگیتان اعتماد دارید؟
  9. آیا فکر می‌کنید زمان بیشتر/کمتر دور از هم بودن به رابطه‌تان کمک می‌کند؟ 
  10. به نظر شما استقلال فردی مهم است؟
  • سامرند سلیمی